مرجع کد و ابزار وب

ابزار ساخت کد پاپ آپ نیو تب

بهمن 90 - ان شـــــــــــــــــــــــــــــاء الله
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/11/18
12:34 صبح

این فرشته ی کوچولو در یخچال زندگی میکند

بدست عبدالله در دسته این فرشته ی کوچولو در یخچال زندگی میکند

مائده هفت ساله لحظات عمرش را با درد جانکاهی در قلبش سپری می کند و درحالی چشم به راه نقطه امیدی برای ادامه زندگی است که به دلیل دمای بالای بدنش جانپناهی جز یخچال ندارد . زمستان ها سرفه می کند و...

شما نیوز: مائده هفت ساله لحظات عمرش را با درد جانکاهی در قلبش سپری می کند و درحالی چشم به راه نقطه امیدی برای ادامه زندگی است که به دلیل دمای بالای بدنش جانپناهی جز یخچال ندارد . زمستان ها سرفه می کند و تابستان ها از فرط گرما ساعتی را در یخچال خانه می نشیند تا نفسش بند نیاید.

مائده دختر بچه سیرجانی هر چند تنی رنجور و کوچک دارد اما این دختر بچه در قلب خود درد سنگینی را جای داده است، مائده به دلیل بیماری مادر زادی تنها نیمی از قلب خود را در سینه دارد و 7 سال گذشته را با درد ناشی از این کمبود سپری کرده است.

مائده هفت سال دارد. او مثل تمام هفت ساله های دیگر باید اول مهر به کلاس اول می رفت. اما پایش را به کلاس درس نگذاشت. مائده هفت سال دارد. او باید از بازی با همسالانش لذت ببرد اما او زمستان ها سرفه می کند و تابستان ها از فرط گرما ساعتی را در یخچال خانه می نشیند تا نفسش بند نیاید. مائده از یک بیماری قلبی مادرزادی رنج می برد. بیماری که به گفته پزشکان هر لحظه می تواند موجب شود تا «مائده» از دست برود.

بیماری عجیب مائده

به جای زنگ خانه باید درِ گاراژ را بکوبی. در که باز می شود باید از کنار یک خودروی پارک شده گذر کنی تا به یک درِ چوبی کوچک برسی. اهل خانه تعارف می کنند و در باز می شود. حالا با یک اتاق حدودا 20 متری روبرو می شوی که تمام وسایل زندگی یک زوج جوان و دو فرزندشان (مائده 7 ساله و عارفه 5 ساله)در آن چیده شده است. «ببخشید آقا. خانه ما آشپزخانه و پذیرایی اش یکی ست.» این را احمد قاسمی مرد خانه به زبان می آورد و معصومه علیخانی هم با تکان دادن سر حرف های شوهرش را تایید می کند.

زن و شوهری که این روزها غم اصلی شان نداشتن خانه ای متعلق به خودشان نیست. آن ها نزدیک هفت سال است که از دردی بزرگ رنج می برند. دردِ «مائده». مائده از یک ناهنجاری مادرزادی رنج می برد.

معصومه می گوید: فرزندش وقتی پنج ماهه بوده یک پزشک متخصص اطفال در سیرجان متوجه صدای اضافی در بدن او می شود. پس از آن یک متخصص قلب تشخیص « ناهنجاری مادرزادی قلبی» را می دهد. پس از آن معاینه های دقیق یک پزشک متخصص قلب در شیراز راز بیماری عجیب مائده را برملا می کند.

به گفته احمد قاسمی پزشکان گفته اند که "بطن چپ در قلب مائده تشکیل نشده، سرخ رگ به سیاه رگ پیوند خورده، یکی از دریچه های قلب بسته است و یک حفره در قلب شکل گرفته است." از زمان تشخیص بیماری مائده تاکنون اما هیچ پزشکی حاضر نشده که او را تحت عمل جراحی قرار دهد.

معصومه علیخانی مادر مائده می گوید دو پزشک متخصص در شیراز و در کرمان تاکید کرده اند که مائده برای زنده ماندن بختی ندارد و در فاصله کوتاهی جانش را از دست می دهد. مادر مائده درباره پرونده پزشکی فرزندش و لحن ناامیدانه برخی پزشکان هم می گوید: یکی از پزشکان پرونده فرزندم را پاره کرد و گفت دیگر پیگیری نکنید فرزندتان به زودی می میرد. حالا شش سال از این حرف گذشته ولی مائده زنده مانده است.

اگر 30 میلیون داری اینجا قدم بزن
پس از این اظهار نظر پدر و مادر مائده دست از تلاش نمی کشند و به تهران می روند. یک پزشک متخصص قلب در یک بیمارستان خصوصی او را معاینه می کند و باز هم تاکید می کند که پیگیری مداوای مائده بی فایده است.

