مرجع کد و ابزار وب

ابزار ساخت کد پاپ آپ نیو تب

خرداد 91 - ان شـــــــــــــــــــــــــــــاء الله
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

91/3/29
1:59 عصر

کاریکاتور 5+1

بدست عبدالله در دسته


91/3/29
1:46 عصر

همه ستایشگران خاوری

بدست عبدالله در دسته همه ستایشگران خاوری

 23 آبان 1390

وحید نوروزی در وب سایت خود نوشت:

 امروز ملاقاتی با یکی از مدیران داشتم که چند دقیقه ی زودتر رسیدم و برای برای گذراندن وقت نگاهی به قفسه مجلات موجود در اتاق انتظار انداختم. دیدن عکس محمود رضا خاوری مدیر عامل سابق بانک ملی مستقر در کشور کانادا بر روی جلد مجله مدیران و روسا که در اردیبهشت نود در 1116 صفحه چاپ شده بود توجهم را جلب کرد.یک عکس بزرگ که کنارش عبارت"محمودرضا خاوری مدیر تحول گرا” نوشته شده بود.ناخودآگاه مجله را برداشتم و بدون آنکه فکرم سمت اختلاس 3000 میلیاردی و تشریف فرمایی جناب خاوری به کشور کانادا شود شروع به ورق زدن نمودم……. و تو چه می دانی که کانادا کجاست؟! جایی که رودهای بسیار در زیر درختانش جاریست و …….!!

گزارشی کوتاه از این 28 صفحه تعریف و تمجید را با هم می خوانیم.شایان ذکر است حتی یک کلمه خارج از آنچه که در این نشریه چاپ شده است ملاحظه نخواهید نمود.

 در صفحات 24 و 25 این نشریه جناب خاوری به عنوان مدیرماه معرفی شده و ضمن درج تصویر شش شخصیت مهم سیاسی و اقتصادی کشور،از قول17 مدیر برجسته کشور عناوین بسیار مثبت در مورد ایشان درج شده است.در صفحات26 لغایت 31 مجموعا شش صفحه به بیوگرافی و مصاحبه اختصاصی پرداخته شده است.جناب خاوری در این شش صفحه چند جمله کلیدی هم گفته اند:

"بانکداری نوین باید تبدیل به یک ظرف پاکی شود که منطبق با اصول شرعی ما باشد و محتوای این ظرف هم باید منبعث از احکام و مقررات معاملات اسلامی باشد.”

"در زندگی کاری من در این32 سال،موقعیتهایی ایجاد شده که اگر می خواستم بر اساس منافع شخصی تصمیم بگیرم فرصتهایی طلایی محسوب می شد اما هیچ گاه در زندگی به این مقوله فکر نکردم و اینگونه موارد هیچ جاذبه ای برای من نداشته است.”

"یقینا تصمیمات امروز من با تصمیمات30 سال پیش تفاوتهای اساسی دارد و امیدوار هستم جهت حل مشکلات مردم و جلب رضایت خدا قدمهایی را بردارم.”

"مدیری موفق است که بتواند با تدبیر و صداقت از دانش و آموخته خویش برای پیشبرد اهداف سازمان بهره گیرد.”

 دکتر حسینی وزیر امور اقتصادی و دارایی در مورد جناب خاوری با تیتر "مدیری عالم،باتجربه و با تقوا” گفت:

"بانک ملی در ذیل مدیریت موفق دکتر خاوری توانسته است در حد امکان از کار فعالان اقتصادی گره گشایی کند و بند و زنجیر تحریم را ار پای آنها باز کند”

عملکرد دو ساله دکتر خاوری نشان می دهد انتخاب ایشان که در نهایت دقت و وسواس صورت گرفته بود سبب ارتقاء جایگاه بانک ملی شد”

دکتر ابوالحسنی معاون بانکی وزیر دارایی گفت:

"در دوره مدیریت دکتر خاوری تعامل ایجاد شده بین بانک ملی و وزارت دارایی و سایر وزارتخانه ها در سطح بسیار بالا و مثال زدنی قرار دارد”

جناب فتحی پور رییس کمیسیون اقتصادی مجلس گفت:

"دکتر خاوری با هدف فعال کردن چرخه اقتصاد کشورتسهیلات خوبی را در اختیار بخش خصوصی برای تولید کالا و صادرات آن به کشورهای دیگر قرار داده است”

دکتر قضاوی قائم مقام بانک مرکزی گفت:

