مرجع کد و ابزار وب

ابزار ساخت کد پاپ آپ نیو تب

تیر 91 - ان شـــــــــــــــــــــــــــــاء الله
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

91/4/28
8:25 عصر

کشتار وحشیانه مسلمانان میانمار + تصاویر دلخراش

بدست عبدالله در دسته کشتار وحشیانه مسلمانان میانمار، تصاویر دلخراش

کشتار وحشیانه مسلمانان میانمار + تصاویر دلخراش

 خشونت علیه مسلمانان در می‌انمار که با حمایت دولت این کشور انجام می‌شود و نادیده گرفته شدن این خشونت‌ها از جانب رسانه‌های جریان اصلی جهان، لزوم شناخت این کشور و مسلمانان آن را بیش از پیش آشکار می‌کند.

 

اتحادیه جمهوری میانمار کشوری است در آسیای جنوب شرقی. میانمار از شمال شرقی با چین، از شرق با لائوس، از جنوب شرقی با تایلند، از غرب با بنگلادش و از شمال غربی با هند مرز مشترک دارد و از جنوب غربی با خلیج بنگال و از جنوب با دریای آندامان محصور است.میانمار با مساحت 678500 کیلومتر مربع دومین کشور بزرگ آسیای جنوب شرقی است. این کشور 1900 کیلوتر مرز آبی دارد. سه رشته کوه اصلی در میانمار وجود دارد که هر سه از شمال (هیمالیا) به جنوب کشیده شده‌اند.

طی چند روز گذشته، خبر کشتار وسیع جمعیت های مسلمان کشور میانمار، در میان برخی رسانه های جهان بازتاب پیدا کرده؛ اما هنوز با موضعی مشخص از سوی دولت ها، به ویژه دولت های اسلامی مواجه نشده است.هزاران نفر از مردم مسلمان میانمار، در حالی از سوی بوداییان افراطی مورد حمله قرار گرفته، کشته شده و سوزانده می شوند که در اغلب موارد، نیروهای نظامی و امنیتی تنها در نقش ناظر، این جنایت ها را می بینند و در مورد آن اقدامی انجام نمی دهند.
اما قضیه تنها به اینجا محدود نمی شود؛ زیرا دولت میانمار نه تنها برای جلوگیری از این جنایت ها اقدامی انجام داده، بلکه به نحوی از آن حمایت نیز کرده است. در همین راستا، «تین سین»، رئیس جمهور این کشور اعلام کرده مسلمانان باید از میانمار اخراج شده و یا به اردوگاه های آوارگان سازمان ملل منتقل شوند.اما اگرچه کشتار مسلمانان در این کشور جنوب شرقی آسیا به تازگی گسترش یافته، اما تبعیض ها علیه آنان سابقه ای طولانی دارد. مسلمانان این کشور که عمدتاً در منطقه «آراکان» زندگی می کنند، از سال 1982 حتی از داشتن حقوق شهروندی نیز محروم هستند.به این ترتیب، در میانه سکوت و انفعال جامعه بین المللی، دولت میانمار نیز از حرکات جدید گروه های افراطی بودایی استقبال کرده و در حالی که این گروه ها تاکنون بیش از 20 روستا و 1600 منزل را ویران کرده و هزاران نفر را کشته و یا زنده زنده سوازنده اند، دولت این کشور هیچ گونه اقدامی در راستای جلوگیری از آن ها انجام نداده است.گفتنی است دولت این کشور پیش از این دستور داده بود مسلمانان حق ندارند مساجد جدید بسازند و یا مساجد قدیمی خود را بازسازی کنند و با استناد به همین قانون، نزدیک به 72 مسجد توسط دولت ویران شد. همین امر، جرقه حرکات گروه های افراطی را زد که از فوریه سال گذشته میلادی تاکنون به خشونت علیه مسلمانان و کشتار آنان ادامه می دهند.اما جالب توجه ترین نکته در این میان، سکوت گروه های به اصطلاح حقوق بشری و نیز دولت های غربی از یک سو و برخی کشورهای مسلمان مدعی از سوی دیگر است.

لازم به یادآوری است که میانمار، همان کشوری است که سال ها به خاطر حبس یک رهبر دموکراسی خواه به نام «آنگ سان سوچی» تحت تحریم های آمریکا و اروپا قرار داشت، اما اکنون که وی از حبس آزاد و وارد فعالیت های سیاسی شده، نه تنها غرب، بلکه خود وی نیز هیچ گونه موضع گیری در قبال کشته شدن صدها نفر انسان بیگناه انجام نداده اند.از سوی دیگر، در حالی که وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران روز گذشته به طور رسمی این کشتارها را محکوم کرده و گروه های مردمی برای حمایت از مسلمانان بیگناه میانمار در کشور در حال شکل گیری است، اما کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، به ویژه عربستان سعودی، قطر و امارات و نیز کشورهای غیرعربی از جمله ترکیه که در موارد دیگر داعیه دار دفاع از مردم در مقابل دولت ها هستند، سکوت بی سابقه ای را در این زمینه در پیش گرفته اند.به هر روی، حتی از فارغ از دین و نژاد و مذهب و قومیت، آنچه مهم است اینکه صدها انسان در گوشه ای از دنیا به وحشیانه ترین شکل ممکن در حال کشته شدن هستند. حمایت از این افراد و تلاش برای تغییر وضعیت آن ها، نه تنها وظیفه ای شرعی و اسلامی، بلکه همچنین وظیفه ای وجدانی و انسانی است.

تصاویر دلخراش این جنایت

ظهور 12 به دلیل پخش این تصاویر دلخراش از شما دوستان پوزش میطلبد. 

