بیشتر اعضای شورای متحصنین را دفتر تحکیمی هایی تشکیل می دادند که دانشجوی دانشگاه امیرکبیر و خواجه نصیر و... بودند یعنی ربطی به دانشگاه تهران نداشتند. اینها آمدند بیانیهای دادند و گفتند ما این حرکاتهای خشونتطلبانه را که در خیابان میریزند و آتش میزنند، قبول نداریم. جالب بود که بیانیهشان را دادند ما تکثیر کردیم و چون ما هم احساس میکردیم باید در جمع کردن مسئله کمک کنیم، این بیانیه را در سطح وسیعی تکثیر کردیم و حتی به صدا و سیما هم دادیم که خوانده شد و بعداً برخی از تحکیمیها شاکی شدند که چه کسی این بیانیه را برای صدا و سیما فرستاده؟
روز دوشنبه اتفاق مهم دیگری هم افتاد و آن هم دیدار آقا با دانشجویان بود که آقا فرمودند اگر عکس مرا هم پاره کردند، کاری نکنید. یعنی فضای ملتهبی بود که مردم به ستوه آمده بودند. ما در بسیج دانشجویی نشستیم تصمیمگیری کنیم که چه کار کنیم. آنچه به ذهنمان رسید، این بود که سهشنبه جلوی دانشگاه تهران تجمع بگذاریم. آقای دکتر متولیان از بچه های بسیج برای گرفتن مجوز به وزارت کشور رفت. آن زمان آنجا آقای حقشناس مسئول بود که گفته بود اگر دفتر تحکیم و نهضت آزادی هم بیایند و با شما مشترک باشند، مجوز میدهیم! آقای متولیان گفته بود ما اصلاً به آنها ربطی نداریم و اصلا همه این فتنه ها زیر سر آنهاست. ولی وزارت کشور آقای خاتمی قبول نکرده بود و علیرغم درخواست رسمی بسیج دانشجویی، مجوز نداده بود. روز سه شنبه مقابل سر در اصلی دانشگاه تهران پلاکارد زدیم که به دلیل عدم صدور مجوز از سوی وزرات کشور تجمع برگزار نمیشود. با این حال خیلی از بچه حزباللهیها جلوی سر در دانشگاه آمدند ولی آشوبگران سمت بازار رفته بودند و یک اغتشاش همهجانبه در جاهای مختلف تهران ایجاد شده بود.
در شورای امنیت هم به این نتیجه رسیده بودند که این جریان، یک جریان ضدانقلاب است که همان موقع آقای خاتمی به عنوان رئیس شورای عالی امنیت ملی آمد و گفت اینهایی که میریزند در خیابانها اغتشاشگر هستند و مردم دور اینها را خالی کنند که نیروی انتظامی با آنها برخورد کند. یعنی فضا طوری شده بود که آقای خاتمی هم مجبور شده بود، بیاید این حرفها را بزند. ما دنبال این بودیم که برای چهارشنبه مجوز تجمع بگیریم که در همین حین، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی اعلام کرد که چهارشنبه در دانشگاه تهران تجمع برگزار خواهد شد. البته مجمع روحانیون مبارز هم گفته بود ما میخواهیم تجمع بگذاریم که لغو شد و قرار شد شورای هماهنگی تجمع بگذارد. طرح هم این بود که داخل دانشگاه تجمعی بشود و غائله جمع شود.
از روز 23 تیر بگویید.
روز قبل از 23 تیر همچنان در خیابانهای تهران درگیری بود، لذا صبح روز 23 تیر خیلیها غسل شهادت کرده بودند و آمده بودند و تصورشان این بود که امروز هم درگیری میشود. اما از صبح دیدیم فضا، فضای دیگری است و جمعیت واقعاً بینظیر بود. البته من خودم عظمت جمعیت را نفهمیدم چون در دانشگاه بودم اما بعداً که تصاویر راهپیمایان از تلویزیون پخش شد، متوجه شدم چه جمعیت کثیری به خیابان ها آمده است. جالب این که صبح روز 23 تیر به من گفتند چون موضوع، دانشجویی است شما مجری مراسم باش. آقای زاکانی هم سخنرانی می کرد و سخنران اصلی هم آقای حسن روحانی (دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی) بود. من رفتم بالای جایگاه نمازجمعه و مراسم رسمی را شروع کردم و شعارهایی در دفاع از نظام و ولایت و علیه آشوبگران سر دادم که جمعیت یکپارچه و محکم تکرار می کرد. بعد هم دکتر زاکانی سخنرانی کرد. جالب این که آن زمان پای ایشان در گچ بود. چون ما شبها کوی میرفتیم، یک شب بعضی آشوبگران او را شناسایی کرده بودند و با جنجال اجازه نداده بودند وارد کوی شود. دکتر هم از نردههای کوی بالا رفته بود و وقت پایین آمدن، به خاطر جانباز بودن قادر به کنترل نبوده و پایشان آسیب دیده بود، به همین دلیل پایشان را گچ گرفتند. ایشان سخنرانی کرد و بعد هم آقای حسن روحانی صحبت کرد.