معصومه علیخانی در این باره می گوید: دکتر به من گفت فکر کن یک عروسک داشتی و حالا عروسکت خراب شده و باید ازش دل بکنی.هنوز حرف معصومه تمام نشده که احمد می گوید: نه فکر کنم! وقتی دیدند ما پول نداریم خیلی رغبتی به درمان مائده نشان ندادند. همین دکتر به ما گفت اگر 30 میلیون تومان توی جیبتان دارید توی راهروهای این بیمارستان قدم بزنید. اگر ندارید الکی وقت تلف نکنید.

برق امید در چشمان پدر
به گفته احمد قاسمی آذرماه امسال کور سوی امیدی برای شان روشن شده. مائده از طرف اداره بهزیستی سیرجان به یک پزشک در تهران معرفی شده و دوباره پرونده جدیدی برای او تشکیل شده است.

احمد می گوید: این دکتر به مان گفت یا باید پیوند قلب انجام شود و یا قلب فعلی جراحی شود. در زمان گفتن این حرف ها چشم های احمد برق می زنند؛ برقِ امید. البته بلافاصله این را هم یادآوری می کند که پزشک تاکید کرده احتمال موفقیت عمل جراحی فرزندش تنها پنج درصد است.

اگر پول داشتیم...
احمد کارگر است. جوشکار و برق کار صنعتی است. می گوید در شرکت "گهر روش" از شرکت های زیرمجموعه شرکت گل گهر سیرجان کار می کرده که در جریان تعدیل نیروهای سال گذشته اخراج شده و با وجود وعده نماینده سیرجان برای عقد قرارداد با نیروهای تعدیل شده در پروژه های دیگر، هیچگاه سراغ احمد را نگرفته اند.

او حالا به صورت روزمزد در شرکت های مختلف کار می کند و ماهیانه به طور متوسط 450 تا 500 هزار تومان درآمد دارد که 100 هزار تومانش را می گذارد برای اجاره خانه 21 متری اش. وقتی از احمد می پرسم منبع درآمد دیگری ندارید، پاسخ می دهد نه. اما معصومه بلافاصله با لبخندی تلخ می گوید: چرا یارانه هم می گیریم. هر دو ماه یک بار هم بهزیستی رقمی در حدود 50 هزار تومان به حساب مان می ریزد. البته بعضی ماه ها هم می گویند مشکل دارند و همین رقم را هم نمی دهند.

مائده این روزها در نوبت آنژیوگرافی است اما پدرش معتقد است که تنگدستی موجب شده تا مداوای فرزندش هربار به دلیلی به تعویق بیفتد: اگر پول داشتیم حتما می توانستیم آنژیوگرافی را زودتر انجام دهیم اما وقتی دستمان خالی است کسی به ما اعتنا نمی کند.

زندگی در یخچال
بیماری مائده برایش پیامدهای زیادی داشته است. این دختر هفت ساله از کمبود وزن رنج می برد به طوری که تنها 13 کیلو وزن دارد. همچنین به گفته والدین مائده او از بیماری ریوی رنج می برد و دایم در حال سرفه کردن است. دندان های مائده هم تحت تاثیر بیماری اصلی اش عفونت شدیدی دارند.

پدر مائده می گوید: درمان عفونت دندان های فرزندش نزدیک به سه میلیون تومان هزینه دارد. رقمی که تامین یک سوم آن هم برای این خانواده امکان پذیر نیست. وقتی که پول نیست مائده هم باید فعلا با همین دندان ها بسازد. این ها البته همه مشکلات نیست. دمای بالای بدن مائده موجب شده تا او در گرمای تابستان چند ساعت در یخچال بنشیند. معصومه می گوید: تابستان ها مائده خیس عرق است. او را هر روز با دعوا از یخچال بیرون می کشم.

راضی به رضای خدا....
هوا دارد رو به تاریکی می رود. مائده از ابتدا تاکنون ساکت مانده و کلمه ای به زبان نیاورده. پدر و مادرش اما همچنان دارند درد دل می کنند و از شرایطی که در آن گرفتار مانده اند می گویند. وقتی سوال می شود که حالا برنامه تان برای مداوای دخترتان چیست؛ احمد بلافاصله می گوید: راستش به این جماعت امیدی ندارم. اما دلم می خواهد بروم سراغ پزشکی که ایمان داشته باشد و تنها هدفش پول درآوردن نباشد. و در ادامه مادر مائده می گوید: اگر یک پزشک خوب هر کاری که از دستش بر می آید را انجام دهد وجدان مان آرام می شود. ما می خواهیم هر کاری که می شود را انجام دهیم نتیجه را هم به خدا واگذار می کنیم؛ راضی هستیم به رضای خداوند.