 کشتار وحشیانه مسلمانان میانمار + تصاویر دلخراش

کشتار وحشیانه مسلمانان میانمار + تصاویر دلخراش

کشتار وحشیانه مسلمانان میانمار + تصاویر دلخراش

کشتار وحشیانه مسلمانان میانمار + تصاویر دلخراش

کشتار وحشیانه مسلمانان میانمار + تصاویر دلخراش

کشتار وحشیانه مسلمانان میانمار + تصاویر دلخراش

کشتار وحشیانه مسلمانان میانمار + تصاویر دلخراش

کشتار وحشیانه مسلمانان میانمار + تصاویر دلخراش

کشتار وحشیانه مسلمانان میانمار + تصاویر دلخراش

کشتار وحشیانه مسلمانان میانمار + تصاویر دلخراش

کشتار وحشیانه مسلمانان میانمار + تصاویر دلخراش

کشتار وحشیانه مسلمانان میانمار + تصاویر دلخراش

کشتار وحشیانه مسلمانان میانمار + تصاویر دلخراش


91/4/27
5:51 عصر

هدیه عجیب زن عرب برای رهبر انقلاب

بدست عبدالله در دسته هدیه عجیب زن عرب برای رهبر انقلاب

هدیه عجیب زن عرب برای رهبر انقلاب
خانمی با یک کیسه پول آمده بود که زیر لباس‌هایش پنهانش کرده بود. ‌پرسیدند این پول‌ها برای چیست؟ به‌زحمت و با فارسی و عربی ‌فهماند که «نگذاشتند برای آقا سوغات بیاوریم. در هتل گفتند هیچ‌ چیز نمی‌توانید با خودتان ببرید. این‌ها را آوردیم که به جای سوغات به آقا بدهیم!»  
 
به گزارش پایگاه حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری متن زیر حاشیه‌های دیدار شرکت‌کنندگان در اجلاس زنان و بیداری اسلامی است که توسط، فاطمه علوی و فائقه سادات میرصمدی به رشته تحریر درآمده است.  
 
  ***  
آمدنشان خوب است؛ هم برای خودشان، هم برای ما. انگار که آنها دریا را تجربه کنند، ما هم دریا برایمان عادی نشود. یک قلمش همین نماز جماعت تونسی‌ها است. به محض ورود به خاک ایران پرسیدند؛ نماز جماعت کجا خوانده می شود؟ راهنمایی‌شان کرده بودند به نمازخانه‌ی فرودگاه. بعد از نماز، راهنما زود آمده بود بیرون که مهمان‌ها ببینندش و گم نشوند. هر چه ایستاده بود، تونسی‌ها نیامده بودند بیرون. نگران رفته بود دنبالشان. در نمازخانه نشسته بودند و گریه می‌کردند. پرسیده بود چرا گریه می‌کنید؟ گفته بودند این‌جا می‌شود نماز جماعت خواند. می‌شود حجاب داشت. گفته بودند ایران کشوری آزاد است و تا به حال این‌قدر احساس آزادی نکرده بودند.  
 
تا روز دیدار، دوباره دیدن این دریا بارها اتفاق ‌افتاد. روزی که اولش رنگ‌ها زیاد بود، اما بعد مثل این‌که هفت رنگ تابیده شد توی هم. آن‌وقت انگار نور واحد همه جا را می‌گرفت.  
 
دسته دسته می‌آمدند. آفریقایی‌ها با رنگ تیره‌ی پوست و لباس‌های زرد و سرخ و سبز؛ عرب‌ها با مانتو و چادرهای عربی نگین‌دار. آذری‌ها با لباس‌های بلند و روسری‌های پرگل. گروه ‌گروه داخل صف تحویل کفش‌ها می‌ایستادند و تندتند با هم حرف می‌زدند. آذری‌ها باید تل‌های دایره‌ای محکم را تحویل دهند. همان دایره‌هایی که روی سر می‌گذارند تا روسری‌هایشان بهتر بایستد.  
 
کوچه‌ی منتهی به گیت بازرسی برای ورود و تحویل امانات، پر بود از خانم‌هایی که هرکدامشان رنگی بودند؛ یکی سیاه بود با لباس‌ نارنجی و یکی سفید بود با لباس‌ قهوه‌ای. همه همان لباس‌هایی را پوشیده بودند که در اجلاس هم می‌پوشیدند. همان لباس‌هایی که در لابی هتل هم تنشان بود. صداقت‌شان در پوشش خیلی جالب بود. عده‌ای بلوز و دامن، عده‌ای پیراهن بلند. بعضی‌ها روسری‌شان را مثل کلاه دور موهایشان پیچیده بودند. بعضی دامن‌هایشان تا روی مچ پا را پوشانده بود. همه همان‌طور آمده بودند که واقعاً بودند.  
 
نشاطی در راه‌رفتنشان داشتند که نمی‌دانم از شیب کوچه بود یا از شوق دیدار. همه خیلی سریع و سبک و روان می‌رفتند؛ انگار به سمت خانه‌ی خودشان. توی راه همین خانه، خانمی با یک کیسه‌ی پول آمده بود که زیر لباس‌هایش پنهانش کرده بود. ‌پرسیدند این پول‌ها برای چیست؟ به‌زحمت و با فارسی و عربی ‌فهماند که «نگذاشتند برای آقا سوغات بیاوریم. در هتل گفتند هیچ‌ چیز نمی‌توانید با خودتان ببرید. این‌ها را آوردیم که به جای سوغات به آقا بدهیم!» همه‌ی خانم‌ها خندیدند. بازرس‌ها پول‌ها را به امانت گرفتند و گفتند بعد از جلسه بیایید پس‌بگیرید. به آقا می‌گوییم که می‌خواستید برایشان سوغاتی بیاورید.  
 
این‌جا کسی غریبه نیست، حتی کفشدارها هم زود آشناها را می‌شناسند. وقتی ‌فهمیدند زنی از بحرین آمده، برای آزادی بحرین دعا می‌کنند. نفر جلویی‌ من هم بحرینی بود. مادرش ایرانی بوده و فارسی را عین خودمان حرف می‌زد. گفتم مردم بحرین پاره‌ی تن ایرانی‌ها هستند و خواهران و برادران ما هستند. می‌گوید ایران تنها کشوری است که با بحرین دوست است. اگر «العالم» نبود، هیچ‌کس نمی‌فهمید در بحرین چه می‌گذرد. باز تکرار ‌کردم که بحرینی‌ها پاره‌ی تن ما هستند. دلم می‌خواهد خیالش را راحت کنم که پاره‌های تنمان را تنها نمی‌گذریم.  
 