الحمدلله چهارشنبه 23 تیر با آن شور و بیعت مردمی فضای آشوب جمع شد. دفتر تحکیم و شورای متحصنین احساس کرد با این تجمع و بیعت مردمی تمام فعالیتهایش سوخته است و سعی کرد تا به نوعی جریان را زنده کند. لذا بحث تشییع جنازه کشته شدگان خیالی را مطرح کردند که بسیج دانشجویی سریعا بیانیه داد و در کیهان هم ما مصاحبههای مختلف با افراد دخیل در این ماجرا انجام دادیم و معلوم شد اصلاً شهیدی وجود نداشته و فقط همان آقای عزت ابراهیمنژاد بوده که او هم در حادثه کوی کشته نشده است. شورای متحصنین هم مطرح کرد که میخواهیم آسیبدیدگان را به دیدار مراجع ببریم. همان موقع ما آمدیم بچههای کتک خورده و آسیبدیده کوی را جمع کردیم و بیانیهای تحت آسیبدیدگان اصلی کوی منتشر شد. کیهان هم این را تیتر 2 کرد و رسانهها هم کار کردند و لذا مراجع حتی آنها را راه ندادند. اینها دنبال این بودند که با آقای صانعی و موسوی اردبیلی دیدار کنند که ظاهراً همین آقایان هم راهشان ندادند، به دلیل این که ما گفته بودیم اینها آسیبدیدگان واقعی نیستند و دانشجو نیستند و دروغ میگویند.
فضای دانشگاه بعد از 23 تیر چگونه بود؟
فضا شکسته شد و بعد از آن هم ما از موضع مطالبهگرانه وارد کار شدیم. البته نه به این معنا که فضا برای ما سنگین نبود، نه! به هر حال فضای دوم خرداد بود. در مقطع مهرماه 1378 هم برای دانشجویان جدیدالورود فضا را به خوبی تبیین کردیم. اما در مجموع، بعد از حادثه کوی، یک مقدار حالت سیاستزدگی و رکود هم پیش آمد.
عملکرد جریان دوم خرداد هم طوری بود که بین خودشان جنگ قدرت شکل گرفت و بین خود تحکیم وحدت هم به تدریج شکاف ایجاد شد، یعنی با آن قضیهای که سر جریان 18 تیر پیش آمد، احساس کردند جریان لیبرال دارد میآید و جای اصلاحطلبان را میگیرد و اختلاف تحکیم نیز در نهایت منجر به تقسیم به طیف شیراز و طیف علامه شد. بعد هم در درون دفتر تحکیم، غلبه جریان ملیگرا و لیبرال موجب شد پدران معنوی شان (سازمان مجاهدین و مشارکت) احساس کنند دارند بدنه خود را از دست میدهند، لذا حجاریان در سال 79 آمد و گفت جنبش دانشجویی یعنی حرف مفت!
طی این مدت بسیج دانشجویی چه فعالیتی داشت؟
سیاست زدگی و رکود که فضای غالب بر جنبش دانشجویی بود اما در همین مقطع و زمان استیضاح مهاجرانی بود که بسیج دانشجویی دانشگاه تهران در حمایت از استیضاح او یک راهپیمایی از محل دانشگاه به سمت مجلس برگزار کرد که شاید هیچ راهپیمایی دانشجویی به این وسعت و گستره انجام نشده باشد. جمعیت بالای 10 هزار نفر بود. مجری مراسم من بودم و سخنران هم آقای ابوترابی بود. دیگر تا سالهای 80 -79 خبر زیادی نشد. مخصوصاً از سال 78 یا 79 به بعد که آقا پیام دادند که محور اساسی که دانشجویان باید دنبال کنند، مبارزه با فقر و فساد و تبعیض و پیگیری اصلاحات واقعی است، بخش عمده اولویتهای بسیج به این سمت رفت.
یکبار در روزنامه جوان شما روایتی را بیان کرده بودید که بعد از 18 تیر بسیج دانشجویی با برخی شخصیتها دیدار داشت، یکی از آنها میرحسین موسوی بود.
بله، 18 تیر حرکتی علیه نظام بود که تا آن زمان سابقه نداشت. آقا در دیدار با برخی تشکلها فرموده بودند که نیروهای انقلاب باید زیر یک پرچم جمع شوند و همه کسانی که روی چهار محور انقلاب، امام(ره)، نظام و ولایت فقیه اتفاق نظر دارند، باید متحد شوند. در سطح سیاسی جریانها و گروههای 27 گانهای شکل گرفت که همان بعدها پایه شورای هماهنگی نیروهای انقلاب شد. در سطح دانشجویی هم ما تصمیم گرفتیم که برویم با افرادی که در این چهار محور میگنجند، صحبت کنیم و از آنها دعوت کنیم که پای دفاع از انقلاب بیایند. چهرههای مختلفی مد نظر بودند مثل میرحسین موسوی، مجید انصاری، عسگر اولادی، هاشمی رفسنجانی و...