دوست دارم برف را ببینم
حرف های احمد و معصومه تمام شده، مائده برای لحظه ای کوتاه در پاسخ به این سوال که چه چیزی را دوست داری؛ می گوید: "دوست دارم برف بیاد" لحظه ای بعد مائده دفتر نقاشی اش را هم نشان می دهد. وقتی می پرسم نقاشی چی می کشی؛ می گوید: خونه می کشم. خونه خودمون رو کشیدم. اتاق ها مال ما هست. همه مون یک اتاق داریم." مائده چشم انتظار نگاهی مهربان هوا کاملا تاریک شده. وقتی از درِ چوبی بیرون می زنی تاریکی گاراژ بیشتر به چشم می آید. تا دمِ در همراهی ات می کنند. احمد مائده را بغل کرده و دست عارفه در دست معصومه است. مراسم خداحافظی تمام می شود احمد و مائده بر می گردند به داخل خانه. مائده اما چشم به بیرون دارد؛ شاید چشم انتظار است؛ چشم انتظار نگاهی مهربان یا در انتظار دست های سخاوتمند مردمانی که سرنوشت «مائده» ها برای شان اهمیت دارد


90/11/16
9:16 عصر

چرا زنان مهریه بالا دوست دارند؟

بدست عبدالله در دسته چرا زنان مهریه بالا دوست دارند؟

این نوع نگاه، باعث به وجود آمدن نوعی رقابت در خانواده ها می شود که همه را مشتاق مهریه های بالاتر می کند.

اما به جز این، دلایل دیگری هم برای انتخاب مهریه های بالا وجود دارد. دکتر داور شیخاوندی، مدیر گروه علمی- تخصصی مسائل و آسیب‌های اجتماعی انجمن جامعه‌شناسی ایران موضوع را این طور توضیح می دهد.

1- برخی از زنانی که مهریه‌های کلان در نظر می‌گیرند دلیل خود را ناامنی‌های اقتصادی عنوان می‌کنند. این احساس ناامنی از کجا نشأت می‌گیرد؟ چرا زنان فکر می‌کنند چند سال دیگر در کنار مردشان هیچ پولی نخواهند داشت؟

دلیل اصلی این است که از گذشته تا به حال بیشتر زنان شاغل نبوده اند و منبع درآمد شخصی نداشته اند. به همین دلیل زن از طریق مهریه کلان می‌خواهد خود را بیمه کند. نداشتن امنیت اقتصادی زنان را وادار می‌کند تا مهریه‌های زیاد برای خود بگذارند، غافل از اینکه چنین شروطی دیرپا نیست.

 

2- تحصیلات و درآمدی که خانم‌ها در سال‌های اخیر کسب کرده‌اند و برخی از مردان روی آن حساب هم می‌کنند بر میزان مهریه تأثیر می‌گذارد. در خانواده‌های کم‌درآمد جامعه، مبلغ مهریه خیلی بالا نیست ولی وقتی مرد به سراغ زنی شهرنشین و تحصیل‌کرده می رود، نرخ مهریه متفاوت خواهد بود. این زن حداقل خرج تحصیلش را در تعیین مهریه در نظر می‌گیرد.

از طرف دیگر در گذشته زن به نسبت مهریه‌ای که درخواست می‌کرد، جهیزیه با خود می‌برد ولی اکنون در اکثر مواقع چنین چیزی رخ نمی‌دهد، ضمن اینکه مهریه از نظر شرعی لازم‌ است ولی جهیزیه اینگونه نیست. خانواده داماد نمی‌تواند مدعی شود که خانواده عروس جهیزیه کاملی با خود نیاورده است اما در عمل و در عرف به‌دلیل پولزدگی خانواده و افزایش سنوات ماندن در خانه پدری و خدماتی که دختر در خانه شوهر‌ انجام می‌دهد مهریه افزایش یافته است.

 

3- نباید فراموش کرد که مهریه عامل اتکا به نفس زنان است. از آنجا که در زمان تقسیم ارث مهریه زن بر همه چیز ارجحیت دارد بنابراین پرداخت آن از ارث، احتمال عسر‌ و حرج زن را پایین می‌آورد. زنانی که تحصیلات، مهارت و توانایی زیادی ندارند بدون مهریه نمی‌توانند از پس هزینه‌های زندگی بربیایند.

 

مردهایی که ترس از طلاق و اجرا شدن مهریه‌های کلان دارند اتکا به نفسشان کمتر خواهد بود و در برخی موارد شاید قلدری به خرج بدهند و کار را به کتک و اذیت برسانند تا زن خودش زندگی را ترک کند

مهریه؛ ابزاری برای شوهر ترسانی!

مهریه برای عده‌ای از زنان ابزاری برای ترساندن شوهران است که یا باید طلاق بدهند یا به شرایط بانوی خانه تن در دهند. برخی از مردان به عهد خود عمل نمی‌کنند و پولی را که بایستی همان ابتدا بدهند پرداخت نمی‌کنند و معمولا ترجیح می‌دهند میزان آزار و اذیت را افزایش دهند تا زن راضی به بخشیدن مهریه‌اش شود یا با همان آزارها بسازد و تن به طلاق عاطفی بدهد که اثرات سوئی هم بر خود آنها و هم بر بچه‌ها می‌گذارد.