آن‌طرف‌تر مادر یک شهید مصری همه‌ی محافظ‌‌ها را می‌بوسید. در همایش هم یک لحظه خنده از روی لبش نرفته بود. پسرش را همان روزهای اول در میدان التحریر شهید کرده بودند. می‌گفت پسرم که شهید شد اصلا گریه نکردم فقط یک بار وقتی درون قبر نگاهش کردم موهایش بهم ریخته بود. درون قبر رفتم و موهایش را شانه زدم. همان جا فقط گریه ام گرفت.همه از او عکس پسرش را می‌خواستند می‌گفت همین یکی را دارم؛ روزی که خواستم برگردم تقدیمتان می‌کنم.  
 
در مرحله‌ی بعدی بازرسی، خانم عرب‌زبانی‌ غر می‌زد و به مسئول بازرسی می‌گفت: «تفتیش أربع مرات؟!» در جواب، بچه‌های حفاظت قاطی همان لبخندشان می‌گفتند: «یک امام که بیشتر نداریم. ما را ببخشید، چاره‌‌ای نداریم.»  
 
بعد از بازرسی، مهمان‌ها پذیرایی شدند و دستگاه مترجم جیبی را تحویل گرفتند و رفتند داخل. ایرانی‌ها را راه نمی‌دادند، می‌گفتند اول مهمان‌ها! خانم‌های ایرانی دلخور شده بودند.  
 
مهمان‌ها که وارد شدند، شوق رهایی از گیت بازرسی و گذشتن از این همه مراحل و هیجان دیدن آقا حالی خوب برایشان ایجاد کرده بود. نمی‌شد جلویشان را گرفت و با آنها حرف زد. همه سریع‌ترین و کوتاه‌ترین جواب ممکن را می‌دادند و رد می‌شدند. زنی پاکستانی از من پرسید کاغذ از کجا آوردی؟ به جای این‌که جوابش را بدهم، گفتم از کجا آمده‌ای؟ «از پاکستانم و نماینده‌ی مجلس در پنجاب. به دیدن بزرگ‌ترین لیدر کل جهان آمده‌ام.» گفت و رفت.  
 
تازه داشتیم در حسینیه جاگیر می‌شدیم که خانمی آفریقایی آمد و عکس آقا را ‌خواست. می‌گفت می‌‌خواهم وقتی آقا وارد سالن شدند، عکس ایشان دستم باشد. یکی از همراهانشان گفت: دیروز به همه‌تان عکس آقا را دادیم. مگر در هتل برای شما نیاوردند؟ می‌گوید: آوردند ولی آن ‌را در چمدان گذاشتم که ببرم آفریقا به آن‌هایی بدهم که می‌گفتند کجا می‌روی؟ ایران چه خبر است؟  
 
حسینیه‌ی امام خمینی این‌بار زنانه-مردانه نداشت. همه‌ی سالن را زنان و دخترانی از همه‌ی عالم پر کرده بودند. تعداد کمی از آقایان هم جلو سمت چپ و بالا نشسته بودند. سه ردیف صندلی انتهای سالن چیده بودند برای بزرگ‌ترها. جوان‌ها روی زمین نشسته بودند. زمین از بالا شبیه قالی پر از گل بود .توی گل‌های قالی، چشمم ‌خورد به یکی که کاغذش را قرص و محکم بالا گرفته بود. سعی کردم بخوانمش، نوشته بود: «من اهل السنة کلهم ...» درست پیدا نبود. دوباره گردن کشیدم. متوجه شد. برگه را گرفت به سمتم و با اشاره پرسید نوشتی؟ گفتم بله. خیالش که راحت شد برگه را گرفت رو به دوربین.  
 
دیگران هم چیزهایی نوشته بودند: «جانم فدای رهبر»، «لبیک یا خامنه‌ای»، «panama»، «peru»، «انا ضد الصهیونیسم»، «رهبریم سلام السین»، «الموت لإمریکا»، «من البحرین تحیة إلی الایران ابیه»، «علمنا قاعدنا علی الوحدة بین مسلمین»، «الشعب البحرین یرید إسقاط النظام»، «نساء العراق جنود القاعد الخامنه‌ای»، «زنده باد یمن»، «الجزایر و ایران قلب واحد»، «لبیک یا حسین سیدنا الخامنه‌ای»، «لبیک یا حسین لبیک خامنه‌ای»، «ثورة ثورة حتی النصر»  
 
چشمم داشت بین کاغذنوشته‌ها می‌چرخید که جنب‌و‌جوش زیاد شد. سر چرخاندم و آقا را دیدم که آمده بودند. شعارهای امروز فرق داشت. «هیهات من الذلة» با لهجه‌ی عربی خیلی می‌چسبید.
 
جلسه با قرائت آیاتی از قرآن شروع شد. خانمی اجرای جلسه را بر عهده داشت و پس از او نوبت به دکتر ولایتی رسید که به ‌عنوان دبیر کل مجمع جهانی بیداری اسلامی، گزارش فعالیت‌ها را ارائه کند.  
 
از کشورهای مختلف آمدند و حرف‌هاشان را ‌زدند؛ حتی اگر همه‌ی آن حرف‌ها از نظر ما مورد قبول نباشد. «هاجر عبدالباقی» از تونس، آزاده‌ی فعال زنان در دفاع از معترضان سوریه می‌گوید: چو عضوی به درد آورد روزگار- دگر عضوها را نماند قرار. وی در صحبت‌هایش از همه مسلمانان می‌خواهد اختلافات مذهبی را کنار زده و به ریسمان الهی چنگ زنند.  
 
از حرف‌ها و لحظه‌ها یک ‌جاهایی بیشتر در ذهن آدم می‌ماند. مثلاً زن یمنی که در سخنانش گفت: «جاوید باد یاد شهدای یمن». یمنی‌های حاضر در حسینیه روی برگه‌هایی به فارسی نوشته بودند: «زنده باد یمن». برگه هاشان را بالا گرفته بودند و به‌ عربی شعار می‌دادند. زن یمنی در صحبت‌هایش زنان سرزمینش را نمونه ایثار می‌داند.  
 
