مرجع کد و ابزار وب

ابزار ساخت کد پاپ آپ نیو تب

این هالیوود، این ایران؛ آیا به بازیگران ایرانی سخت می‎گذرد؟ - ان شـــــــــــــــــــــــــــــاء الله
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

91/7/9
2:27 صبح

این هالیوود، این ایران؛ آیا به بازیگران ایرانی سخت می‎گذرد؟

بدست عبدالله در دسته

این هالیوود، این ایران؛ آیا به بازیگران ایرانی سخت می‎گذرد؟

گروه فرهنگی- بعد از آنکه مشخص گردید شش فیلم «پل چوبی»، «پذیرایی ساده»، «من همسرش هستم»، «من مادر هستم»، «برف روی کاج‎ها» و «بی‎خود و بی‎جهت» در لیست سیاه فیلم‎های حوزه هنری قرار گرفتند و در سینماهای تحت مالکیت حوزه هنری اکران نمی‎شوند، ابتدا کارگردانان و تهیه‎کنندگان این شش فیلم در جلسه‎ای به انتقاد از این اقدام حوزه پرداختند و سپس تعدادی از بازیگران این فیلم‎ها، بیانیه‎ای در اعتراض به عدم اکران این شش فیلم صادر کردند.

در این بیانیه آمده بود: «در خبرها آمده که شما در حوزه‎ی هنری قصد دارید تا شش فیلم از آثار سینمای ایران را تحریم کنید. ظاهراً قرار است از نمایش این شش فیلم در سینماهای حوزه هنری ممانعت کنید و گویا ادعا کرده‎اید که این فیلم‎ها ضد ارزشی و غیر اخلاقی هستند. ما بازیگران این شش فیلم هستیم و هویت حرفه‎ای خود را جدا از فیلم‏هایی که بازی کرده‎ایم، نمی‎دانیم. فیلم‎های ما پاره‎ای از وجود ماست و بی‎حرمتی شما به این فیلم‎ها، بی‏حرمتی به ما و به جایگاه بازیگر در سینمای ایران است. ما بازیگران این شش فیلم در کنار آثارمان ایستاده‎ایم و آماده‎ی شنیدن هر نقد مثبت و منفی درباره‎ی این آثار هستیم، ولی تهمت‎های شما را بر نمی‎تابیم و دخالت شما را در روند نمایش این آثار حرکتی غیر اخلاقی، غیرقانونی و خلاف عرف و ادب سینمای ایران می‌دانیم. ما چشم به انتظار نمایش فیلم‎های‎مان در اکران عمومی هستیم و قضاوت درباره‎ی ارزش‎های اخلاقی این فیلم‎ها و رفتار شما را به مردم کشورمان می‎سپاریم.»

جالب آنکه در میان اسامی بازیگران امضاکننده‎ی بیانیه، نام افرادی چون «باران کوثری» و «نیکی کریمی» هم به چشم می‎خورد؛ بازیگرانی که اقدامات عجیب و غریب اخیر آنها مانند ایجاد مزاحمت برای بازیگر جوان فیلم «قلاده‎های طلا» و یا روبوسی با یک بازیگر مرد در انظار عمومی موجبات اعتراض بسیاری را فراهم آورده است. اما در میان ناباوری، در حالی که افکار عمومی انتظار داشتند تا این دو بازیگر در مورد اقدامات غیرمتعارف و زننده‌ی اخیر خود پاسخ قانع کننده‌ای داشته باشند، این بازیگران در اقدامی طلبکارانه و البته جالب، با امضای این بیانیه، حرکت قانونی حوزه‎ی هنری در عدم اکران فیلم‎های غیراخلاقی و خیانت زده‎ -آن هم تنها در سینماهای تحت مالکیت خود- را اقدامی «غیر قانونی» و «خلاف عرف و ادب» نامیده و قضاوت درباره‎ی رفتار حوزه‎ی هنری را به مردم واگذار کردند!