"خوشبختانه به دلیل مشابهتی که فی مابین فرهنگ سازمانی بانک مرکزی و بانک ملی وجود دارد یکی از مصادیق بارز همکاری تنگاتنگ و هماهنگ بین بانک مرکزی و بانک ملی شکل گرفته است و بانک ملی در مجموعه بانکهایی است که به توصیه ها و مقررات الزام آور بانک مرکزی بسیار مقید است”

دکتر علاءالدین بروجردی رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارج مجلس گفت:

"انتخاب ایشان به مدیرعاملی بزرگترین بانک جهان اسلام مبتنی بر اشراف مدیران ارشد حوزه اقتصادی کشور به میزان تجربه دکتر خاوری صورت گرفته است”

دکتر کاتوزیان حقوقدان گفت:

"زمانی که از من در یکی از سمینارهای بانکی دعوت بعمل آورده بودند{دکتر خاوری} در حدود بیست دقیقه از من تعریف و تمجید کردند و تاکید داشتند که ما در همه احوال شاگرد شما بوده ایم و خواهیم بود…این رفتار ایشان نشان داد که هنوز فرهنگ جوانمردی و قدرشناسی در این مملکت از بین نرفته است…”

محمد رضا حسین زاده عضو هیئت مدیره بانک ملی گفت:

"تغییر ساختار در کنار اعتقادی که {دکتر خاوری} به بحث تفویض اختیار و تمرکز زدایی دارند موجب ایجاد جهش بزرگی در بانک ملی شد تا جایی که هر رییس شعبه می توانددر حد مدیر عامل تصمیم بگیرد که البته برای سلامت کار،نظارتهای دقیقی نیز صورت می گیرد”

دکتر طالب مدیر عامل بانک کشاورزی گفت:

"دکتر خاوری در طول خدمتش در نظام بانکی کشور تلاش قابل ملاحظه ای در جهت گسترش سرمایه گذاری در طرحهای زیربنایی حوزه صنعت و معدن داشته است”

دکتر حسینی هاشمی مدیر عامل بانک تات گفت:

"ایشان مدیر با تدبیری است و به هیچ عنوان اهل هیجان و برخوردهای احساسی نیست و ثبات قدم و رفتار دارد……دکتر خاوری از جمله مدیرانی است که منافع کلان کشور اولین اولویت او محسوب می شود”

مسعود سمیعی نژاد مدیر عامل فولاد مبارکه گفت:

"دکتر خاوری جزء معدود مدیران بانکی است که به جرئت می توان گفت حوزه صنعت کشور به شدت مدیون تلاش و ایثار ایشان است”

"حسن شاهرخی مدیر عامل سابق شرکت لیزینگ بانک ملی گفت:

ایشان{دکتر خاوری} همواره دقت کرده اند که به دلیل تامین منافع مادی سازمان،مصالح کلان ملی و اخلاق انسانی و اسلامی پایمال نشوند”

دکتر خاکی عضو هیئت مدیره بانک ملی گفت:

"از منظر خصایص فردی نیز ایشان{دکتر خاوری} را فردی با تقوا و با اخلاق می دانم”

حسین پاپی عضو هیئت مدیره شرکت سرمایه گذاری گروه توسعه ملی گفت:

"دکتر خاوری از جمله مدیرانی است که کارنامه خود را با حضور در بانک ملی ایران بیش از پیش درخشان نموده است”

دکتر روغنی مدیر عامل صنایع چوب و کاغذ مازندران گفت:

"دکتر خاوری جزء مدیران لایق و برجسته کشور است که به دلیل سابقه طولانی حضورشان در سیستم و نظام بانکی کشور در بین مدیران این حوزه از جایگاه خاصی برخوردارند”

محمد علی بهزادان عضو هیئت مدیره بانک تات گفت:

"دکتر خاوری مدیری مثبت اندیش است که علاقه خاصی به حوزه کار خود دارد و در هر مجموعه ای که مدیریت کرده است به همکاران خود انرژی مثبت می دهد”

محمد کاظم چقازردی عضو هیئت مدیره بانک سپه گفت:

"اگر امروز ما مدیران سازمان هستیم و بانک سپه را اداره می کنیم به یمن تلاش دکتر خاوری و سایر مدیران بلند نظری است که به جانشین ژروری اعتقاد داشتند”

علیرضا حیدرآبادی پور عضو هیئت مدیره بانک سپه گفت:

"دکتر خاوری حقوقدانی است که بازارهای پول و سرمایه را به خوبی می شناسند و در بخشهای مختلف اقتصادی از جمله صنعت،معدن،بازرگانی و امور بین الملل بسیار متبحر و با تجربه هستند”

حالا قبول می کنید که در مورد جناب خاوری سوءتفاهم شده و ایشان فقط برای گذراندن تعطیلات چند ساله به کشور کانادا رفته اند؟!