«عبدالزهرا جواد علی» از عراق هم از آن به خاطر ماندنی‌ها بود. ‌گفت: «این فخر شما است که به امام حسین(علیه السلام) می‌رسید. ... شما بهترین مصداق وصیت حضرت علی (علیه‌السلام) هستید که فرمود: دشمن ستمگر و یار ستمدیده باشید.»  
 
نوبت سخنرانی مادر «علی شیخ» از بحرین ‌رسید. حاضران شعار دادند: «بالروح بالدم نفدیک یا شهید». منتظر بودم از پسرش بگوید که فقط چهارده سال داشته و با گلوله‌ی مستقیمی از فاصله‌ی سه متری شهید شده بود. شب پیش در هتل به ما گفته بود پسرش با گلوله شهید نشده، گلوله خورده اما هنوز زنده بوده؛ بلند شده، راه رفته، ولی زمین خورده و صورت و پیشانیش شکافته بود. بعد در همان وضعیت گاز اشک‌آور زدند و هیچ‌کس نتوانسته کمکش کند. در واقع پسرش از گاز سمی خفه شده بود. نیروهای حکومتی هم یک استشهاد پر کرده بودند که داشته با دوستاش بازی می‌کرده و زمین خورده و مرده است. مادر این شهید پیشانی‌‌شکافته‌ و گلوله‌خورده در صحبت‌هایش از خودش و از پسرش نگفت؛ از بحرین گفت و از زن‌های بحرین.  
   
 
خانم سفیدرو و چشم‌آبی اتریشی در تمام مدت سخنرانی مادر شهید «علی شیخ» بحرینی اشک می‌ریخت. «امّ علی» گفت: «تمام درد و رنج‌های ما در برابر درد و رنج‌های حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) هیچ است.» صدای مترجم که می‌لرزید، قطع شد وقتی که ام‌ّعلی این جمله‌ها را‌ می‌گفت. وقتی «فضل الله المجاهدین علی القاعدین» را که در میان حرف‌هایش خواند، انگار چراغی درون قلبش حرف‌هایش را روشن می‌کرد.  
 
   
 
بعضی‌ لحظه‌ها حماسی‌اند. بعضی‌ها جنسشان غم دارد و بعضی‌ها عاشقانه‌اند. مثل ثانیه‌های بانوی آذری به اسم "مهپاره رضا آوا" پشت تریبون حسینیه. آن‌قدر لحنش مهربان و شیرین بود که گوشی دستگاه مترجم را گذاشتم کنار و ترجیح دادم صدای خود مهپاره را گوش بدهم. مهپاره همسر آقای صمداُف است که حالا در آذربایجان در زندان است. مهپاره در حرف‌هایش گفت:  
 
«سلام ای امیدمان، ای عزیزمان!  
 
ای عزیز رهبر!  
 
ما عاشق شما و فدایی شماییم.  
 
من از آذربایجان آمدم. کنار خواهران عزیزمان هستم.»  
 
هموطنان آذربایجانی او فریاد ‌زدند: اسلام آزاد اولوب،حجاب آزاد اولوب  
 
و او ادامه می‌دهد:  
 
«از شما کمک می‌خواهیم برای آزادی.  
 
از رهبر جانباز خواهش می‌کنم برای زندانی‌هایمان دعا کنید.  
 
   
 
آنهایی که تا آن موقع گریه نکرده بودند، حالا چشمانشان تر شد. لازم نبود بفهمیم چه می‌گوید؛ عشقی که کلامش را صیقل می‌داد، همه را تحت تأثیر قرار داده بود. یکی از هموطناش که نزدیک ما نشسته بود بلند شد و با لحن خاصی و به گویشی فارسی و آذری و با گریه، اشعاری به فارسی خواند. اشک‌هایش صدایش را خاموش کرد و نشست.  
 
توی این رفت و برگشت حرف‌ها چشمم خورد به یکی از مادران که با او حرف زده بودم. ... مادر پنج شهید بود و مرتب می‌گفت: الحمدلله. می‌گفت اولی رفت الحمدلله. دومی رفت الحمدلله. سومی شهید شد الحمدلله. چهارمی شهید شد الحمدلله. پنجمی شهید شد الحمدلله. این‌ها را که گفت، بی‌اختیار بغلش کردم.  
 
خیال می‌کردم دیگر بعد از ده سخنرانی همه خسته باشند، ولی آقا که شروع به صحبت کردند، همه به جنب‌و‌جوش آمدند. آنهایی که تا حالا پشت ستون بودند و چیزی نمی‌دیدند به هر زحمتی بود جابه‌جا شدند که آقا را ببینند. آنهایی که پایشان درد می‌کرد و پایشان را دراز کرده بودند، حالا دیگر پایشان را جمع کردند که بتوانند یک سر و گردن بالا بیایند تا آقا را بهتر ببینند. یک دختر ایرانی که پشت سکوی فیلمبرداری نشسته بود، روی زانوهایش بلند شد، آرنجش را گذاشت روی سکو، دستش را زد زیر چانه و از وسعت دیدش لذت می‌برد. خانمی سیاهپوست که پوشش خاصی هم داشت، زد روی شانه‌ی همین دختر ایرانی و چیزی گفت که متوجه نشدیم. یکی از اطرافیان گفت می‌گوید چون دیدن این سید حق همه است، شما نمی‌توانی مانع دید دیگران بشوی. دختر ایرانی خودش را پایین کشید که حق دیگران را ضایع نکرده باشد. آقا که تا حالا همه‌ی حرف‌ها را گوش داده بودند، این‌طور آغاز کردند: «این‌جا خانه‌ی ‌شماست. این‌جا متعلق به شماست.»