البته این اولین باری نیست که بازیگران ایرانی بلافاصله بعد از انجام یک اقدام خلاق قانون و یک توهین آشکار به ارزش‏های اسلامی- انقلابی مردم، از حکومت طلب‎کار می‎شوند و فریاد «وامظلوما سینما» سر می‎دهند. به طور مثال «پگاه آهنگرانی» -از بازیگران فعال در فتنه‎ی 88- که چندی پیش به جرم همکاری با رسانه‎ی دشمن قسم‎خورده‏ی ملت ایران -بی‎بی‎سی فارسی- و فروش مستندش به این شبکه بازداشت شده و خیلی زود تمام سرحلقه‏های ارتباط مستندسازان با شبکه‎ی بی‎بی‎سی را لو داده و باعث دستگیری آنها شده بود، بعد از تحمل تنها 17 روز حبس در اوین، از زندان آزاد شد و بلافاصله یادداشت‎نویسی در یکی از روزنامه‎های اصلی جریان اصلاحات را با چاشنی انتقاد تند از حکومت در دستور کار خود قرار داد!

بدین ترتیب، او نشان داد نه تنها از همکاری با شکبه‎ی سلطنتی انگلیس پشیمان نیست که از حکومت به دلایل عدیده‎ای، طلبکار هم هست! همان حکومتی که با وجود سابقه‎ی همکاری ننگ‎آور «آهنگرانی» با بی‎بی‎سی فارسی و فعالیت‎های او در فتنه‎ی 88، حتی یک روز هم مانع فعالیت سینمایی او بعد از بازداشت 17 روزه‎اش نشد!

اما ظاهراً این سبک نجابت‌های حکومتی با تکرار در این سال‌ها به یک روال و مورد عادی تبدیل شده است و بسیاری فراموش کرده‌ند که این رسم همه‎ی حکومت‎ها در برخورد با بازیگران و هنرمندان متخلف نیست؛ چنانچه در هالیوودی که کعبه‎ی آمال بخشی از هنرمندان ایرانی محسوب می‎شود، نه تنها تسامح که بالعکس برخوردهای به شدت تنبیهی در چنین مواردی اعمال می‎شود. برای اثبات این ادعا می‎توان نمونه‎های شگفت‎آوری از این برخوردهای سلبی و غیرانسانی با بازیگران را ذکر کرد و در ادامه قضاوت را به خوانندگان سپرد:

 

 1-«ونسا ردگریو» (Vanessa Redgrave):

او تا سال 1978 و دریافت جایزه‎ی اسکار، در فیلم‌های شاخص بسیاری از جمله «آگراندیسمان» (1966)، «مورگان»  (1966)، «ایزادورا» (1968)، «مری، ملکه اسکاتلند» (1971)، «جنایت در قطار سریع‌السیر شرق» (1974) و «جولیا» (1977) نقش‎آفرینی کرده بود. اما هنگامی که در نطق معروفش بعد از دریافت جایزه‎ی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل در سال 1978، به توطئه‌های صهیونیستی علیه مردم فلسطین حمله کرد، به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. او که از قبل به عنوان یکی از حامیان پرشور «یاسر عرفات» و «جبهه‎ی آزادی‌بخش فلسطین» شناخته می‏شد، در نطقش، از آکادمی به خاطر تقدیر از او با وجود «تهدیدهای گروه کوچکی از شرورهای صهیونیست» تشکر کرد و به خاطر همین سخنان رسماً توبیخ شد. البته توبیخی نه از جنس توبیخ‎های معمول سینمای ایران!

در اولین اقدام، «ردگریو» به قدری مورد انتقاد رسانه‌ها و کمپانی‌های هالیوودی قرار گرفت که کاملاً منزوی شد. آن هم در شرایطی که بنابر قاعده‌ی معمول باید بعد از دریافت اسکار، بهترین روزهای کاری‌اش را در هالیوود می‌گذراند. سرانجام هم همین انزوا، او را وادار کرد تا خیلی زود ابراز پشیمانی کند. اما همانطور که توهین او به رژیم صهیونیستی به طور علنی و در مراسم پربیننده‎ی اسکار صورت گرفته بود، این بازیگر را مجبور کردند تا توبه‌اش را به صورت تصویری و در یک فیلم تلویزیونی « Playing for Time» علنی کند.