به قول جناب دکتر کاظمی دینان مدیر اسبق روابط عمومی بانک ملی :شاد باشید.

 


91/3/29
1:45 عصر

با خودتان چند چندید

بدست عبدالله در دسته با خودتان چند چندید

 

انتصاب غلامرضا شافعی، وزیر صنایع دولت‌های میرحسین موسوی و خاتمی و وزیر تعاون دولت هاشمی به‌عنوان معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت و رئیس هیأت عامل سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران (ایدرو) واکنش‌های مختلفی را در پی داشته است.وبلاگ «تفکر با چاشنی خنده» چنین نوشته است: 

انتصاب پرصدا 

خبر اول این که انتصاب غلامرضا شافعی، وزیر صنایع دولت‌های میرحسین موسوی و خاتمی و وزیر تعاون دولت هاشمی به‌عنوان معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت و رئیس هیأت عامل سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران (ایدرو) واکنش‌های مختلفی را در پی داشته است.
شافعی در حالی در این جایگاه مهم منصوب شده که از افراد نزدیک به حزب کارگزاران و جزو امضاکنندگان بیانیه معروف 16 نفری اعلام موجودیت این حزب می‌باشد. شافعی که البته نسبت فامیلی با غلامعلی حداد عادل داشته و با حزب مؤتلفه اسلامی نیز رفت‌وآمدهایی دارد، در ایام انتخابات ریاست جمهوری 88 جزو حامیان میرحسین موسوی بوده است


با توجه به نوشته بالا فکر می کنید کدام گزینه درست است:

الف) حداد عادل باید جوابگو باشد که چرا وزیر هاشمی و موسوی و خاتمی که توسط دولت احمدی نژاد پست گرفته است، با او فامیل است، زود باش جواب بده مردک!

ب) حزب موتلفه اسلامی باید جواب بدهد که چرا با کسی که در ایام انتخابات ریاست جمهوری 88 جزو حامیان میرحسین موسوی بوده است و اکنون توسط دولت احمدی نژاد پست گرفته است، رفت و آمد دارد، زود باش جواب بده حزبک!

ج) وزیر دولت موسوی و هاشمی و خاتمی بودن و یا در ایام انتخابات ریاست جمهوری 88 جزو حامیان میرحسین موسوی بودن وقتی ننگ و عار است که آدم با حداد عادل فامیل باشد یا با حزب موتلفه اسلامی رفت و آمد داشته باشد!

د) وزیر بازرگانی جناب آقای غضنفری باید پاسخ دهد که چرا به کسی که فامیل حداد عادل است و با حزب موتلفه اسلامی رفت و آمد دارد، پست داده است! در مورد وزیر دولت موسوی و هاشمی و خاتمی بودن و یا در ایام انتخابات ریاست جمهوری 88 جزو حامیان میرحسین موسوی بودن ایشان هم، آقای حداد عادل و حزب موتلفه اسلامی باید پاسخ دهند!

ه) آقای شافعی باید جواب دهد که چرا در حالی که وزیر دولت موسوی و هاشمی و خاتمی بوده و یا در ایام انتخابات ریاست جمهوری 88 جزو حامیان میرحسین موسوی بوده است همزمان و با حفظ سمت با آقای حداد عادل فامیل است و با حزب موتلفه هم رفت و آمد دارد!

و) بالاخره یک نفر، یک چیز را پاسخ دهد چون اینطور که از شواهد بر می آید این دولت محترم است که نباید به چیزی در زمینه این انتصاب پاسخ دهد!

http://www.awalnews.ir/vdcjfoeozuqey.sfu.html


91/3/29
1:13 عصر

آموزش زندگی بهتر با تجربه زنده به گور شدن توسط مرید مشایی

بدست عبدالله در دسته

 صراط - سعی بر تقلیل اسلام به عرفانی سطحی را می توان یکی از محورهای اصلی مطرح شده در مصاحبه بهمن شریف‌زاده در لباس یک روحانی با روزنامه اصلاح طلب شرق دانست. موضوعی که همواره در برگزاری کلاسهای این روحانی تحت عنوان " سیر و سلوک و عرفان " مطرح بوده و بر اشاعه آن تاکید دارد. 