91/4/27
5:20 عصر

روژه گارودی که بود ؟ بیوگرافی رِژه گارودی فیلسوف برجسته فرانسوی

بدست عبدالله در دسته روژه گارودی که بود ؟ بیوگرافی رِژه گارودی فیلسوف برجسته فرانسوی

 

روژه گارودی که بود
نگاهی به زندگینامه و افکار فیلسوف فرانسوی موردتحسین رهبر انقلاب

خبرگزاری فارس: روژه گارودی فیلسوف مسلمان فرانسوی چهارشنبه گذشته در سن 99 سالگی درگذشت، کسی که رهبر انقلاب (مدظله) در نماز جمعه 23 اردیبهشت 1379 وی را به خاطر جرات و جسارتش در رد هولوکاست تحسین کرد.

خبرگزاری فارس: نگاهی به زندگینامه و افکار فیلسوف فرانسوی موردتحسین رهبر انقلاب

به گزارش فارس، "روژه گارودی" فیلسوف فرانسوی که در دهه 1980 به دین اسلام گرویده بود در سن 98 سالگی درگذشت. آنچه در زیر می‌آید نگاهی به  زندگینامه و افکار و اندیشه‌های این فیلسوف بزرگ است.

بیوگرافی

روژه گارودی ( roger garudy ) فیلسوف و سیاستمدار و نویسنده معاصر فرانسوی، در سال 1913 در شهر مارسی به دنیا آمد.

گارودی پس ازطی دوره دبیرستان، تحصیلات عالی خود در رشته فلسفه را تا اخذ درجه "اگرگاسیون" ( agregation ) ادامه داد. سپس به عضویت کمیته مرکزی حزب کمونیست فرانسه درآمد.

این فیلسوف فرانسوی طی سال‌های 1945 و 1951 به عضویت مجلس موسسان فرانسه، در سال 1956 به نمایندگی مجلس ملی فرانسه و در سال 1959 به سناتوری مجلس سنای فرانسه انتخاب شد.

گارودی در سال1963 با نوشتن رساله‌ای تحت عنوان " فرضیه ماتریالیستی شناخت" ( connaissance teorie materialiste la ) موفق به اخذ درجه دکترای فلسفه شد. در سال 1959 به دانشیاری دانشگاه کلرمون فران ( clermont ferrand ) و در سال 1965 به استادی فلسفه دانشگاه "پواتیه" ( poitiers )منصوب شد.

گارودی قبل از این تاریخ، یعنی در سال 1956 به عضویت دفتر سیاسی حزب کمونیست فرانسه و سپس مدیریت مرکز مطالعات و تحقیقات مارکسیسم منصوب شده بود.

برقراری رابطه با متالهین کاتولیک و پروتستان

در همین دوره بود که گارودی با متالهین کاتولیک و پروتستان به خصوص "ژیراردی" ( girardi ) کشیش کاتولیک روابطی برقرار کرد که معتقد بود، مارکسیسم انسان را به فقر معنوی گرفتار کرده و به تدریج گرایش‌های مذهبی در او بیدار شد.

در پی این تماس‌ها و ارتباطات مستمر و مکرر بود که کتاب "آیا امروزه می‌توان کمونیست بود؟" ( peut_ on etre communiste augourdhui )را در سال 1968 نوشت و به طرح این قضیه پرداخت که آیا ممکن است خداوند را به نحوی توصیف کرد که برای انسان‌ها قابل درک باشد و مثلا او را سرچشمه افعال خلاقه انسان بدانیم؟

گارودی در کتاب "الگویی برای سوسیالیسم در فرانسه" که باز در‌‌ همان سال 1968 آن به رشته درآورد و سپس منتشر کرد، ابراز خوش‌بینی و امیدواری بیشتری در باب ایجاد تفاهم بین دو طرز فکر مذهبی و کمونیستی کرده بود.

وی در کتاب "مارکسیسم در قرن بیستم" از این نیز فرا‌تر رفت و تلاش کرد، نشان دهد که مارکسیسم می‌تواند ارزش‌های مذهبی را در خود جذب کند. ولی حوادث چکسلواکی زندگی و افکار گارودی را بکلی دگرگون کرد.

گارودی از نقشی که رهبران حزب کمونیست فرانسه در مذاکرات خود با رهبران چکسلواکی به ویژه با "دوبچک" بازی کردند، آگاه بود وآنان را از تایید سیاست اتحاد شوروی سابق در اشغال چکسلواکی و از اتخاذ روش های استالینی در آن به سختی نکوهش کرد.

مورد بی‌مهری قرار گرفتن توسط کمونیست‌ها

این موضع گیری شدید موجب شد، گارودی مورد بی‌مهری کمونیست‌ها قرار گیرد، تا آنکه در فوریه 1970به طور رسمی او را از دفتر سیاسی حزب کمونیست فرانسه و سپس از عضویت حزب کمونیست اخراج کردند. ولی این امر او را از ادامه مطالعات خود درباره مارکسیسم و نیز مسیحیت و رفته رفته دیگر ادیان بزرگ باز نداشت.

به این ترتیب کتاب‌های "آزادی در تعلیق" و "مارکسیست‌ها و مسیحیان رویاروی یکدیگر" را در سال 1968 منتشر کرد.

در سال 1969 "نقطه عطف بزرگ سوسیالیسم" و در سال 1970 کتاب "همه حقیقت" ( verite toute la ) را نوشت و در آن دلایل اخراج خود از حزب کمونیست فرانسه را بیان کرد.

ادامه تحقیق درباره ادیان دیگر

اما گرایش‌های مذهبی هر روز در این فیلسوف نیرومند‌تر می‌شد و او همچنان به تحقیقات خود درباره ادیان بزرگ ادامه می‌داد و درجست‌و‌جوی حقیقت بود، حقیقتی که ورای حزب بازی‌ها و سیاست‌بازی‌ها و قدرت‌طلبی‌ها نهفته باشد. او که مردی متفکر و فیلسوف بود، نمی‌توانست کورکورانه افکار پیش ساخته را بپذیرد و ازآن‌ها پیروی کند.