بدین ترتیب، «ونسا ردگریو» خوش چهره که به تنفر از رژیم صهیونیستی شهره بود، برای رهایی از زیر بار فشار شدید رسانه‌ها و کمپانی‌ها، در این فیلم تلویزیونی نقش یک زن اسیر یهودی در چنگال آلمان نازی را با ستاره‌ی داوودی بر سینه و با موهای تاس و چهره‌ای زشت بازی کرد تا همه‌ی مردم متوجه شوند که تاوان توهین به رژیم صهیونیستی جیست.

 «ردگریو» بعدها هم هیچ فیلم مهم دیگری بازی نکرد و اکنون به ندرت به دلیل فعالیت‌های فمینیستی و البته هم‌جنس‌خواهانه‌اش مورد توجه رسانه‌ها قرار می‌گیرد.

2- «بتی دیویس» (Bette Davis)

ماجرای عجیب و تأسف‌بار این بازیگر شهیر هالیوودی، نه ریشه در مسائل سیاسی که یک دلیل کاملاً صنفی داشت. «بتی دیویس» که از اولین ستاره‌های «نازیبا»ی هالیوودی محسوب می‌شد، در زندگی حرفه‌ای‌اش یکی از باشهامت‌ترین زنان هالیوود بود؛ چرا که به خاطر نداشتن چهره‌ی زیبا، حاضر نمی‌شد تا در هر فیلمی و هر نقشی بازی کند و این درست خلاف چیزی بود که کمپانی معروف «برادران وارنر» به موجب قراردادی که با وی بسته بود، از او می‌خواست. سرانجام «دیویس» برای آنکه از این برده‌داری مدرن رهایی یابد و در هر فیلم بی‌مایه و مبتذلی بازی نکند، در سال 1936 و یک سال بعد از دریافت اولین اسکارش، در اعتراض به حاکمیت بی‌چون و چرای کمپانی‌های فیلمسازی در هالیوود، به انگلستان مهاجرت نمود.

اما مهاجرت او از هالیوود، افاقه نکرد و کمپانی برادران وارنر که عادت کرده بود با بازیگران مثل برده رفتار کند، با فرستادن وکیل و انجام اقدامات حقوقی، این بازیگر زن را که قصد داشت تا بر سیستم کمپانی سالاری هالیوود بشورد، بعد از دادگاهی کردن بازداشت کرده و به هالیوود بازگرداند! «دیویس» در حالی که در قله‌ی بازیگری هالیوود قرار داشت، بعد از بازگشت مجددش به آمریکا تا چند سال حق بازی در هیچ فیلمی را نداشت؛ تا اینکه او سرانجام از کمپانی عذرخواهی نمود. اما او بعد از این عذرخواهی هم، به بازیگری سرکش معروف شد و تا مدت‌ها از ایفای نقش‌های مثبت محروم گردید و به ایفای نقش‌ زنان اغواگر و خلاف‌کار (فم‌فاتاله) در فیلم‌های نوآر تن داد. تا جایی که معروف بود که نقش‌هایی که «دیویس» ایفا می‌کند، معمولاً به دلیل بدآموزی با مشکلاتی در اداره‌ی سانسور امریکا روبرو می‌شود.

او تا پایان عمر بازیگری‌اش به ایفای نقش‌های منفی مشهور و البته همچنان با قوانین هالیوودی درگیر بود. تا جایی که در دوران مک‌کارتیسم و بازجویی از هنرمندان برای مشخص شدن رابطه‌ی آنان با کمونیست‌ها، «بتی دیویس» یکی از اولین کسانی بود که مجبور شد تا تست «Red Queez» را بگذراند. در اواخر دهه‌ی 1950 ستاره‌ی اقبال این هنرمند در مورد نقش‌های منفی هم رو به افول گذاشت و نقش‌های کمتری به او واگذار شد. از همین رو، «دیویس» به یکی از کارهای جنجالی خود دست زد و آگهی تجارتی عجیبی به روزنامه‌ها داد: «خانم هنرپیشه‌ای با سی سال سابقه در هالیوود دنبال کار می‌گردد!»