در یکی از کاربردی‌ترین اشکال هم مهریه و به اجرا گذاشتن آن حربه‌ای است برای رسیدن به جدایی و راضی کردن شوهر به طلاق (حقی که زن ندارد) و گاهی هم وسیله اخاذی و تهدید و فشار است.

نباید در جامعه این همه برای پول تبلیغ کنند؛ تبلیغ‌هایی که در آن از مردم می‌خواهند در بانک‌ها پول بگذارند تا به ارتفاع دماوند پول جایزه بگیرند و خوشبختی‌ها را در شمش طلا و پول نشان می‌دهند. در هیچ کشور سرمایه‌داری به اندازه ایران در مورد سرمایه‌داری تبلیغ نمی‌کنند. باید برای کار و مهارت تبلیغ کنند، نه برای پول

 

البته برای ثروتمندان پرداخت مهریه تغییری در روال زندگی ایجاد نمی‌کند و فقط آنهایی که از طبقات متوسط جامعه هستند اوضاع برایشان کمی فرق می‌کند. مردهایی که ترس از طلاق و اجرا شدن مهریه‌های کلان دارند اتکا به نفسشان کمتر خواهد بود و در برخی موارد شاید قلدری به خرج بدهند و کار را به کتک و اذیت برسانند تا زن خودش زندگی را ترک کند.

شرایط موجود به‌گونه‌ای است که بد قولی و بی‌اعتمادی افزایش یافته و زن‌ها برای دلخوش کردن خود یا خانواده‌شان میزان مهریه را افزایش می‌دهند درحالی‌که برای دوام خانواده باید فکری کرد.

نباید در جامعه این همه برای پول تبلیغ کنند؛ تبلیغ‌هایی که در آن از مردم می‌خواهند در بانک‌ها پول بگذارند تا به ارتفاع دماوند پول جایزه بگیرند و خوشبختی‌ها را در شمش طلا و پول نشان می‌دهند. در هیچ کشور سرمایه‌داری به اندازه ایران در مورد سرمایه‌داری تبلیغ نمی‌کنند. باید برای کار و مهارت تبلیغ کنند، نه برای پول. باید همه دست به دست هم بدهیم تا برای دوام خانواده کاری بکنیم.

 

 

فراوری: فاطمه ایمانی

بخش کلوب ازدواج تبیان

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=197050


90/11/16
6:33 عصر

تناقض موضع باهنر و سایت جبهه متحد در مورد کاتوزیان و عباسپور

بدست عبدالله در دسته تناقض موضع باهنر و سایت جبهه متحد در مورد کاتوزیان و عباسپور

ظاهرا تلاش‌های اضلاع کمیته موسوم به 8+7 بر سر قرار گرفتن و یا قرار نگرفتن برخی چهره‌های جنجالی در فهرست این کمیته در شهر تهران، کار را به مصاحبه و اظهار نظر و فعالیت رسانه‌ای اضلاع مختلف این کمیته برای به کرسی نشاندن نظراتشان رسانده است، به طوری که رسانه‌های نزدیک به رهپویان و ایثارگران، با انتشار مطالبی علیه کاتوزیان، عباسپور و مطهری، این افراد را مناسب لیست این کمیته ندانسته و از سوی دیگر محمدرضا باهنر در مصاحبه‌ای از حضور این ا شخاص در لیست جبهه متحد حمایت کرده و اعلام کرده است که عمل مخالف اصولگرایی از آنها مشاهده نکرده است.

به گزارش رجانیوز، روز گذشته سایت‌های نزدیک به جریان رهپویان و ایثارگران، با انتشار مطالبی علیه کاتوزیان، عباسپور و مطهری، تلاش کردند عملکرد این افراد را همسو با جریان فتنه و غیر اصولگرایانه نشان داده و این موضوع را مهمترین دلیل برای عدم حضور آنها در لیست کمیته موسوم به 8+7 بدانند، چنانکه سایت جبهه متحد اصولگرایان که اداره آن بر عهده طیف نزدیک به این ضلع جبهه متحد است، با انتشار مطلبی به نقل از جهان نیوز، با انتقاد از تلاش‌ها برای قرار گرفتن کاتوزیان و عباسپور در لیست نهاین نوشت: "مطرح شدن اسم چند فعال سیاسی جنجالی و تلاش برخی برای قرار گرفتن نام "این چند نفر" در لیست جبهه متحد، انتظارها را برای توجه بیشتر در روند تکمیل لیست کاندیداها در شرایط حساس کنونی افزایش داده است."

این سایت در ادامه نیز به بازنشر برخی مواضع کاتوزیان و عباسپور در ایام فتنه و ماجرای وقف دانشگاه آزاد پرداخته است.