مخالفانش در فرانسه او را به بی‌ثباتی در عقیده متهم کرده‌اند. ولی چگونه ممکن است مردی که نقد عمر بر سر مطالعه و تحقیق گذاشته و روزگاری دراز به تفکر درباره مکتب‌های مختلف سیاسی و عقیدتی پرداخته و نزدیک به پنجاه جلد کتاب در زمینه‌های فلسفی و مذهبی و سیاسی پدید آورده است، بی‌ثبات باشد؟

اگر گارودی نخست کمونیست شد، از آن رو بود که علاج دردهای بشری و بهبودی زندگی کارگران و زحمت‌کشان را در آن می‌جست. اما مشاهده کرد که پیروان این مکتب به اصطلاح طرفدار زحمت‌کشان، خود در عمل تجاوزگر و جهان‌خوار و ستم پیشه‌اند.

به مسیحیت درآمدن گارودی

پس، از مارکس و مارکسیسم روی گردانید و مسیحی شد. ولی ... این مسیحیان و شاهان بسیار مسیحی ایشان و کشیشان و پاپ‌ها بودند که جنایات بزرگ دو فاجعه تاریخ بشری یعنی جنگ‌های صلیبی و تفتیش عقاید مذهبی را مرتکب شدند و قتل عام‌های "قسطنطنیه" و بیت المقدس و کشتارهای نسل برانداز بومیان آمریکا را مرتکب شدند و تل‌های آتش "تورکمادا" را در اسپانیا بر پا داشتند و هزاران انسان را در آتش جنایات خود سوزاندند... و این مسیحیان بودند که در قرون گذشته اساس استعمار جهانی را پی‌ریزی کردند و امروزه نیز با شیوه‌هایی جدید و با تشکیل شرکت‌های چندملیتی شیره‌جان بینوایان را می‌مکند. پس اگر هم حقیقتی در مسیحیت نهفته باشد، این حقیقت رفته رفته مخدوش و مقلوب شده است.

روی گردانی از مسیحیت

از این رو گارودی از مسیحیت نیز روی می‌گرداند و در کتاب هشدار به زندگانی اعلام می‌کند که ما (غربی‌های مسیحی) در حال کشتن فرزندان و نوادگان خود هستیم، زیرا شیوه رشد ما به بن بست یا مرگ انجامیده است.

در همین کتاب است که گارودی به تحقیق درباره ادیان بزرگ، مانند آئین مزدیسنی و هندوئیسم و دین بودا و آیین یهود می‌پردازد و سرانجام کمال مطلوب و ایده‌آل خود را در اسلام و ارزش‌های متعالی آن می‌یابد و سپس مسلمان می‌شود.

شگفتا! در روزگاری که بر اثر تبلیغات سوء و نیز برخی عملکردهای نا‌مطلوب، مسلمانان جغرافیایی و سست ایمان گروه گروه از دین خارج می‌شوند، مردی دانشمند و دارای افکاری بلند که در میان هموطنان خود وجهه‌ای و حشمتی دارد، از همه آن‌ها چشم می‌پوشد و به رغم اتهام‌ها و برچسب‌ها، مسلمان می‌شود.

نگاهی به دیدگاه‌های ضد صهیونیستی گارودی

گارودی معقتد بود که صهیونیست‌ها به خاطر تسلط بر منابع و ذخائر غنی سرزمین فلسطین، اقدام به این جنایت بزرگ یعنی اشغال سرزمین مقدس فلسطین کردند. اگر چه حرکت صهیونیست‌ها توسط سازمان ملل و حتی خود آمریکا محکوم شد، اما دولتمردان آمریکا همواره مخالفت جدی خود با اجرای مجازات علیه اسرائیل را ابراز کرده و می‌کنند.

وی می‌افزاید: آمریکا و صهیونیسم به دنبال منافع خود هستند و هرجا که منافعشان ایجاب کند، وارد عمل می‌شوند. کویت به خاطر چاه‌های نفتی که در خود دارد، شاید برای آمریکا هزار برابر از فلسطین مهم‌تر باشد و همه دیدیم که آمریکا و متحدانش چگونه ظرف چند روز تجاوز عراق به کویت را دفع کردند.

دیدگاه گارودی در قبال استعمار

گارودی دربار‌ه سیاست‌های استعماری آمریکا می‌گوید: دیده‌اید که کلینتون به اقتصاد کشورش می‌بالد، اما حقیقت این است که آمریکا از لحاظ اقتصادی وضعیت بسیار بدی دارد و به همین خاطر حاضر نیست از ذخائر، منابع و انرژی کشورهای اسلامی دست بردارد. بنابراین کشورهای اسلامی در سیاست گذاری‌های خود، باید اقتصاد آمریکا و اسرائیل و متحدان آن‌ها را نشانه بگیرند.

گارودی افزود: آمریکا و صهیونیسم همیشه تلاش می‌کنند که بازارهای جهان را قبضه کنند و کشورهای اسلامی باید سعی کنند با حفظ وحدت و یکپارچگی، تلاش استکبار جهانی را خنثی کنند.

دیدگاه گارودی درباره اسلام

وی درباره اسلام می‌گوید: اسلام جهانی‌ترین دین جهان است، من که مسیحی بودم و مارکسیست بودم، به این خاطر مسلمان شدم که دین اسلام را جهانی و فراگیر یافتم. بنابراین ما مسلمانان باید با همدیگر به مبارزه با حاکمان انحصار طلب جهان برخیزیم.

انکار هولوکاست

در سال 1998 یک دادگاه فرانسوی روژه گارودی را برای انکار هولوکاست و افترای نژادی مجرم شناخت و به خاطر کتاب "اسطوره‌های بنیان‌گذار سیاست اسرائیل" ( Mythes fondateurs de la politique israélienne) که در سال 1995 آن را به رشته تحریر درآورده بود، 120 هزار فرانک فرانسه برابر با 40 هزار دلار جریمه کرد.

این کتاب با پذیرفتن دیدگاه‌های منکر هولوکاست "رابرت فاریسون" اظهار می‌کند که طی هولوکاست یهودیان در اطاق‌های گاز کشته نشدند. این کتاب به سرعت به عربی و فارسی ترجمه شد. برای پشتیبانی از گارودی وکیل سودانی، Faruk M. Abu Eissa  یک تیم حقوقی پنج نفره را گرد آورد تا از گارودی در محاکمه‌اش در پاریس پشتیبانی کنند. پس از آن این کتاب به 29 زبان زنده دنیا ترجمه شد و واکنش‌های زیادی در رابطه با محاکمه وی به خاطر این کتاب صورت به دنبال داشت که همین نشانگر اهمیت کتاب است.

