مرجع کد و ابزار وب

ابزار ساخت کد پاپ آپ نیو تب

چرا یک متفکر مسلمان را تخریب می کنیم!؟ - ان شـــــــــــــــــــــــــــــاء الله
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

92/3/21
2:48 صبح

چرا یک متفکر مسلمان را تخریب می کنیم!؟

بدست عبدالله در دسته

چند هفته ای است کتاب «دولتمرد چهارم» که به بررسی زندگی نامه و اندیشه سیاسی سیدحسین نصر می پردازد، به قلم «حجت الاسلام منصور مهدوی» تألیف شده و توسط انتشارات «اشراق حکمت» روانه بازار نشر شده است. در واقع این کتاب، ادامه طبیعی اثر پیشین همین مولف با عنوان «سنجش سنت» است که آن کتاب نیز به بررسی آرا و افکار فلسفی و سنت گرایانه سیدحسین نصر پرداخته بود.

نویسنده محترم کتاب می کوشد با ارائه اسناد و مدارک و تحلیل عملکرد سیاسی و عقاید دینی و فلسفی حسین نصر، به اصطلاح خود، از چهره ایشان پرده برداری کرده و چهره واقعی اندیشه و عملکرد سیاسی نصر که در لفافه ای از محافظه کاری پنهان مانده است را هویدا کند. حال آن که این چهره هیچگاه و به هیچ وجه مخفی نبوده که کسی بخواهد با این همه تلاش و کوشش، مدعی آشکارسازی آن شود. مولف بدون توجه به جایگاه پروفسور نصر در جهان اسلام و خدمات بی نظیر ایشان به اندیشه اسلامی، تنها به جرم هم عقیده نبودن در تمام شئونات فلسفی، دینی و سیاسی با وی، سیدحسین نصر را به محکمه شخصی خود آورده و تمام خدمات ایشان به ایران و اسلام را نادیده گرفته و به تحقیر و تخریب او پرداخته است.

آثار و عقاید نصر نشان می دهد که ایشان مسلمانی متعهد است که تمام عمر و بنیه علمی و فرهنگی خود را صرف نشر و تبلیغ توحید کرده. بله! ممکن است حقیر هم مانند مولف محترم کتاب، در بسیاری از موارد با جناب نصر هم عقیده نباشم و در بسیاری از مواضع دینی، فلسفی و سیاسی حتی مخالف سید حسین نصر نیز بیاندیشم. اما این اختلاف عقیده، اجازه هتک حرمت و تخریب یک مسلمان را به ما نمی دهد.

اما مگر سید حسین نصر چه می گوید و چگونه می اندیشد و چطور رفتار می کند که شایسته چنین رفتاری است که هم توسط لیبرال ها، دموکرات ها و اصلاح طلبان دینی از یکسو، و توسط بنیادگرایان از دیگرسو تخطئه شده و می شود؟ او یکی از مشهورترین و تأثیرگذارترین متفکرین مسلمان و فیلسوف های سنت گرای حال حاضر جهان است که تنها در پی نشر سنت های الهی و ادیان توحیدی بوده و هست.

در نگاه نصر، از اقبال لاهوری و سیدجمال الدین اسدآبادی گرفته تا تجدد طلبان امروزی، همگی شیفته و مبلغ دستگاهی هستند که شناختی از بنیادها و تبعات آن ندارند. تجدد گرایان یا اصطلاح طلبان دینی، در کشورهای اسلامی در پی مدرنیته ای هستند که هیچ سنخیتی با ذات بشر و فطرت الهی انسان ندارد و در کشورهای غربی که مُبدع و مَبدأ آن بودند نیز در حال انفجار و اضمحلال است. وی مدرنیته را بزرگترین حجاب در برابر اسلام می داند و معتقد است که اگر انسان این سد را بردارد، امکان گفتگو میان تمام ادیان توحیدی و احیای ملکوت خداوند وجود خواهد داشت. سید حسین نصر، مانند جدّ مادری اش، «مرحوم شیخ فضل الله نوری» که مخالف سرسخت تجدد به خاطر عدم انطباق بنیادین آن با شریعت اسلام بود و جان خود را بر سر این عقیده گذاشت، تجدد و مدرنیته را حجاب تعالی و معنویت دینی به مفهوم اعم می داند و آن را مغایر با ذات دین‌داری سنتی در همه ادیان اعلام می‌کند و در برابر آن قد علم می کند.

انسان سنتی مورد نظر نصر، عبد و خلیفه خدا در زمین است و تنها در پناه معنویت دینی کمال و تعالی می یابد. در این دیدگاه، نظامهای سیاسی مدرن، ناکارآمدند و تنها نظامهای حکومتی سنتی و دینی، مشروعیت حکومت بر مردم را دارد. وی انسان را مکلف و موظف به تطبیق خود با وحی الهی می داند، به همین جهت انسان مورد نظر نصر در بیشترین فاصله ممکن با فرد مطرح در فلسفه سیاسی مدرن قرار می گیرد که موجودی دانا و قانونگذار است و نیازی به قوانین مذهبی و وحی الهی ندارد. لذا نصر به گونه ای تمام قد در مقابل سکولاریسم قیام می کند و این فلسفه را محکوم به نابودی می داند.