به گزارش سرویس سیاسی صراط، بهمن شریف‌زاده که خود را "برادر فکری مشائی" مینامد و اقرار می کند که " جلب" او شده است و سرسختانه‌ای از مواضع دینی! اسفندیار رحیم مشایی دفاع می کند از جمله افرادی است که کلاسهایی هم تحت عنوان سیر و سلوک و عرفان و به تاکید برای رفع مشکلات روحی – روانی و افسردگی و اختلافات خانوادگی مانند طلاق و ازدواج (در اکثر اوقات کلاسها به طور اختصاصی جهت نسوان، اعم از زنهای شوهر دار و دختران جوان برگذار می شود)برگذار می کند.
شریف زاده در لباس یک روحانی با اتکا به روشهایی که در آثار و اعمال هیچ یک از عرفای اسلامی به آنها توصیه نشده است با هدف تذکر و یاد آوری مرگ ، شاگردانش ( که اکثر آنها از زنان شوهر دار و دختران جوان انتخاب می شوند) را به بهشت زهرا برده و آنها را به خوابیدن در قبر مجبور می کند.

شایان ذکر است بر اساس اطلاعات واصله عده ای در این رابطه به دلیل ترس از خوابیدن در قبر امتناع کرده و تعدادی هم دچار افسردگی شده اند. برخی از شاگردان هم به علت عدم درک صحیح از موضوع تا اندازه ای افسرده شده و تعادل فکریشان را از دست داده اند که در پاره ای از موارد این وضعیت روحی منجر به ترک نماز برای مدتی در بعضی شاگردان می شود.
نکته جالب دیگر در کلاسهایی که این روحانی علاقه مند به رحیم مشایی به خصوص برای نسوان برگذار می کند آن است که شریف زاده در باب عشق به خداوند به گونه ای به تفسیر موضوع می پردازد و عشق به غیر خدا را نامطلوب توصیف میکند که موجب یک نوع بی مهری بین زنان و همسرانشان می شود.
شاید اعتقاد به همین گونه از عرضه عملی دین به نسوان است که شریف زاده را واداشته که در مصاحبه با روزنامه اصلاح طلب شرق به شدت تاکید کند: «تمام گفتار جناب آقای مشایی که او را متهم به پلورالیسم کردند در نحوه عرضه دین قابل تعریف است. من می‌پرسم دین چگونه عرضه می‌شود؟ ما در ارتباط با چگونگی عرضه دین مباحث گوناگونی را باید طرح کنیم. دینداری سه بعد است. بعدی که مربوط به رفتار است و تعبیرش می‌کنند به فقه. بعدی که مربوط به عقل است و تعبیر می‌شود به کلام، فلسفه و مباحث عقلی و بعدی که مربوط به دل است که تعبیرش می‌کنند به اخلاق و عرفان؛ این، معنویات دین است. انسان هم سه بعد دارد؛ جسم، عقل و دل. آنچه که بیشتر از همه در جهان اسلام سیطره داشته، بعد فقهی دین بوده، یعنی بایدها و نبایدها، حرام‌ها و حلال‌ها. وقتی تعلیم و تربیت شما فقهی باشد چطور دین را منتقل می‌کنید؟ تکلیف می‌کنید. یعنی می‌گویید مردم این‌طور باشید یا این‌طور نباشید، این‌طور بپوشید، این‌طور نپوشید؛ آقای مشایی با عرضه دین صرفا به این روش مخالف است.
الزام صرف، دین را خراب می‌کند؛ موجب پیدایش عکس‌العمل‌های منفی در مخاطبان می‌شود. مثلا حجاب را در این 33 سال چطور عرضه کردیم؟ با باید و نباید؛ مدام گفتیم باید پوشش شما این‌گونه باشد یا نباید پوشش شما این‌گونه باشد. البته این نحوه عرضه‌ای است که در همه کشورهای اسلامی وجود دارد. چون آن چیزی که آموخته شده فقط فقه بوده. اما عقل یا همان بعد دوم چیزی به نام باید و نباید درک نمی‌کند؛ عقل راه خودش را دارد؛ روشنگری، تبیین، قانع‌شدن، باورکردن. لذا فیلسوفان هم کارشان این است. شما در کتاب‌های فلسفه اصلا باید و نباید نمی‌بینید، اما کتاب فقه را که باز می‌کنید از ابتدا باید، نباید می‌بینید و حلال است و حرام است. بنابراین عرضه دین با زبان صرفاً الزام از نگاه آقای مشایی کار دقیقی نیست.»