تحسین گارودی توسط رهبر انقلاب

خود گارودی معتقد بود: ترجمه این کتاب به زبان‌های مختلف دنیا نشان دهنده علاقه مردم به مبارزه با اسرائیل است.

رهبر معظم انقلاب، آیت‌الله خامنه‌ای (مد ظله) در نماز جمعه 23 اردیبهشت 1379 با اشاره به محاکمه و برخورد حکومت فرانسه با روژه گارودی که مدعی عدم کشتار یهودی‌ها از سوی آلمان نازی شده بود، فرمودند: "شما کجا دیده‌اید کسی بتواند در غرب علیه صهیونیسم حرفی بزند" و جسارت و جرات ایشان در در سخن گفتن علیه هولوکاست را تحسین کردند.

وی درباره گفت‌وگوی بین تمدن‌ها و ادیان به ویژه مشترکات فکری و عقیدتی مسلمانان و مسیحیان اعتقاد داشت که شرط اساسی موفقیت گفت‌وگو بین دو طرف آن است که طرفین معتقد به خدا باشند. باید با الهام از دستورات خداوند که در قرآن کریم بیان شده است، به مشترکات خود با پیروان دیگر ادیان اهمیت دهیم. ما نمی‌توانیم خود را منزوی کنیم، بلکه باید با استفاده ازمشترکات، سعی کنیم هرچه بیشتر به هم نزدیک شویم تا شاید به وحدت برسیم.

http://masontube.ir/


91/4/27
4:43 عصر

اینزورگیر 20ساله را شناساییکنید/عکس

بدست عبدالله در دسته این‌زورگیر 20ساله‌ را شناسایی‌کنید/عکس

روزنامه جام جم نوشت: شرور زورگیر که با اخاذی از مردم یک محله از آنها سلب آسایش کرده بود، دستگیر شد و بازپرس پرونده با دستور چاپ تصویر متهم از مردم خواست چنانچه از او شاکی هستند، به پایگاه پنجم پلیس آگاهی مراجعه کنند.
 
رسیدگی به این پرونده هنگامی در دستور کار ماموران قرار گرفت که در یکی از روزهای پایانی خرداد، فردی با مراجعه به ماموران گشت کلانتری 151 یافت‌آباد، گفت که چند روز پیش توسط جوانی حدود بیست ساله مورد زورگیری قرار گرفته و اکنون این سارق را در نزدیکی بیمارستان شهید فیاض بخش مشاهده کرده است. با راهنمایی شاکی، ماموران کلانتری 151 یافت‌آباد سارق زورگو به نام مسعود معروف به «پویان»‌ را دستگیر و در بازرسی بدنی وی نیز دو قبضه چاقو کشف کردند. پس از دستگیری متهم، تعدادی از شهروندان با مراجعه به واحد گشت کلانتری اعلام کردند که این جوان از افراد شرور و سابقه‌داری است که از مردم محله زورگیری می‌کند. با تشکیل پرونده مقدماتی و به دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای ناحیه 18 تهران، متهم در اختیار پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
 

بررسی سوابق متهم
 
در حالی که متهم با اظهارات ضد و نقیض، هرگونه ارتکاب سرقت یا زورگیری را انکار می‌کرد، کارآگاهان پایگاه پنجم در اولین مرحله به بررسی سوابق وی پرداخته و اطلاع یافتند متهم با وجود سن کم از افراد شرور، سابقه‌دار و از اراذل و اوباش شناخته شده در غرب تهران است که دارای سوابق متعدد در زمینه رابطه نامشروع، شرب خمر، زورگیری، خرید و فروش موادمخدر و ده‌ها سابقه درگیری و مزاحمت در محل سکونت سابق خود در منطقه خلیج فارس تهران است. با توجه به تحقیقات انجام شده در منطقه خلیج فارس تهران، معلوم شد متهم عمده سرقت‌ها و زورگیری‌های خود را در این منطقه مرتکب شده و برخی مالباختگان نیز به واسطه شناختی که از وی دارند، از طرح شکایت خودداری کرده‌اند. با این حال پس از آن که تعدادی از شهروندان این منطقه از دستگیری متهم اطلاع یافتند، با مراجعه به پایگاه پنجم و طرح شکایات مشابه عنوان کردند که توسط متهم مورد تهدید با چاقو، ضرب و جرح، زورگیری و سرقت اموال قرار گرفته‌اند.
 
مالباخته‌ای پس از حضور در پایگاه پنجم به کارآگاهان گفت: متهم به عنوان مسافر سوار خودرویم شد و با تهدید چاقو، سیستم پخش خودرو را سرقت و پس از ضرب و جرح، لباس‌هایم را نیز پاره کرد. مالباخته دیگری نیز گفت: متهم در ساعت پایانی شب به زور وارد منزل ما شد و پس از تخریب شیشه‌های خانه و سرقت یک دستگاه گوشی تلفن همراه، از طریق پشت‌بام متواری شد.
 
 
 
اعتراف به ده‌ها فقره زورگیری از شهروندان
 
با توجه به شناسایی متهم توسط تعدادی از مالباختگان، وی به ده‌ها فقره سرقت، زورگیری وجه نقد، گوشی تلفن همراه و زنجیر طلا در مناطق جنوب غرب و غرب تهران بویژه منطقه خلیج فارس اعتراف کرد. سرهنگ کارآگاه علی‌اکبر اسدی، رئیس پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ در این باره گفت: با توجه به سوابق متهم در ارتکاب جرایم مختلف و شناسایی تعدادی از مالباختگان و نیز احتمال افزایش دیگر جرایم ارتکابی و مالباختگان، دستور انتشار تصویر متهم بدون پوشش چهره از سوی بازپرس پرونده صادر شده است. از تمامی شاکیان و مالباختگان دعوت می‌شود برای طرح و پیگیری شکایات خود به پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ واقع در خیابان وحدت اسلامی مراجعه کنند.