نصر یک فیلسوف سنتگراست و سنتگرایی در واقع بازگشت به اصول فطری و ازلی بشر است که در تمام ادیان و انسان ها مشترک است. حال آن که اسلام که آخرین و کاملترین دین است. مناسب ترین راهکارها و قوانین را برای اداره زندگی فردی و اجتماعی انسانها پیشنهاد می دهد. البته نصر، طریقت را مکمل شریعت می داند و معتقد است اگر در یک جامعه دینی این دو راه توحیدی با هم به کار گرفته شود، تمام انسانها در آرامشی الهی زندگی خواهند کرد.

نصر، وحی و نص الهی را برتر از رأی بشر می داند و معتقد است در هر زمینه ای که نص دینی وجود دارد، انسان مکلف به پذیرش و انجام آن است. با اتکا بر این باور، پس از رحلت پیامبر خاتم (ص) نیز با وجود نص الهی بر وصی بودن امیرالمومنین علی(ع)، دیگر جایگاهی برای رأی بشری و انتخاب فردی دیگر باقی نمی ماند. اما وی علیرغم اعتقاد فلسفی به بنیان های تشیع، وحدتگراست و تمام تلاش خود را برای نزدیک کردن فرق اسلامی انجام داده است و همواره بر مشترکات اسلامی پای فشرده و حتی المقدور بر افتراقات میان مسلمین چشم پوشیده است. به همین جهت برای معرفی جامعه مسلمانان از واژه «امت» استفاده می کند و همیشه سعی بر تثبیت بنیانهای فلسفی وحدت توحیدی و احیای امت واحده داشته است.

اما اصولاً نصر انسان مبارزی نیست و به عنوان یک متفکر به دنبال آرامشی جهانی برای رجعت امت واحده به سنت الهی و فطرت ازلی خلیفه خدا می گردد. بنابراین ایشان هیچگاه به مبارزه با حکومتها و سیاسیون نپرداخته است، بلکه همواره از اهل قدرت برای تبلیغ باورها و عقاید خود و دستیابی به جامعه ایده آل، استفاده کرده است.

بله! همه می دانند که بسیاری از نام‌ آوران هنر، اندیشه و فرهنگ امروز ایران، در زمان پهلوی (کم یا زیاد به میزان شهرت در آن زمان) برای زنده و منشأ اثر بودن، با حکومت ارتباط داشته اند. حسین نصر هم متفکری است که با توجه به تحصیلات، فعالیت ها و ارتباط مستمر با اندیشمندان نامدار جهان از جایگاه ممتازی برخوردار بوده است. از آنجا که سیاسیون و حکومتها برای موجه جلوه دادن خود، همواره سعی در استفاده از چهره های موجه علمی و مذهبی دارند، حکومت پهلوی نیز حسین نصر (که هم چهره موجه علمی بود و هم اعتقادات مذهبی داشت) را در مَناصب مهمی چون ریاست دانشگاه آریامهر (دانشگاه صنعتی شریف کنونی)، ریاست انجمن فلسفه (که با بسیاری متفکران اسلام شناس مانند هانری کربن، توشی هیکو ایزوتسو، دکتر داوری اردکانی، سیدجعفر شهیدی، دکتر اعوانی و... در ارتباط بود)، ریاست دانشکده ادبیات، معاونت دانشگاه تهران و ریاست دفتر فرح پهلوی به کار گماشت. بنابر این مهم این است که یک متفکر از موقعیتها و مناصب حکومتی چگونه استفاده می کند.

البته در طول تاریخ، بسیاری از حکما، علما و دانشمندان مانند خواجه نصیرالدین طوسی، شیخ بهایی، غیاث الدین جمشید کاشانی و... بوده اند که با تقرب جویی به دستگاه های قدرت، زمینه را برای پیشبرد اهداف علمی، دینی و اجتماعی خود مهیا کرده اند. با توجه به باورها و عملکرد سیدحسین نصر، به نظر می رسد وی برای تبلیغ اندیشه های اسلامی و سنت گرایانه خود، مسیر مصالحه با حکومت وقت و فعالیت دانشگاهی و تبلیغی مسالمت آمیز را برگزیده است؛ چه بسا ورود چنین اندیشمند مسلمانی به پستهای کلیدی و به خصوص فضای آکادمیک و نیز سخنرانی های مذهبی در حسینیه ارشاد، خواسته یا ناخواسته موجب رونق اسلامگرایی و روشنتر شدن مردم و علی الخصوص دانشگاهیان و جوانان و تسریع جریان انقلاب اسلامی شده باشد.