البته این گونه از رفتارهایی که از سوی شریف زاده به عنوان یک فرد ملبس به لباس روحانی سر زده است را در دورانها و در مکانهای مختلف همواره شاهد بوده ایم و تسخیر عملی ذهن و فکر، بدون دادن اختیار به فرد برای تعقل چیزی نیست که تنها صرف شریف زاده باشد. در واقع در جهان امروز و دیروز بسیاری از افرادبوده اند که با تسخیر ذهن افراد و تمرکز آنها بر روی عشقی ساخته و پرداخته شده از توهمات ذهنی خود، دنیای موهوم و آکنده از توهمی را برای مریدانشان ساخته و در نهایت آنها را وادار به کارهایی کرده اند که شاید هرگز در حالت عادی انجام نمی دادند. اعمالی مثل خود کشی های دست جمعی، تن دادن به تجاوز، کشتن افراد برای براورده کردن خواسته های ساخته ذهن مرشد و . . . را می توان از این قبیل دانست که نه تنها داستان نیستند بلکه در عالم واقعیت و در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی بارها و بارها و توسط افراد سود جو مورد استفاده قرار گرفته اند.

خودکشی 913 نفری در کنار جیم جونز در سالهای 1950 در ایالت ایندیانای آمریکا نمونه ای از این گونه توهمات ذهنی است که در نهایت منجر به فاجعه های انسانی شد و گویی در ایران و پس گذشت بیش از 60 سال، برخی افراد ملبس به لباس روحانی مانند شریف زاده و در قالب تفکرات منتصب به لیدر جریان انحرافی تازه موفق به کشف آن شده اند.
جیم جونز نیز یک کشیش ساکن ایالت ایندیانای آمریکا بود که افکار خاصی! داشت. وی از تفسیر انجیل و کتب مقدس دیگر، به نوعی فرضیه عدالت اجتماعی (سوسیالیسم) دست یافته بود و آن را تبلیغ می کرد. چون پیروان او افزایش یافتند، کلیسای خود را مستقل از فرقه های مسیحی دیگر اعلام داشت. وی برضد هرگونه فساد، تبعیض و مشکل تراشی برای خلق خدا بود و در سخنرانی هایش دردهای مردم و نارسایی های جامعه را می شکافت و بیان می داشت. در سال هاى 1950در ایندیاناپولیس عده زیادى به او توجه کرده و به سراغ او آمدند. عمده سخنان او علیه تبعیض نژادى بود و از همین جهت بیشتر سیاهپوستان آمریکا به این عقیده جلب شده و از پیروان پروپا قرص و جدى او به حساب مى آمدند (امروز نیز گویی در ایران و در قالب تفکرات منتصب به لیدر جریان انحرافی شاهد چنین جریانی هستیم که البته خوشبختانه تا کنون تنها برخی از مسئولین دولتی را به خود دچار کرده! ولی نتوانسته در عموم مردم رسوخ نماید) . جونز از باورهاى دینى این طور بهره مى برد که باید مردم به یک گرایش مطلق برسند و سعى مى کرد در راه ترویج افکار خود از تمام مضامین و باورهاى مردمى استفاده کند.

جونز در بی هویتی و سردرگمی مردم ، خود را مطرح کرد و از خود هویت ساخت و به عبارت دیگر از اب گل آلود ماهی گرفت و خود را عنوان کرد. وعده سرزمین موعود را داد و با سخنرانی در کلیسای خودش ( موسوم به معبد مردم ) و همین طور در کالیفرنیا تعداد زیادی از مردم را دور خود جمع کرد و حتی در یکی از سخنرانی هایش چنین گفت : "اگر وجود خدا را در من ببینید اشکالی ندارد" و از زاویه ی دیگر می توان چنین دید که کشیش جونز ادعای خدایی می کرده!.
در سال 1965 جونز به همراه گروه خود به کالیفرنیاى شمالى حرکت کردند و در ناحیه مایوکیا، ساکن شدند. جونز بر این اندیشه بود که عقاید خود را گسترش دهد و جماعت بیشترى را به طرفدارى از خود دعوت کند. پس از چند سال سکونت در آن منطقه در سال 1971 بار دیگر همراهان و پیروان خود _ که اکنون تعداد آنها بیشتر شده بود _ را برداشته و به سان فرانسیسکو رفت.
شهرت او باعث شد که شهردار سانفرانسیسکو وی را دعوت به فسادزدایی از سازمانهای شهر کند و کمیسیون مسکن شهر را به او بسپارد که جیم با ساختن آپارتمان عمومی به خانه بدوشی در سانفرانسیسکو پایان داد و شهرت اجتماعی کسب کرد.
 
