عقلانیت سیاسی! حلقه مفقوده سیاستمداران و سیاستورزان ماست که البته نبود جایگاه اصلی آن در روزهایی چون انتخابات، بیش از پیش معلوم میشود. فعالیت در سپهر سیاست ایران از دیرباز با احساسات و عواطف غیر سیاسی آمیخته شده و احساسات دامن عقلگرایی امر سیاسی را در کشور آلوده کرده است.
به گزارش «تابناک»، شاید بروز و ظهور این نگاه عقلایی و جمع باورانه را در سالهای گذشته، تنها در مجلس ترحیمهای سیاسی دیده باشیم؛ جایی که سیساتمداران ما با باور مرگ ـ که سرانجام گریبان همه را خواهد گرفت و هر کسی را از سریر قدرت به زیر خواهد کشاند ـ از احزاب و گروههای گوناگون در مراسم ختم گرد هم میآیند.
اما نکته ای که ممکن است این گردهمایی مخالفان را گرد هم آورد، باور مرگ است؛ برای همه بدون هیچ استثنایی. این باور به دنبال خود عقلانیت نیز میآورد و حکم میکند همه باشند برای روزی که نوبت خودشان هم میرسد.
اما متأسفانه این باور که قدرت هم اعتباری است که به شخص داده میشود، برای مدت محدودی، هنوز در میان سیاستمداران نهادینه نشده و به همین دلیل، عقلانیتی هم بر آن مترتب نیست که متاعی که رفتنی است، بر سر آن دشمنی و برادر کشی نمی بایست کرد؛ بنابراین، در ایران پیرامون متاع سیاست ـ که اعتباری است و موقتی ـ به سمت عقلانیت جمعی نمی رود. افراد به فرض اینکه همیشه بوده و در مدتی که هستند، باید حق خود از زمین و زمان را بستانند، دیگران را نفی و انکار کرده و منافع کشور و ملتی را قربانی این نگاه خود میکنند، به ویژه در سالهای اخیر که جناحبندیها و مرزبندیهای سیاسی، سفت سختتر شده و حتی در داخل هر یک از جناحهای سیاسی مرز بندیهای شدید صورت پذیرفت و خودی و غیر خودیهای بنا بر سلایق و برداشتهای شخصی صورت پذیرفت و برخی حتی حاضر نمیشوند، روی یک میز شام بخورند و یا حتی در مجلسهای ترحیم، کنار هم بنشینند.
اگر این امر را نمودی از بهکارگیری خرد سیاسی در فعالیت فعالان سیاسی بدانیم، شاید بتوان این چراغ را در اذهان روشن کرد که تنها راه راضی کردن فعالان سیاسی، بهکارگیری عقلانیتی از این دست در دیگر امور سیاسی و به کار انداختن دوراندیشی اینچنین در دیگر امور است.
مروری بر تاریخ معاصر ایران و مداقه در سرنوشت جاماندگان از قطار سیاست در این سالها، شاید مدلی را پیش روی سیاسیون ما گذارد که بهرهگیری مدبرانه از قدرت در زمان خود، موجب تداوم آن میشود، ولی نگاه شخصی و جزیرهای به مسائل سیاسی، هرچند در روزگاری آنها را در بالا نگه میدارد، به مانند همه آنهایی که در این سالها، عقلانیت را فراموش کرده و احساسات را سرلوحه قرار دادهاند، به فراموشخانه سیاست رهسپار میکند.
امروز کشور ما و سیستم سیاسی آن سی سال پس از انقلاب، به موقعیتی رسیده که باید هر چه بیشتر و با شتابی هر چه فزونتر از این موقعیتهای احساسی بیرون آمده و عقلانیت و درک موقعیتهای داخلی و جهانی را جایگزین احساساتی گریهای مقطعی کند.
بی گمان، لحظه انتخابات بسیار پر اهمیت است، ولی این لحظه باید بسیار از پیش آماده شود و بسیار پس از آن در چهارچوب مباحث سیاسی، انتقادی یا بازبینی سیاستهای دولت و یا تأیید این سیاستها و کمک به انجام آنها ادامه یابد.