به گفته فعالان مذهبی و سیاسی آن زمان مانند دکتر اعوانی، دکتر حداد عادل و حجت الاسلام سید محمود دعایی، تا قبل از زمان مدیریت ایشان در دانشگاه تهران، فضای آکادمیک بسیار لائیک و حتی ضد مذهب بوده
است و تقریباً هیچ استاد مذهبی به این فضا راه پیدا نمی کرده است. چنانکه حتی برای رفتن به مسجد دانشگاه و نماز خواندن باید به دور از چشم دیگران و پنهانی رفتار می کردند. در این زمان سید حسین نصر به فضای دانشگاهی وارد می شود و تصور دانشجویان و حتی استادان دانشگاه را نسبت به اسلام و تفکر دینی تغییر می دهد تا کم کم پای استادان مذهبی و حتی علما به دانشگاهها باز شود.

اما پس از انقلاب، حسین نصر هیچگاه در مقابل انقلاب قرار نگرفت و همواره به پی گیری پروژه های علمی خود پرداخت. او هرگز هیچ انتقاد جدی به انقلاب اسلامی نداشته است و حتی در برخی مقالات به تایید بنیان های فکری آن نیز پرداخته است. علاوه بر این، نصر معتقد است ما مسلمانان می توانیم به جای هجمه سیاسی به غرب، با آرامش و به گونه ای مسالمت آمیز، دین و فرهنگ و معنویت خودمان (که اتفاقاً الآن غرب تشنه همین معنویت است) را در میان مردم کشورهای غربی تبلیغ کنیم تا مردم آن کشورها را با خویش همراه کرده و در جهت مخالف با خواست حکومتهای سکولار و مدرن غربی رهبری کنیم. وی با همین روش اندیشمندان اسلامگرا و سنتگرای بسیاری نیز تربیت کرده است که از آن میان می توان به متفکران اسلامگرایی چون «ویلیام چیتیک» و «ساچیکو موراتا» اشاره کرد.

نصر در موقعیتهای ویژه، از جهان اسلام و تشیع دفاع کرده است. بعد از صدور فتوای امام خمینی (ره) علیه سلمان رشدی که حرکت وسیعی در جهان غرب علیه این فتوا به عنوان یک حرکت خشن و غیر منطقی آغاز شده بود؛ سیدحسین نصر با حضور در یک برنامه پر مخاطب تلویزیونی و در حضور مخالفان اسلامگرایی و حضرت امام، با بیان علمی، منطقی و تأثیرگذار خود ‌از فتوای امام خمینی دفاع کرد و توطئه علیه ایشان را از بین برد. پس از ماجرای 11 سپتامبر که تبلیغات بسیار وسیعی علیه اسلام درگرفته بود، باز هم سیدحسین نصر، کتاب «قلب اسلام» را در دفاع از مبانی فکری اسلام منتشر کرد که موجب تعریف متعادلی از اسلام شد و جلوی بسیاری از اسلام ستیزان را گرفت. ایشان در مواجهه با موضوعی مانند قمه زنی شیعیان در روز عاشورا که حتی خیلی از شیعیان از موضع خود در این باره کوتاه آمده اند نیز در یک برنامه تلویزیونی در امریکا که در آن به جهت قمه زنی به تحقیر و تمسخر شیعیان پرداخته بودند، از عقاید تشیع دفاع جانانه ای کرد. در ماجرای قرآن سوزی آن کشیش احمق هم موضعگیری های ایشان بسیار به جا و تأثیرگذار بود.

نصر بارها در کتابها و مقالات خود مانند کتاب «در جستجوی امر قدسی»، تئوری مطلوب و ایده آل مورد نظرش برای حکومت و کشورداری را مطرح کرده که بسیار نزدیک به تئوری جمهوری اسلامی است. حکومتی که قوانینش بر مبنای کتاب الله و سنت نبوی تبیین می شود و نصر عنوان آن را «ولایت حکیم» می گذارد. باید توجه داشت که وی اکنون یکی از صداهای پُرمخاطب تشیع در جهان است که آثارش در دفاع از معنویت و تدین تاکنون به زبانهای مختلفی از جمله انگلیسی، عربی، فرانسه، اسپانیولی، پرتغالی، ترکی، اندونزیایی، مالایایی، هلندی، ایتالیایی و ژاپنی ترجمه شده ‌است.

حال با توجه به خدمات پروفسور سید حسین نصر به جهان اسلام، کدام یک از ما که ادعای مسلمانی و دفاع از ارزشهای اسلامی داریم، در طول زندگی خود توانسته ایم این همه از اسلام دفاع کنیم. مگر ما چند اندیشمند شیعه به پایه و مایه و شهرت نصر در جهان داریم که تمام بنیه علمی و معنوی خود را صرف نشر و گسترش اعتقادات اسلامی کرده باشند که چنین به تخریب ایشان برخاسته ایم؟

منابع:
معرفت و امر قدسی، ترجمه فرزاد حاجی میرزایی، انتشارات فرزان روز
تاریخ فلسفه اسلامی، (با همکاری الیور لیمن)، انتشارات حکمت
قلب اسلام، ترجمه انشاالله رحمتی، موسسه گفتگوی تمدنها
در جستجوی امر قدسی (گفتگو با رامین جهان بگلو)، ترجمه سید مصطفی شهرآیینی، نشر نی
معرفت و معنویت، ترجمه انشاالله رحمتی، دفتر پژوهش و نشر سهروردی

 

http://alef.ir/vdccsoqs12bq418.ala2.html?189313