جیم جونز با طرح نظریات خاص خود در زمینه مالیات و بیت المال وارد درگیری با سازمان مالیات بردرآمد دولت فدرال شد.
در سال هاى 1970 کلیساى جونز با اتهامات زیادى مواجه شد از جمله این که در روش مذهبى خود از رفتارهاى غیرانسانى و خارج از قاعده استفاده مى کند. جونز کمى زیاده روى کرد و در تعالیم خود از تنبیه بدنى نیز بهره مى گرفت. بیشترین اتهاماتى که به او مطرح بود عبارت بودند از آزار و اذیت فیزیکى به پیروان و حداکثر آزار و اذیت یاد شده نسبت به کودکان. جونز مبالغ زیادى را نیز به عنوان کمک و اعانه دریافت مى کرد که منشاء بسیارى از این پول ها مشخص نبود و اتهام اختلاس و فساد مالى نیز متوجه او شد. جونز بر این عقیده بود که از سوى مقامات تحت اتهام است چرا که آنها از او مى ترسند و از قدرت گرفتن بیشتر از پیش او در هراسند.
با بالا گرفتن این اتهامات در سال 1977 جونز طرفداران خود را جمع کرد و در سخنرانی خود قدم های فراتری برداشت و عنوان کرد امریکا دیگر جای ماندن ما نیست و ما باید به سرزمین موعودی مهاجرت کنیم که نه دغدغه ی مالی داشته باشیم و نه از بمب اتمی بترسیم. و در نتیجه یک روز همه را به دور خود جمع کرد و فرمان هجرت داد....
در نهایت جونز مردم را جمع کرد و اینچنین گفت :
«اول کودکان و بعد خودتان سیانور بخورید تا با هم بمیریم»

جونز در بلندگو فریاد مى زد که مردم خود را از «لذت مرگ» محروم نکنند. قرص هاى سیانور بین مردم توزیع شد. هر که سرپیچى کرده و قصد فرار داشت توسط گارد جونز به قتل رسید. فقط 10 یا12 نفر از افراد جونز زنده ماندند که فرار کرده و به جنگل پناه برده بودند. 913 نفر کشته شدند که 276 تن از این قربانیان، کودک بودند. جونز با گلوله خودکشی کرد.

البته روایات مختلفی در مورد این واقعه به خصوص آمار کشته شدگان وجود دارد که حتی بعضی از آمار به 1900 نفر هم می رسد.


91/3/29
1:9 عصر

نقش نگین انگشتری ابوطالب چه بود؟

بدست عبدالله در دسته نقش نگین انگشتری ابوطالب چه بود؟

نویسنده کتاب «ابوطالب، تجلی ایمان» گفت: زمان‌های دور رسم بر این بود که مردان بزرگ، روی نگین انگشتری خود جمله‌ای کوتاه که حاکی از اعتقاد و ایمان فرد بود، حک می‌کردند.

به گزارش فارس، 26 رجب مصادف با وفات عموی بزرگوار پیامبر (ص) ابوطالب(ع) است. به همین منظور گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام سید مجید پورطباطبایی، نویسنده کتاب «ابوطالب، تجلی ایمان» و عضو شورای علمی گروه علوم قرآن مرکز فرهنگ و معارف قرآن قم  داشته‌ایم که بخش نخست آن به صورت یادداشت شفاهی در پی می‌آید.
 
سخن گفتن از جناب ابوطالب(ع) امری دشوار است چرا که نقش او در تاریخ اسلام، تکوّن و شکل‌گیری آن بسیار عظیم و سترگ است چنانچه رحلت آن بزرگوار نقطه عطف بسیار مهمی در تاریخ اسلام پدید آورد؛ اگر رحلت ایشان پیش نیامده بود حضرت رسول(ص) مأمور به هجرت از مکه نمی‌شد، در جلد یکم کتاب اصول کافی آمده است: خداوند توسط جبرئیل به آن بزرگوار امر کرد اکنون که یاور و حامی خود را از دست داده‌ای از مکه بیرون برو!
 