در همین حال، محمدرضا باهنر، یکی دیگر از اعضای کمیته 8+7 نیز در مصاحبه‌ای که در حاشیه مجلس انجام داده است با اشاره به این موضوع به رسانه‌ها گفت: "به اعتقاد بنده مطهری، کاتوزیان و عباسپور نیز از یک جنس نیستند و آنها می‌توانند در لیست جبهه متحد حضور داشته باشند چرا که این موضوع اشکالی ندارد و ما هم حرکت جدی خلاف اصولگرایی از آنها ندیده‌ایم."

گفتنی است پیش از این جبهه پایداری، با هشدار نسبت به نتیجه مکانیسمی چون مکانیسم  8+7، حضور چهره‌هایی چون مطهری، کاتوزیان و عباسپور در فهرستی که بر طبق این مکانیسم در جبهه متحد اصولگرایان نهایی می‌شود را پیش بینی کرده بود.

با این حال، مخالفان امروز کاتوزیان و عباسپور، با انتقاد شدید به جبهه پایداری به دلیل نپیوستن به این مکانیسم معیوب، بجای حمایت از این رویکرد اصولی جبهه پایداری، تخریب این جبهه را در دستور کار خود قرار دادند.


90/11/16
6:33 عصر

غرور، تکبر و کینه توزی؛ عوامل انحراف سروش

بدست عبدالله در دسته غرور، تکبر و کینه توزی؛ عوامل انحراف سروش

غرور، تکبر و کینه توزی؛ عوامل انحراف سروش

بولتن نیوز: عملکرد  امروز عبدالکریم سروش و به خصوص در سال های اخیر، اگر چه در  انحراف تدریجی افکار و رفتار وی در سه دهه گذشته ریشه دارد، اما با انتقادهای بسیاری از سوی دوستان و آشنایان وی و دانشجویان و فعالان سیاسی و حوزه اندیشه  همراه بوده است. براین اساس، افراد مختلف، خصلت ها و دلایل متعددی را برای انحراف وی بر شمرده اند. در  بخش نخست نقد رفتار و عملکرد سروش ، به بخشی از این دلایل و عوامل نظیر فاصله گرفتن از تفکر امام خمینی و همچنین بی توجهی به اصول و مبانی دینی و اسلامی و... می پردازیم و در شماره بعد نیز خصلت هایی مانند دروغ گویی، کینه توزی، خساست، خودنمایی و.... را بررسی خواهد شد.

بسیاری معتقدند که انحراف یک شخص که روزگاری عضو شورای انقلاب فرهنگی بوده و راهنمای جوانان و دانشجویان علاقه مند به تفکر واندیشه دینی بوده است، قابل توجیه نیست.

به خصوص آن که دقیقا بر خلاف اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی گام بر می داد و به جای این که به استقلال کشورو آزادی واقعی و مقابله با استکبار ودشمن و ماجراجویی آمریکا و اسرائیل و متحدان آنها بپردازد، در دام آنها اسیر شده و به دامن غرب گریخته و با همراهی خود با جریان فتنه، تلاش دارد که افکار و روش حکومتی و زندگی اجتماعی به سبک مورد انتظار دولت های غربی را دنبال کند.

غرور و تکبر و خودنمایی و کینه توزی های سروش که از خصیصه های اساسی و ریشه انحراف وی است باعث شده که وی هر چند وقت یکبار با نامه پراکنی به رهبران جمهوری اسلامی و دروغ گویی و طرح مسائل نادرست برعلیه نظام جمهوری اسلامی، دقیقا راهی را طی کند که آمریکا از افراد کم سن وسال انتظار دارد.

اما امروز امثال سروش، مانند کسانی رفتار می کنند که با کشف حجاب و رفتارهای ناپسند، سعی دارند که به تحقیر فرهنگ اسلامی ودینی ایرانیان بپردازند.

سروش با کینه توزی و خودنمایی و تکبر به نامه نگاری و مقاله نویسی ونظریه پردازی هایی مشغول است که جز منافع آمریکا و غرب، هیچ نتیجه ای ندارد و ضدیت و مخالفت خود را با نظام جمهوری اسلامی را طی می کند و به جای این که در قامت یک نظریه پرداز و اندیشمند، به فکر مصالح و منافع ملی ایرانیان باشد، به دنبال کسب منافع برای دنیای غرب و تسلط دشمنان بر کشور و تحقیر و تحت فشار قرار دادن ملت ایران ونظامی است که برای حفظ وهدایت آن، میلیون ها نفر جان و مال خود را در راه خدا هدیه کرده اند.

سروش سعی دارد با این نامه نگاری ها، خودنمایی کند و در رسانه های ضد انقلاب مطرح باشد اما جز منافع آمریکا و اسرائیل، هیچ حرکتی در راستای منافع ملت ایران نمی کند.

ریشه های انحراف فکری و نظریه پردازی عبدالکریم سروش، مربوطه به یک دوره زمانی کوتاه سه چهار ساله نیست.