من خودم در همه دیدارها نبودم ولی دقیقاً یادم هست که به دیدار آقای موسوی در دفترشان در خیابان پاستور رفتیم (آن زمان مشاور رئیس جمهور بودند) و با ایشان صحبت کردیم. در این دیدار، تحلیلمان را ارائه دادیم و مبنایش هم این بود که آنچه در فضای سیاسی کشور در 18 تیر مشاهده شد، با آنچه در کشور به عنوان چپ میشناختیم، مغایرت دارد و چیز دیگری است.
از طرفی هم سال 76 موسوی به دعوت انجمن اسلامی دانشکده فنی دانشگاه تهران به دانشگاه آمده بود و آنجا صریحاً بحث جامعه مدنی را مطرح کرده بود که جامعه مدنی همین انجمنها، مساجد و هیأتها هستند و علیه بحث توهم توطئه موضع گرفته بود که توطئه، توهم نیست بلکه توطئه وجود دارد که بعد از آن، امثال زیباکلام و عدهای در روزنامهها علیه او موضع گرفتند که او هنوز در توهمات دوران نخستوزیریاش به سر میبرد.
ما این مسایل را به او یادآوری کردیم که ایشان هم گفت بخشی از حرفهایتان را قبول دارم ولی آن زمان یک حرفی زد و گفت شما در تحلیلها باید از هاشمی شروع کنید و شروع کرد بحث مفصلی را علیه آقای هاشمی مطرح کرد و اصل بحثش هم این بود که آقای هاشمی به انقلاب بد کرده و اگر ما بخواهیم یک نقطه انحراف در انقلاب پیدا کنیم، آن آقای هاشمی است.
حتی آن زمان کُدی داد که شما بروید کتاب توسعه و تضاد فرامرز رفیعپور را بخوانید تا بفهمید ایشان (هاشمی) چه کرده است. ما گفتیم این خط انحراف از دوم خرداد به وجود آمده، ولی موسوی می گفت نه، این خط از آقای هاشمی شروع شده است. نکته بعدی هم موضوع نهضت آزادی بود که آقای موسوی می گفت شاخص حضور امریکا در ایران نهضت آزادی است. هر جا و در هر حوزهای که شما دیدید نهضت آزادی فعال است و رشد کرد، بدانید حضور امریکا در آنجا پررنگتر شده است که ما گفتیم شما بیایید همین حرفها را از تریبون ما در دانشگاه بگویید اما ایشان جوابی که داد و من هیچ وقت یادم نمیرود این بود که: "نه، من نمیآیم، چون الان حرف زدن من فریاد در بازار مسگرهاست."
به جز این دیدار نیز با آقای هاشمی در آن سالها دو دیدار داشتیم. آقای هاشمی آن زمان خیلی موضعش نسبت به بسیج دانشجویی مثبت بود و می گفت که حضور شما خیلی خوب است. ما آن مقطع زمانی که تحت عنوان بسیج دانشگاه پیش ایشان رفتیم، دنبال این بودیم که اجتماع جهانی دانشجویان مسلمان را برگزار کنیم که گفتیم شما هم کمک کنید. البته ایشان میگفت دفتر تحکیم به خاطر ارتباط با وزارت علوم نمیگذارد شما این کار را بکنید. بعد به مناسبتی دیگر در سالگرد دفاع مقدس از ایشان دعوت کردیم که به دانشکده ادبیات بیاید که نهایتاً نشد، منتهی موضعش خیلی مثبت بود. در یکی از دیدارها به ایشان گفتیم ببینید این جریان چه بلایی سر شما آورده که رأی نیاوردید و راجع به آقای مهاجرانی و کرباسچی هم گفتیم که اینها منتسب به شما هستند و دارند برخی کارهایی میکنند که نهایتا به اسم شما تمام می شود. ایشان هم جواب داد بخشی از حرفهایتان را قبول دارم و بخشی را قبول ندارم. می گفت آقای مهاجرانی و آقای کرباسچی بچه مسلمان هستند. ما گفتیم همین آقای مهاجرانی به خود شما هم رحم نمیکند، شما همین کتاب عالیجناب سرخپوش اکبر گنجی را دیدهاید؟ ایشان ظاهراً ندیده بود. من برخی کدهای آن را درآورده بودم و برایشان خواندم و ایشان هم عصبانی و برافروخته شده بود. آن زمان که گنجی این حرفها را علیه آقای هاشمی زد، ما در بسیج دانشجویی یک بیانیه دادیم علیه مطالب اکبر گنجی و گفته بودیم که مسئله ما آقای هاشمی نیست، بلکه گنجی روی جنگ و امام دست گذاشته است. بیانیه را هم به آقای هاشمی دادیم و گفتیم ما بالاخره آنجایی که مواضع انقلابی شما را زیر سؤال ببرند، دفاع میکنیم. ولی ما مسئلهمان این نیست که آقای گنجی این را نوشته، مسئله این است که آقای مهاجرانی که با شما اینقدر ادعای نزدیکی دارد، مجوز داده و در تیراژ وسیع این کتاب را منتشر کرده است و این کتاب در تمام کتابخانههای کشور رفته است. که ایشان هم در پاسخ گفت من باید مطالعه کنم و...