1ـ برخورد ابوطالب(ع) با اسلام آوردن علی(ع)
 
ابوبکر شیرازی در کتاب خود، ماجرای مواجهه ابوطالب(ع) را با حضرت علی(ع) را اینگونه توضیح می‌دهد:
 
هنگامی که وحی خدا بر پیامبر(ص) فرود آمد و به نبوت برگزیده شد برای اقامه نماز به مسجد‌الحرام رفت، علی(ع) در حالی که 9 سال بیشتر نداشت از کنار او گذشت حضرت رسول(ص) فرمودند: علی نزد من بیا! سپس حضرت خطاب به علی(ع) فرمود: من فرستاده خدا به ویژه بر تو و به طور عام بر سایر مردم هستم پس در طرف راستم بیا تا نماز به جا آوری، علی(ع) پاسخ داد: ای رسول خدا(ص) می‌روم از پدرم اجازه بگیرم، پیامبر(ص) فرمود: برو او به تو اجازه خواهد داد پس علی برای کسب اجازه پیروی از پیامبر به سوی پدرش رفت ابوطالب(ع) گفت: پسرم! می‌دانی که محمد(ص) همواره امین خدا بوده است به سوی او بشتاب و او را پیروی کن تا رشد و صلاح ‌یابی، علی(ع) به سوی رسول‌الله آمد و نماز خواند.
 
2ـ اظهار سرور ابوطالب(ع) درباره اسلام آوردن حمزه سید‌الشهداء
 
در بسیاری از منابع تاریخی آمده است که حضرت حمزه(ع) در سال پنجم بعثت اسلام آورد اما «ابن عبدالبرّ» در کتاب الاستیعاب و ابن حجر عسقلانی در جلد یکم کتاب «الاصابه» صفحه 351 بر این باور است که حمزه (ع) در سال دوم بعثت به دین اسلام درآمده بود، حمزه با وجود ایمان آوردنش تا واقعه آزار ابوجهل نسبت به حضرت رسول(ص) از اعلان علنی مسلمان شدنش خودداری می‌کرد و این از تاکتیک‌های خاصی بود که حضرت ابوطالب(ع) اتخاذ کرده بود و از  سیاست ابوطالب، زعیم بنی هاشم این بود که اقربای نزدیک رسول‌الله، مادامی که با کتمان ایمان آوردنشان می‌توانستند به رسول خدا(ص) خدمت کنند و در حفظ و حراست او بکوشند، ایمان آوردن خویش را کتمان می‌کردند اما وقتی اظهار اسلام فردی باعث تقویت اسلام و تشویق دیگران به مسلمان شدن می‌شد لزوم کتمان و پوشاندن ایمان از بین می‌رفت، پس از ماجرای برخورد حمزه(ع) با ابوجهل، حمزه(ع) خطاب به ابوجهل گفت: پیامبر(ص) را ناسزا می‌گویی من به او ایمان آورده‌ام و راهی که او رفته است من نیز می‌روم اگر قدرت دارای با من ستیز ‌کن.
 
پس از اینکه حمزه سید‌الشهداء اسلام خود را آشکار کرد ابوطالب(ع) در تشویق حمزه برادر خود، او را به کینه‌اش «ابویعلا» خطاب کرد و  ابیاتی را در وصف او سرود: ای ابویعلا! بر دین احمد پایداریمان، دین او را آشکار کن و بر آن استوار باش که پیروز خواهی شد از کسی که دین خود را با راستی و اراده از جانب خدا آورده است حمایت کن! ای حمزه از پذیرش آیین او سرباز نزن چقدر مسرور شدم که گفتی به خدای یگانه ایمان آورده‌ای، به تو سفارش می‌کنم که در راه جلب خشنودی خدای یکتا یار و یاور پیامبر خدا باشی.
 
3ـ مراقبت ویژه ابوطالب(ع) از حضرت رسول(ص) در شعب ابی‌طالب
 
در منابع مختلف آمده است وقتی پیامبر(ص) در شعب ابی‌طالب بود، ابوطالب به اندازه‌ای نگران رسول‌الله بود که هر شب وقتی بقیه افراد به خواب می‌رفتند ابوطالب یکی از فرزندان خود را جای حضرت رسول(ص) می‌خواباند و خیمه و چادر ایشان را تغییر می‌داد تا مبادا دشمنان گزندی بر حضرت وارد کنند و حضرت علی(ع) نیز چندین مرتبه در جای پیامبر(ص) خوابید و این گونه ابوطالب محل خواب رسول‌الله را کتمان می‌کرد.
 