سروش اگر چه در ابتدا و جوانی، فردی با دانش و مطالعه بود و به آداب و معارف اسلامی و دینی آشنا بود، اما تحت تاثیر خصیصه های متنوعی که دروجودش بود، به تدریج به انحراف کشیده شد و خصیصه هایی مانند تکبر، خودنمایی، دروغ گویی، خساست، هتاکی و خشونت ذاتی و... راه انحراف را در پیش گرفت.

کسی که روزگاری دفترچه ای را به همراه داشت تا خطاها وگناهان خود را ثبت کند و در صدد جبران آن برآید و به مستحبات و واجبات توجه داشت و در بحث و درس و مطالعه، پرکار بود، به خاطر تکبر و خودنمایی و کینه توزی و خصیصه های ذاتی خود، سرانجام  به فردی بریده از دین و اعتقاد تبدیل شد.

سروش که در ابتدا، جوانان و دانشجویان راهدایت می کرد و به سوالات مردم پاسخ می داد و در مسجد و دانشگاه به هدایت مردم مشغول بود  و عضو شورای انقلاب فرهنگی در ابتدای انقلاب بود، به تدریج تحت تاثیر تفکرات دنیای غرب از جمله کارل پوپر به نسبیت گرایی، تکثر گرایی، لیبرالیزم و مبنای تفکر غرب گرایش پیدا کرد.

سروش، آزادی مورد توجه غرب را که ریشه بی بند وباری غرب و گرفتاری های انسان امروز است، مبنای کار خود قرار داد، اما قادر به ایجاد تعادل نسبی بین فرهنگ مشرق زمین و تفکر غرب نبود.

در نتیجه افکار سروش تحت تاثیر تفکر و فرهنگ غرب، به تدریج منحرف شد. وی ابتدا مباحث تکثرگرایی، نسبی گرایی و لیبرالیزم را با استفاده از اشعار مولوی و سایر متفکرین و ادبا و اندیشمندان، تئوریزه کرد و به مخالفت و انتقاد از افکار و روش جمهوری اسلامی و روحانیون و رهبران نظام و طرح مسائل شبهه برانگیز در مفاهیم و ادبیات دینی مشغول شد.

سروش با انتشار مقالات و سخنرانی های مختلف در رسانه ها و ایجاد حلقه کیان و انتشار نشریه ای با همکاری چند تن از شاگردان و همفکران خود، به یارگیری و جلب توجه جوانان و دانشجویان پرداخت.

در مقطع دهه 1360، سروش با طرح مقالات و سخنرانی ها، مبنای مسائلی با عنوان قبض و بسط تئوریک شریعت را بنیان نهاد  و بحث های بسیاری را در حوزه و دانشگاه بوجود آورد.

اما جالب است که سروش هیچ گاه حاضر نشد با استادان و روحانیون و اندیشمندانی چون استاد مصباح یزدی و سایر علما مناظره کند.

استاد محمد تقی مصباح یزدی، بارها از وی دعوت کرد که مناظره کند و افکار خود را به رای اندیشمندان بگذارد و به ابهامات و سوال ها جواب بگوید. اما به خاطر غرور و تکبری که داشت هر بار اعلام می کرد که مناظره قلمی  و بیان اندیشه ها، بهترین راه مناظره است و با این بهانه، که روحانیون از چوب تکفیر استفاده می کنند، از زیر بار این موضوع فرار می کرد.

اما به خاطر خودنمایی و تکبری که داشت، حتی پاسخ سوال دانشجویان و شاگردانی که سوال در ذهن خود داشتند را نمی داد...

این در حالی است که در سال های اخیر، سروش شبهه انگیز ترین و جدی ترین مسائل و تفکر خود را بیان کرده و هیچگاه تکفیرنشده است و شایسته است کسی که جریان فکری در جامعه ایجاد می کند وخود را مارتین لوترکینگ جامعه ایران می داند و اندیشمند گروه اصلاح طلب می داند، حداقل پاسخ سوال های بیشمار دانشجویان و روزنامه نگاران را بدهد.

سروش با ویژگی های شخصیتی  و طرح مسائل شبهه انگیز و نسبی گرایی در مفاهیم دین، زیرآب مفاهیم اصلی دین را می زند و به ابهامات پاسخ نمی گوید و انحراف فکری خود را نیز به بخشی از اصلاح طلبان و جوانان از هیچ جا بی خبر، منتقل می کند.

او با غرور و تکبر و خودنمایی، خود را پوپر ایران و مارتین لوترکینگ ایران می خواند، اما تلاش می کند که در ابهام و ایهام سخن بگوید و حاضر به بیان ریشه های و میوه های تفکر خود نیست و پاسخ ابهامات دانشجویان و حتی شاگردان خود را نمی دهد.

کسانی مانند استاد مصباح یزدی، 10 بار از وی خواسته اند که مناظره کند اما وی هر بار سرباز زده است.