91/4/27
4:37 عصر

دروغهای شاخدار یک فراری برای صدای آمریکا

بدست عبدالله در دسته دروغهای شاخدار یک فراری برای صدای آمریکا

یوسف اسدی در وبلاگ خبرنگار روستایی- حوزه مجلس نوشت:
 
دروغهای گفته شده در این برنامه از سوی به اصطلاح کارشناساس برنامه «بخوانید فراریان از ایران» بخصوص آقای علیپور آنقدر مضحک و تاسف آور بود که حتی دوستان سابق علیپور در خبرگزاری فارس از بیان این جملات تعجب و به آن اعتراض کردند.
 
قبل از اشاره به چند دروغ آقای علیپور، ذکر نکاتی ضروری است:
 
اول اینکه ورود این فراری وطن فروش به خبرگزاری فارس در سال 1385 بود و اخراجش هم در سال 1386 به خاطر کم کاری و نداشتن کارایی اتفاق افتاد.
 
دوم اینکه آقای علیپور در خبرگزاری فارس دارای حوزه خاص و مهمی از گروه سیاسی نبود و وی صرفا با حزب اعتماد ملی و سخنگوی این حزب که خود جزو یکی از  فراریان از کشور است، در ارتباط بود و فقط اخبار همین حزب را منعکس می کرد که بعضا هم خبرهای سوخته تحویل می داد.
 
سوم اینکه آقای علیپور یک بار از خبرگزاری فارس اخراج شد و بعد از یک ماه مجددا با وساطت یکی از مسئولین گروه سیاسی به خبرگزاری بازگشت اما مجددا به دلیل نداشتن کارایی از فارس اخراج شد که در دست نوشته های خود به این موضوع اشاره دارد.
 
چهارم اینکه این فراری قبل از اخراج دومش نامه ایی به یکی از مسئولین وقت گروه سیاسی می نویسد و به بی عرضه گی و نداشتن کارایی خود اعتراف می کند که دست خط وی موجود است. همچنین در این دست نوشته تاکید می کند که کار سرویس سیاسی فارس روزهای روشنی در عمرش است.
 
اما دروغهای این فراری برای صدای آمریکا؛
این فرد در بخشی از مصاحبه خود عنوان می کند که « مهدی فضایلی مدیرعامل وقت خبرگزاری برنامه ایی داشت که سه خبرنگار اصلاح طلب را جذب کند که عطا افشاری، مسعود لواسانی و من سه خبرنگار اصلاح طلبی بودیم که جذب فارس شدیم».
 
این جملات دروغین آنقدر مضحک است که دوستان خود وی هم بعد از دیدن این مصاحبه به وی معترض شدند. فتاح غلامی از دوستان نزدیک علیپور که سالها در فارس کار می کرد و گرایش اصلاح طلبی داشت بعد از این مصاحبه گفت که این اظهارات که «ما سه نفر بعنوان خبرنگار اصلاح طلب جذب فارس شدیم» اشتباه محض است چرا که در فارس خبرنگاران اصلاح طلب زیادی بودند.
 
اما مسئولین صدای آمریکا باید بدانند که مرحوم عطا افشاری در هیچ رسانه اصلاح طلب کار نکرده بود و هیچ سابقه کار در بین اصلاح طلبان نداشت. افشاری خبرنگار بسیار زرنگ و کار کشته ایی بود که با اصلاح طلبان بر حسب کار ارتباط داشت و با بسیاری از آنها رفیق بود. افشاری معلم وزارت آموزش و پرورش و خبرنگار شبکه خبر بود که جذب فارس شد و در حوزه دولت و مجمع تشخیص مصلحت نظام کار می کرد که در آن زمان دولت اصلاح طلبان بر سر کار بود.
 
جذب افشاری در فارس نه به خاطر اصلاح طلبی بودنش بلکه به خاطر تسلط بر کار خبر و حرفه ایی بودنش بود.
 
نکته دیگر در خصوص جذب خود علیپور است.
 
تا آنجا که من به یاد دارم و مسئولین وقت فارس هم آنرا تائید می کنند، در مقطعی خبرگزاری فارس طی فراخوانی از همه خبرنگاران دعوت به همکاری کرده بود که مراجعه کنندگان با پر کردن فرمهایی و پس از ارزیابی دعوت به همکاری می شدند که این فراری نیز از همین طریق جذب فارس شد. بنابراین اصلا نه فضایلی علیپور را می شناخت تا دستور جذب وی را بدهد و نه کسی به دنبال جذب وی بود.
 
از طرف دیگر شروع بکار علیپور در فارس بعد از چهار سال از آغاز بکار این خبرگزاری بود و قبل از وی چند خبرنگار اصلاح طلب جذب فارس شده بودند بطوریکه اولین خبرنگار جذب شده گروه سیاسی فارس یک خانمی بوده که سالها کار در روزهای های اصلاح طلب را در کارنامه خود دارد.
 
 
http://www.jahannews.com/images/docs/files/000234/nf00234313-1.jpg

اما در پایان خطاب به وطن فروشان باید گفت که خود اینجانب سالها در خبرگزاری فارس کار کردم و انتقادات زیادی به عملکرد این خبرگزاری بعد از مدیریت آقای فضایلی، داشته و دارم و در همین داخل کشور حرفهای خود را زدم اما معتقدم که دم تکانی علیپور برای صدای آمریکا نه برای انتقاد وی از نحوه عملکرد خبرگزاری است چرا که وی قبل از اخراج با دست خط خود به صراحت تاکید می کند که «سرویس سیاسی روزهای روشنی در عمرم خواهد بود، گرچه این روزها گاهی صاف، آرام و آفتابی بود و گاهی بارانی، اما زیبایی و لذت آن نیز در همین ویژگی نهفته بود»
 
در هر حال علیپور و علیپورها در آن طرف آب برای چند روز ماندن باید مطابق میل ضد انقلاب و سلطنت طلبان وطن فروشی کنند اما باید بدانند که تاریخ مصرف آنها روزی سپری خواهد شد و این دروغها و خود شیرینی ها فایده ایی برای آنها نخواهد داشت.

   1   2   3   4   5      >