4- نقش نگین انگشتری ابوطالب(ع)
 
در زمان‌های دور رسم بر این بود که مردان بزرگ، روی نگین انگشتری خود جمله کوتاه و مختصری که حاکی از اعتقاد و ایمان فرد بود حک می‌کردند در باب نقش نگین حضرت ابوطالب(ع) علامه امینی در کتاب الغدیر می‌نویسد: شیخ ابوالفتوح رازی از قول امام علی‌بن موسی‌الرضا(ع) نقل کرده است که حضرت می‌فرمود: از پدران من به طرق گوناگون نقل شده است که نقش نگین انگشتری ابوطالب(ع) این بود «رضیت‌بالله ربّا و بإبن اخی محمد نبیا و بإبنی علیّ له وصیا» علامه امینی(ره) در پاورقی کتاب نوشته است مطلب نقش نگین انگشتری ابوطالب(ع) را سید شیرازی در «درجات الرفیعه» و اشکوری در «محبوب القلوب» روایت کرده است و این ماجرا بسیار پیش از جریان برگزیده شدن علی(ع) به جانشین حضرت رسول (ص) بوده است.
 
5 ـ چگونگی برخورد حضرت رسول(ص) در تشییع جنازه ابوطالب
 
ابن ابی‌الحدید در جلد چهاردهم شرح نهج‌البلاغه در صفحه 76 نقل می‌کند: وقتی علی(ع) خبر رحلت ابوطالب(ع) را به پیامبر (ص) داد ایشان سخت گریست و به علی(ع) دستور غسل و کفن ابوطالب(ع) را داد.
 
تاریخ یعقوبی آورده است: هنگامی که رحلت ابوطالب(ع) را به حضرت رسول(ص) اطلاع دادند اندوه، قلب ایشان را فشرد و حضرت به شدت بی‌تابی می‌کرد؛ بر سر جنازه عموی خود حضور یافت و سمت راست صورت عمو را چهار بار و سمت چپ را سه بار مسح کرد، سپس فرمود عمو جان در کودکی تربیتم کردی در یتیمی کفالتم فرمودی در بزرگی یاری‌ام نمودی! خدا از سوی من تو را پاداش خیر دهد و مقابل تابوت رفت و شروع به گریستن کرد و فرمود: خویشاوند تو بودم و تو جزای خیر دریافت کردی.
 
هنگامی که جنازه ابوطالب(ع) را برای دفن می‌بردند پیامبر(ص) با پای برهنه در حالی که به سختی می‌گریست دنبال جنازه او راه می‌رفت و می‌گفت: چه عموی خوبی برای من بودی بعد از تو به کجا روم، مرحوم محدث قمی(ره) نیز در منتهی‌الآمال می‌نویسد حضرت رسول(ص) در مصیبت ابوطالب گریست و می‌فرمود: ای عم، صله‌رحم کردی و در کنار من هیچ فرونگذاشتی خداوند تو را جزای خیر دهد.
 
6- علت هجرت حضرت رسول(ص) از مکه به مدینه
 
تمامی تاریخ نویسان بر این امر اتفاق دارند که تا ابوطالب(ع) در قید حیات بود رسول‌الله نیازی به هجرت از مکه نداشت وقتی آن انسان بزرگوار از عالم فانی به دیار باقی شتافت حضرت رسول(ص) از مکه هجرت کرد در آیه 30 سوره مبارکه «انفال» آمده است: به یاد آور پیامبر، هنگامی که کافران در مورد تو مکر کرده و می‌اندیشند که تو را زندانی، کشته و یا تبعید خواهند کرد آنان مکر می‌کنند، خدا هم مکر می‌کند و خداوند بهترین مکر کنندگان است.
 
مرحوم کلینی در کتاب «کافی» در ذیل این آیه نوشته است: پس از فوت ابوطالب(ع) خدای تعالی به رسول‌الله وحی کرد از شهری که مردمش ستمگرند بیرون رو، زیرا تو در مکه پس از ابوطالب یاوری نداری و آن حضرت را به هجرت امر کرد.
 
همچنین کلینی در کتاب «الحجه» حدیثی را نقل کرده که از منظر علمای رجال، حدیثی صحیح و با سندی عالی است، امام صادق(ع) می‌فرمایند: چون ابوطالب(ع) وفات یافت جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل شد و عرض کرد: ای محمد از مکه بیرون رو زیرا در اینجا یاوری نداری و از این رو قریش بر پیامبر(ص) هجوم آورند و حضرت به یکی از کوه‌های مکه که جحون نام داشت پناه برد.

   1   2   3      >