جالب است کسی که ادعا دارد تئوری پرداز است و نظریه راهگشایی برای جامعه دارد و قادر به دفاع از اندیشه خود می باشد چرا به مناظره نمی آید!

اما مشکل انحراف سروش و عدم پاسخ گویی وی در این نقطه و با وجود ابهامات بسیار جامعه، جوانان و متفکران دینی،  به همین جا خلاصه نشد و متاسفانه خصلت های زشت خودخواهی، تکبر، مال دوستی، دنیاپرستی، دروغ گویی، انتقام گیری، و کینه توزی و.... باعث شد که سروش به دانشگاه های غرب و زندگی در غرب و همکاری با انگلیس و آمریکا مشغول شود و حتی ذره ای از تفکر انقلاب اسلامی را امروز به همراه ندارد. و در شرایطی که مردم ایران، مقابله با دشمنان و استقلال و عدالت طلبی و حمایت از مردم محروم و مظلوم در برابر استکبار  جهانی را محور کار خود قرار داده اند، امثال سروش نه تنها با مردم همراهی نمی کنند بلکه به لندن و شهرهای آمریکا پناه برده اند تا تفکر مبهم خود را در خدمت به فرهنگ و استکبار و تفکر غرب به کار بگیرند و ابزار دست دشمنان انقلاب اسلامی شدند و همان راهی را رفتند که حکومت پهلوی طی می کرد و امروز امثال سروش، در خدمت به دشمن، فعال تر از دیگران، با راه اندازی جریان فتنه و مقابله با نظام   و همراهی با ضد انقلاب، راهی را دنبال می کنند که به خیال خود به دموکراسی و عدالت وآزادی می رسد.

در حالی که تاریخ گواه آن است که همراهی با دشمن، با هر تفکر و بهانه ای، ظلم به ملت ایران است.

عجیب است کسانی مانند سروش که ادعا می کنند از دموکراسی و آزادی و تکثر گرایی دینی حمایت می کنندو ایدئولوژی را منکر می شوند وعلم را راه هدایت می دانند،  امروز با چه توجیهی همراهی با دشمنی مانند آمریکا و انگلیس دلخوش کرده اند که از سرمایه داری و لیبرالیزم، ایدئولوژی خشنی ساخته اند که حتی مردم خود را در جنبش وال استریت، بدون پاسخ گذاشته اند و با ماجراجویی و جنگ طلبی، راه هر جامعه ای را کشتن مخالفان و به اصطلاح تروریست ها تفسیر می کنند و سقوط حکومت ها و جایگزینی جریان های فکری همسو با آمریکا و اسرائیل را تجویز می کنند؟

آیا تکثر گرایی و فربه تر از ایدئولوژی که آقای سروش سال ها از آن سخن می گفت، مزدوری و پناه گرفتن در پناه آمریکا و همکاری با دشمن برعلیه ملت ایران است؟

انحراف سروش و بی توجهی به افکار امام

خانم مرضیه حدیدچی(دباغ) یکی از اعضای دفتر امام خمینی(ره) در گفت و گو با «جوان» ابعاد جدیدی از  بسترهای انحراف فکری و سیاسی عبد الکریم سروش را فاش کرد.

خانم دباغ با اشاره به سابقه آشنایی خود با فعالیت های عبدالکریم سروش درانگلیس پیش از انقلاب گفت: « آن آدمی را که من در انگلیس می شناختم، از نظر دینی و مذهبی آدم موجه و مقیدی بود. البته همسر ایشان بسیار زن فهیم ، متدین ، متقی و ایثارگری است.

خانه ایشان جایی بود که بچه مسلمان ها می رفتند و سوالاتشان را می پرسیدند و ایشان راهنمایی شان می کرد. در روزهای یک شنبه در جلسه ای که در مسجدی برگزار می شد،می آمد و صحبت و بحث می کرد و انصافا" خیلی هم خوب بحث می کرد.

من با همان اطلاعاتی که از قرآن داشتم ، می فهمیدم که خیلی خوب بحث می کند و بچه ها واقعا" از ایشان استفاده می کردند.انقلاب که پیروز شد و به ایران آمدیم ، ایشان همچنان دنبال مسائل انقلاب و اسلام بود.»

عضو دفتر امام(ره) در پاسخ به این سوال که سروش به چه دلیل تغییر کرده وبه سرنوشت امروزین خود دچار شد ، گفت: «علتش به نظر من ، منشی ایشان بود. یک خانم توانست همه چیز آقای سروش ، حتی زن و فرزندانش را از او بگیرد و این نه تنها برای ایشان پیش آمد که برای خیلی ها ممکن است پیش بیاید.

خودخواهی و تکبر

مرضیه دباغ در مورد علت تغییر سروش می گوید: وقتی «من» انسان بزرگ می شود و خدا در شعاع«من» قرار می گیرد ، خداوند انسان را وا می گذارد و آن وقت انسان به اشکال مختلف آلوده می شود.»