سال 79 و 80 دیگر من به پایان دوره دانشجوییام نزدیک شدم و فضای دانشجویی هم به سمت عدالت و مبارزه با فساد متمایل می شد اما همچنان فضای انحصارطلبی جریان چپ و دفتر تحکیم در دانشگاهها ادامه داشت. فضای سنگینی را ساخته بودند و میگفتند بسیج دانشجویی نظامی است. حتی کاریکاتورهای اهانت آمیزی میکشیدند. مجلس پنجم یا شورای عالی انقلاب فرهنگی، طرحی را راجع به قانونی کردن بسیج دانشجویی در دانشگاهها تصویب کرد اما آنها موضع بسیار تندی گرفتند و روزنامه سلام هم ورود پیدا کرد و یک بار نیز در جلسه افطار تشکلهای دانشجویی با آقای معین، ایشان صریحا به ما میگفت شما نظامی هستید و باید بیرون از دانشگاه بروید! ما هم می گفتیم نظامی باید اسلحه داشته باشد ولی ما که دانشجو هستیم. ضمناً بسیج دانشجویی را امام دستور داده است. اما منطقی رفتار نمی کردند و برخوردشان کاملاً حذفی بود. یا مثلاً انجمن اسلامی مستقل را که بدنه سابق دفتر تحکیم بودند، به بدترین وجه حذف کردند. جایی که میتوانستند اینها را حذف میکردند، جایی که نمیتوانستند، تشکل موازی میزدند و بچههای جامعه اسلامی دانشجویان را هم خیلی اذیت کردند.
90/9/18
10:13 عصر
10:13 عصر
از پیوند چپها و دولت هاشمی و تأثیر بشیریه بر آنها تا ناگفتههای 1
بدست عبدالله در دسته از پیوند چپها و دولت هاشمی و تأثیر بشیریه بر آنها تا ناگفتهها
درباره
عبدالله
اگر آمریکائیها ترور هم بکنند ما در مقابل آنها دست به اسلحه نمی بریم چون شلیک به جسد مرده بی فایده است
آرشیو یادداشتها
یادداشتهای آرشیو نشده
-
مختومه کردن پروندهها توسط رییس قوه قضاییه دروغ بزرگیست
زمانی گفته می شد هر روز تاخیر در اجرای توافق 170 میلیون دلار برا
اظهارنظر در مورد هولوکاست همچنان قربانی میگیرد/ به خاطر یک پست م
روحانی: بعد از برجام هر روز یک گشایش داریم!
خانم بازیگر، شاید شما متهم باشید!/ جای خالی یک مسئول شجاع در هما
[عناوین آرشیوشده]
پیوندها
-
فرزانگان امیدوار
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
upturn یعنی تغییر مطلوب
جاده های مه آلود
بلوچستان
هم نفس
کانون فرهنگی شهدا
عشق الهی
سفیر دوستی
خاطرات دکتر بالتازار
.: شهر عشق :.
رویای شبانه
بوی سیب
روستای چشام
ســــــــــــــ ا مـــــ ع ســـــــــــــ و م
نور اهلبیت (ع)
انسان جاری
برادران شهید هاشمی
نسیم یاران
جزتو
مردود
گروه اینترنتی جرقه داتکو
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
محسن نصیری(هامون)
اجتماعی
راه کمال
رویابین
xXx عکسدونی xXx
محمد امیدواری ابرقویی
عدالت جویان نسل بیدار
*ایستگــ\ــ/ــــــ\ــــ/ــــــــاه انـــــ\ــ/ــــ\ـــ/ــــرژی*
مذهبی-سیاسی-فرهنگی
عشق پنهان
جامع ترین وبلاگ خبری
*مظلومیت اهل البیت(علیهم السلام)*
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
دوست خوب
حرف های نگفته.........شایدم گفته
عکس های باغبادران
دوستانه
شهدا شرمنده ایم
جوک و خنده
خورشید خاموش
fazestan
عسل....
داستانا سرا
همه چیز اینجاست