3- هیلدگارد کنف: (Hildegard knef):

داستان زندگی «هیلدگارد کنف» -ستاره‌ی مطرح سینمای آلمان- به قدری تلخ و وحشتناک است که آلمانی‌ها از آن فیلمی در سال 2009 با عنوان  «Hilde» ساختند و در جشنواره‌ی برلین نمایش دادند. «هیلدگارد کنف» بازیگری آلمانی بود که از سوی آلمانی‌ها جهت تشویق مردم عادی برای اعزام به جنگ، همراه با شوهرش به جبهه‌ی جنگ رفت، اما از اقبال بد، در جنگ اسیر آمریکایی‌ها شد. آمریکایی‌ها هم شوهرش را اعدام و او را راهی هالیوود کردند. او در هالیوود، خیلی زود به عنوان برده‌ی جنسی صاحبان کمپانی‌های امریکایی استخدام گردید و در واقع از اسارتی، به گرفتاری وحشتناک‌تری دچار شد. سرانجام بعد از سال‌ها، آلمانی‌ها موفق شدند تا «هیلدگراند کنف» را به آلمان بازگردانند.

این سه نمونه، تنها موارد کوچکی از برخورد هالیوودی‌ها با بازیگران‌ سرکشی است که در جهت اهداف آنها حرکت نمی‌کردند. نمونه‌هایی که در بسیاری از منابع معتبر تاریخ سینما موجود و قابل دسترسی است. البته این برخورد ارباب و برده‌وار صاحبان کمپانی‌های هالیوودی با بازیگران، تنها به موارد سرکشی آنها ختم نمی‌شود؛ چنانکه در مواقع حساسی همچون جنگ جهانی اول، هالیوودی‌ها تقریباً تمام بازیگران مهم سینمای خود را برای تقویت روحیه‌ی سربازان و نیز تشویق مردم عازم جنگ می‌کنند و جالب آنکه در این میان، «کارول لومبارد» -بازیگر و رقصنده‌ی معروف فیلم‌های موزیکال و همسر «کلارک گیبل» افسانه‌ای- در جبهه‌ی جنگ کشته می‌شود! یا حتی می‌توان به برخوردهای هالیوود با برخی هنرمندان در خلال ماجرای معروف «مک‌کارتیسم» اشاره کرد که باعث می‌شود تا حدود ده هزار نفر از هالیوود اخراج شوند و بزرگانی همچون «چارلی چاپلین»، «همفری بوگارت» (ستاره‌ دست نیافتنی سینمای امریکا و قهرمان فیلم «کازکابلانکا) و «لورن باکال» (همسر «بوگارت» و ستاره‌ی زن مطرح سینمای امریکا در آن سال‌ها) برای همیشه وادار به کناره‌گیری از هالیوود و حتی خانه نشینی شوند.

البته که هیچ‌گاه هالیوود الگوی سینمای نبوده و قصد این متن هم هرگز ترویج چنین برخودهایی نیست (گرچه مطمئناً از سوی عده‌ای به این موضوع متهم خواهد شد)، بلکه هدف از ذکر چنین حقایقی روشن شدن این نکته‌ی مغفول مانده است که نظام جمهوری اسلامی ایران با وجود نجابتی که در برخورد با برخی قبح‌شکنی‌های بازیگران نسبت به کشورهای مدعی آزادی چون آمریکا به خرج می‌دهد، تا چه حد مظلوم است. تنها یکی از دلایل اثبات این نجابت این است که پرکارترین بازیگران سینما و تلویزیون ایران در دو سه سال اخیر، همان فعال‌ترین بازیگران در جریان فتنه‌ی 88 بوده‌اند. از جمله «بهاره رهنما» که تقریباً در تمام جشنواره‌ها –به جز جشنواره‌ی عمار و جشنواره‌ی مقاومت- به عنوان پرکارترین بازیگر انتخاب می‌شود، «باران کوثری» که هنوز هم به بستن دستبند سبز بر دستش همانند مادرش –رخشان بنی‌اعتماد- التزام دارد و شخصاً قائل به توهین به بازیگرانی است که در فیلم‌های حامی نظام ایفای نقش کرده‌اند، «حمید فرخ‌نژاد» و ...

راستی امروز سکان کارگردانی پرهزینه‌ترین پروژه‌های سینما و تلویزیون ایران در دست کدام کارگردان‌هاست؟ آیا سینماگران ایرانی این حقایق را نمی‏بینند؟ بگذریم. اصولاً سوالاتی از این دست، پیش از پرسیده شدن به ضدیت با اصل محکومند!