خانم دباغ در ادامه به ذکر خاطراتی از مشاجرات خود با دکتر سروش به دلیل اهانت وی به حضرت امام(ره)پرداخت و گفت: «از سفر تحویل نامه امام(ره) به گورباچف برگشته بودیم،یکی از آقایان تلفن زد و گفت آقای سروش هم شب منزل ما هستند، شما اگر بیایید می توانیم کمی درباره مسائل صحبت کنیم.من بعد از اتمام کمیسیون مجلس،به منزل این بنده خدا رفتم.

در را بازکردم و می خواستم به اتاق خانم ها بروم و نماز مغرب و عشاء بخوانم و بعد بیایم به جلسه.

دکتر سروش که جلوی پنجره ایستاده بود،برگشت و گفت: «نامه پیرمرد را دادید؟ آخر این پیرمرد،شما را به کمونیست ها نزدیک کرد؟»

خیلی عصبانی شدم و گفتم:«این کلام واقعا از دهان شما درآمد؟» و رو کردم به صاحبخانه و گفتم:« من در مورد این مسائل با کسی مزاحی ندارم» و از همان جا برگشتم و حتی نمازم را هم آنجا نخواندم.

خانم صاحبخانه فردای آن روز زنگ زد که :«شما مهمان ما بودید،چرا از حرف ایشان دلگیر شدید؟» گفتم:«به خاطر آن جلسه آمده بودم و اصلا نمی توانستم تحمل کنم.»

مرضیه دباغ به خاطره دیگری دررابطه با دکتر سروش اشاره کرد و اظهار داشت:«یک روز هم در جایی بودم،یک عده از بچه هایی که در انگلیس ایشان را می شناختند، شروع کردند به دفاع.

من ناراحت شدم و مسائلی را که می دانستم،از جمله اینکه می خواهد همسرش را به خاطر خانم دیگری طلاق بدهد و مسائل دیگر را برایشان توضیح دادم.

فردا در مجلس برادران حراست آمدند و گفتند دو تا آقا بیرون مجلس با شما کار دارند. من می خواستم به کمیسیون بروم،ولی رفتم بیرون که ببینم این آقایان چه می گویند.یکی شان ازهمان بچه های آمریکا بود که او را می شناختم و یکی دیگر هم از نوچه های آقای سروش بود.گفتند:آقای سروش پیغام داده که شما نمی خواهید پایتان را از کفش ما در آورید؟ گفتم: جواب بدهید که اتفاقا" شما کفش ما را پوشیده اید.ما هیچ وقت کفش ایشان را نخواسته ایم،چون کفش ایشان لیاقت ندارد که ما بخواهیم پا توی کفش ایشان کنیم.

ایشان یک روز تفسیر قرآن می کند و در روز دیگر همسرش را که این همه سکوت کرده و در غربت سختی کشیده تا ایشان درس بخواند و مادر بچه های اوست، مزد دستش را این جوری می دهد.

به ایشان بگویید که ما ساکت نخواهیم نشست و از حقوق این خانم به هر شکلی که شده بتوانیم دفاع خواهیم کرد»

یکی از دوستان سروش نیز در ماجرای طلاق همسر اول وی، گفته که سروش نمی خواست مبلغ کل مهریه را که حدود 100 هزار تومان بود پرداخت کندو به دنبال آن بود که مبلغ حدود 90 هزار تومان را بپردازد، اما دوستان او اصرار کردند که باید مبلغ مهریه را کامل بدهی.

برخی از افرادی که از نزدیک وی را می شناسند، می گویند که خودخواهی و تکبر و غرور، باعث شد که وی راه دیگری را طی کند و در برخورد با همسر وخانواده نیز مغرور بوده است.

هتاک و بی ادب

می گویند یکی از رفتارهای نامناسب سروش در سال های اخیر، رفتار توام با بی ادبی و هتاکی  و رفتار بی ادبانه با افراد مختلف و حتی با بزرگان اندیشه و دین و فلسفه بوده است.

این رفتار باعث شد که حتی یک روز در برخورد و مباحثه با علامه جعفری، در گیری لفظی ایجاد شود و سروش با بی ادبی خطاب به علامه جعفری که اتفاقا او نیز یک مولوی شناس مشهور بوده، هتاکی می کند و کلمات نامناسبی را بر زبان می راند.

شخصیت هتاک و بی ادب و توام با غرور و تکبر سروش در زمان و مکان های مختلفی به ثبت رسیده است.

این رفتار غیر اخلاقی و انحراف در اخلاق وی باعث می شود که حتی نسبت به خواندن نماز نیز کوتاهی می کند و از قول همسرش شنیده اند که گفته سروش حتی در منزل نیز با تغییر رفتار مواجه شده و گاهی نماز نیز نمی خواند.


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >