مرجع کد و ابزار وب

ابزار ساخت کد پاپ آپ نیو تب

بهمن 92 - ان شـــــــــــــــــــــــــــــاء الله
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

92/11/9
1:5 عصر

در تشریفات نماد‎هایی وجود دارد، از جمله پرچم و عکس مقامات عالی ک

بدست عبدالله در دسته

در تشریفات نماد‎هایی وجود دارد، از جمله پرچم و عکس مقامات عالی کشور. پرچم نماد یک کشور است.
آیا پوشش امیر قطر در سفر به تهران توهین بود؟/ چگونگی رفتار رهبر انقلاب در دیدارهای دیپلماتیک

جهان نیوز - سید مرتضی فاطمی، سعید صدرائیان: رعایت قواعد برخورد، در روابط بین انسان‎ها از اهمیت بالایی برخوردار است. هنگامی که این دو انسان به‎عنوان نمایندگان دو کشور با یکدیگر ملاقات داشته باشند، این موضوع اهمیت دو چندانی می‎یابد. اتفاقات سال‎‎های اخیر در آداب دیپلماتیک کشورمان ما را بر آن داشت تا گفت‌وگویی با استاد بیدارمغز داشته باشیم. سال‎ها تجربه در بحث تشریفات و آداب دیپلماتیک و تالیف چندین جلد کتاب ایشان را به‎عنوان فردی تراز اول در این موضوع، در جهان و نه تنها ایران قرار داده است. آنچه در ادامه می‎آید گفت‌وگوی ما با ایشان است.
 
 برای شروع بحث بفرمائید آیا رعایت تشریفات و آداب دیپلماتیک امری پسندیده است یا تشریفات چیزی در حد تزئینات است؟ 
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به‎دلیل اینکه این انقلاب، یک حرکت ضداستکباری بود، ما تحولاتی را در همه زمینه‎ها داشتیم. از جمله این تحولات، رفتار و روابط خارجی ما و قالب‎‎های حاکم بر این‎روابط بود. انسان یک موجود اجتماعی است و روابط ما با دیگران، بخش مهمی از زندگی روزمره ما به حساب می‎آید. موضوع مورد گفت‌وگوی ما، بحث روابط بین‎المللی با انسان‎‎های دیگر است. حال این ‎روابط ممکن است با نمایندگان مجالس، سایر سیاستمداران، خبرنگاران و حتی گردشگران خارجی شکل گرفته باشد. یعنی سر و کار ما با انسان‎هاست. 
تا قبل از انقلاب، قالبی که بر روابط ما حاکم بود، قالب استکباری بود. به همین دلیل هم بعد از انقلاب گفتیم تشریفات نباشد. تصور بر این بود که تشریفات، تنها تشریفات درباری و مسائل مربوط به نوشیدن مشروبات الکلی در میهمانی‎هاست و لذا با توجه به اینکه در انقلاب، هر دوی این مسائل کنار گذاشته شده بودند، پس تشریفات هم لزومی نداشت. بر همین اساس، اولین واکنش ما این بود که تشریفات حذف شود.


با کنار گذاشتن تشریفات، عملا رفتار ما بدون قالب شد. آنچه را که خودمان مطلوب می‎دانستیم، در رفتار داخلی و خارجی حاکم کردیم. این مسئله در داخل خیلی مشکل‎ساز نبود، اما در رفتار و تعاملات خارجی، تفاوت‎‎های زیادی وجود داشت که همین تفاوت‎‎ها مشکل‎ساز می‎شد.  به‎عنوان مثال، در مذاکرات بین‎المللی شما نمی‎توانید به طرف مقابل بگویید با اجازه شما. چون شما نماینده یک کشور حاکم هستید و نباید از نماینده یک کشور دیگر اجازه بگیرید. هم‎چنین شما اجازه ندارید از طرف مقابل عذرخواهی کنید، چون شما نماینده کشور و مردم خود هستید و به هیچ عنوان نمی‎توانید عذرخواهی کنید. تنها عبارتی که حق استفاده از آن را دارید، این است که «من متاسفم». بعد از گذشت مدتی، به این نتیجه رسیدیم که مسائلی غیر از آن مواردی که در تشریفات مدنظر ما بود، در روابط خارجی وجود دارد. اساس کار ما بر حسن خلق است که در اسلام و به‎ویژه در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) مورد تاکید قرار گرفته. در اینجا استثنائاتی بر قاعده اصلی وجود دارد. یعنی فردی که به‎عنوان نماینده کشور خود در جایی حضور پیدا می‎کند،‎ شأن و جایگاه خاصی دارد که به‎دلیل این ‎شأن خاص، باید یک سری قواعد و ضوابط درباره او رعایت شود. از این استثنائات، تحت عنوان «عمل متقابل» یاد می‎شود. یعنی با نماینده کشور دیگر باید به‎گونه‎ای رفتار شود که ‎شأن او حفظ گردد و این ‎شأن هم ناشی از نمایندگی کشور است و نه ویژگی‎‎های شخصی فرد نماینده. مثلا اگر یک وزیر خارجه به کشور وارد می‎شود، باید با ماشین بنز تشریفات به استقبال او رفت و نوع برخورد و استقبال از وی، با استقبال از توریست‎ها بسیار متفاوت است. براساس اصل عمل متقابل هم، در روابط خارجی هرگونه که شما با دیگران رفتار کنید، با شما همان‎

پرچم خیلی احترام دارد و درهمه دنیا، وقتی پرچم را پایین می‎آورند، می‎بوسند. پرچم یک سند مقدس است که جان‎ها و خون‎‎های زیادی در راه استقلال آن هدیه شده است.

گونه رفتار خواهد شد.

 در زمان شاه، رسم بر این بود سُفرایی که می‎خواستند به دیدار شاه بروند، باید در سه جا به شاه تعظیم می‎کردند. به‎نظر شما این نوع تشریفات صحیح بود یا اینکه ما کار درستی انجام دادیم که این نوع آداب را کنار گذاشتیم؟ مثلا در دوره آقای خاتمی، ایشان اجازه دادند سفرای خارجی در کنارشان بنشینند. 
بخشی از این مسائل در اختیار ماست و بخشی دیگر در صحنه بین‎المللی وجود دارد و تحت کنترل ما نیست. موردی که شما اشاره کردید، بعد از انقلاب با توجه به اینکه تعظیم در برابر غیر خدا حرام بود، ما خودمان لزوم تعظیم سفرا در مقابل رئیس‎جمهورمان را حذف کردیم و هیچ الزامی هم در این زمینه نداشتیم. کما اینکه سفرای ما در برخی کشور‎ها ملزم به رعایت مقررات آن کشور هستند. از این مقررات، تحت عنوان «نزاکت» یاد می‎شود که کشور‎ها برای خودشان ایجاد کرده‎اند و نماینده‎ای که می‎خواهد در آن کشور به فعالیت بپردازد، باید به این نزاکت التزام داشته باشد.




مثلا تا قبل از دوره ریاست‎جمهوری آقای خاتمی، که البته سال دقیق آن در خاطرم نیست، سفیر وقتی می‎خواست استوارنامه خود را تقدیم رئیس‎جمهوری کند، باید پنج دقیقه به‎صورت ایستاده با رئیس‎جمهور صحبت می‎کرد و اجازه نداشت بنشیند. اما از زمان ریاست‎جمهوری آقای خاتمی، این اجازه به سفرای خارجی، به‎عنوان یک انسان مستقل از ‎شأن نمایندگی داده شد تا بتوانند در کنار رئیس‎جمهور بنشینند. این در هیچ کجای دنیا مرسوم نیست که سفیر در کنار رئیس‎جمهور کشور میزبان بنشیند. 

 نوع برگزاری جلسه برای تقدیم استوارنامه سفیران به چه شکلی است؟ آیا مانند ایران، سفرا یک به یک به حضور رئیس‎جمهور می‎رسند؟ 
در برخی کشور‎ها به این شکل است که چند تن از سفرا با هم به حضور رئیس‎جمهور می‎رسند، اما قاعده صحیح این است که سفرای خارجی تک‎تک استوارنامه خود را تقدیم رئیس‎جمهور کشور میزبان کنند. زیرا در این صورت تقدم و تأخر سفرا رعایت می‎شود. البته تا‎کنون نشنیده‎ام که چند سفیر به اتفاق به حضور رئیس‎جمهور برسند. ممکن است در طول یک روز، چند سفیر استوارنامه خود را بدهند اما به‎صورت دسته جمعی اتفاق نمی‎افتد. 

 در بحث نزاکت که شما اشاره کردید، یکی از موارد مورد توجه، پرچم است. به‎نظر می‎رسد در کشور ما پرچم، که منقش به نام جلاله «الله» است، از جایگاهی که باید و شاید، برخوردار نیست و بعضا برخی از مقامات در کنار پرچمی ایستاده‎اند که ویژگی‎‎های یک پرچم کامل جمهوری اسلامی ایران را ندارد. در این‎باره توضیحاتی بفرمائید. 
در تشریفات نماد‎هایی وجود دارد، از جمله پرچم و عکس مقامات عالی کشور. پرچم نماد یک کشور است. ما کشور‎ها را با پرچم‎هایشان می‎شناسیم. حرمت پرچم به اندازه حرمت یک کشور است. شما دیده‎اید که در ماه‎‎های گذشته، در نقاط مختلف شهر تهران، پرچم‎‎های بزرگ برافراشته شده است. در برخی ایام، مانند ماه محرم و صفر، این پرچم‎ها جمع می‎شود و پرچم سیاه برافراشته می‎شود. این حرکت صحیح نیست. در هیچ شرایطی نباید پرچم کشور ما که منقش به «الله اکبر» است، نیمه افراشته شود بلکه پرچم سیاه باید در کنار پرچم کشور برافراشته شود. پرچم ایران را نباید به دیوار زد یا در زیر سکو‎ها نصب کرد. 

تاکید شما بر حفظ احترام پرچم به‎خاطر کلمه «الله» است یا اینکه خود پرچم فی نفسه محترم است؟ 
خیر، خود پرچم احترام دارد. پرچم مقدس است چون نماد یک کشور، دولت و یک ملت است. پرچم ما احترام ویژه‎ای دارد و آن هم به‎خاطر کلمه جلاله «الله» در وسط پرچم و دو طرف آن است. 
 
 این را قبول دارید که ما با پرچم کشورمان صحیح برخورد نمی‎کنیم؟ 
باید توجه داشته باشیم که این مردم نیستند که با پرچم به شکل ناصحیحی برخورد می‎کنند، بلکه اشتباه از برخی مقامات است. من عکس‎‎های زیادی دارم که در آن‎ها پرچم در دست یا سمت چپ مقامات کشور ما قرار دارد، درحالی‎که پرچم باید در دست یا سمت راست مقامات باشد. اگر یکی از مقامات کشور‎های دیگر، با رده پایین‎تر از رئیس‎جمهور به دیدار رئیس‎جمهور ما می‎آید، باید فقط پرچم کشور ما، آن هم در سمت راست، در محل ملاقات قرار داشته باشد. پرچم خیلی احترام دارد و درهمه دنیا، وقتی پرچم را پایین می‎آورند، می‎بوسند. پرچم یک سند مقدس است که جان‎ها و خون‎‎های زیادی در راه استقلال آن هدیه شده

اگر دیپلمات ایرانی با یک زن خارجی دست می‎داد، ماموریتش خاتمه پیدا می‎کرد. جایی شنیدم که حضرت آقا فرمودند تا من هستم اجازه نخواهم داد دیپلمات‎‎های ما با زن‎‎های خارجی دست بدهند. این یک حکم حکومتی است و همه باید از آن تبعیت کنند

است. 


 سرود ملی به‎عنوان یک نماد مهم چه جایگاهی در تشریفات دیپلماتیک دارد؟ 
سرود ملی هر کشوری وقتی نواخته می‎شود، همه باید به احترام آن سرود و آن کشور بایستند. نکته دوم این است که سرود ملی را همه ملت‎ها می‎خوانند. سومین نکته در مورد سرود ملی، این است که در هنگام نواختن، به احترام این سرود، نظامیان احترام نظامی می‎گذارند و مقامات سیاسی هم دست خود را روی قلب‌شان می‎گذارند.

 یکی از مسائلی که در کشور ما وجود دارد، توجه به نماد‎های اسلامی است. از جمله می‎توان به قرائت قرآن کریم، قبل از سرود ملی اشاره کرد. جایگاه نماد‎های اسلامی در تشریفات دیپلماتیک چگونه است؟ 
شما به قرآن کریم اشاره کردید. قرآن هم برای خود آدابی دارد. «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ». برای قرائت قرآن حتما باید وضو داشته باشیم. «فَاسْتَعِذْ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ» حتما باید قبل از شروع به قرائت، از شر شیطان به خدا پناه ببریم. نکته سوم در این‎باره این است که در هنگام قرائت قرآن باید سکوت کنیم و به آیات قرآن گوش کنیم. در این صورت حتی اگر معانی آن را هم متوجه نشویم، برکت قرآن به انسان خواهد رسید. اینکه قرآن اول خوانده شود یا سرود ملی، قطعا باید قرآن را اول قرائت کرد. اما اینکه چرا در مراسم‎های ما، ابتدا سرود ملی خوانده می‎شود. پاسخ این است که با نواخته شدن سرود ملی و ایستادن مردم به احترام آن و سپس نشستن آن‎ها، نظم و سکوتی در جمع حاکم می‎شود که زمینه را برای قرائت قرآن فراهم می‎کند. البته در برخی موارد ترجیح من این است که مراسم‎ها با قرائت قرآن آغاز شود. چون کار ما برای خداست و باید کلام الهی حاکم باشد. یکی از کار‎هایی که من در مراسم‎هایی که با قرائت قرآن آغاز می‎شود، انجام می‎دهم این است که در پایان صحبت هایم، ادعیه قرآنی را هم می‎خوانم. 

 در مورد آداب اسلامی و اختلافاتی که بعضا در این زمینه به‎وجود می‎آید هم توضیحاتی بفرمائید. 
وقتی نظام ما جمهوری اسلامی است و فقه آن فقه جعفری است، قطعا مسائل و ضوابط فقهی در روابط ما حاکم خواهد بود. 

 چرا این ضوابط تنها در کشور ما حاکم است و در مورد سایر کشور‎های اسلامی این‎گونه نیست؟ مثلا تصاویری هست که ملک عبدالله، پادشاه عربستان در حال نوشیدن مشروب است. این تناقضات چگونه قابل توجیه است؟ 
البته من این تصاویر را ندیدم و براساس آیه شریفه «وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» نمی‎توانم قضاوتی کنم.


معتقدیم براساس فرمایش پیامبر اکرم (صل‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم) لمس نامحرم حرمت دارد. بعد از فتح مکه تعدادی از زنان ابوسفیان آمدند و گفتند می‎خواهیم با رسول خدا (صل‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم) بیعت کنیم. بر اساس دستور قرآن کریم، پیامبر فرمودند تشت آبی آوردند و دست خود را در آن گذاشتند و زن‎ها هم دست خود را در تشت گذاشتند و این‎گونه بیعت صورت گرفت. حضرت امیر (علیه‎السلام) هم به این شکل با زنان بیعت می‎کرد. البته من در نوع بیعت خلفای قبل از حضرت علی (علیه‎السلام)  اطلاعی ندارم. حضرت آقا هم که در دی‎ماه سال 1370 به بوشهر سفر کرده بودند، زنان بوشهری گفتند با ایشان می‎خواهند بیعت کنند. آقا دستور دادند ملافه‎ای روی دست ایشان گذاشتند و زنان بوشهری از روی ملافه با ایشان بیعت کردند. لذا وقتی دستور پیامبر اکرم (صل‎الله‎علیه‎و‎آله‎و‎سلم) در موردی وجود دارد، براساس آیه شریفه قرآن که می‎فرماید «مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» ما موظف به اطاعت هستیم. هیچ‎یک از مراجع نمی‎توانند در این‎باره اظهار نظر مخالف کنند. به همین دلیل حرمت لمس نامحرم برای دیپلمات‎ها و مقامات سیاسی ما به‎عنوان نمایندگان یک کشور اسلامی، یک «اتیکت» و «نزاکت» به حساب می‎آید. این هم با حسن سلوک تفاوت دارد. در مورد نزاکت، ضمانت اجرا وجود دارد و اگر کسی از آن تخطی کند، با مجازات روبه‎رو می‎شود. مثلا اگر دیپلمات ایرانی با یک زن خارجی دست می‎داد، ماموریتش خاتمه پیدا می‎کرد. جایی شنیدم که حضرت آقا فرمودند تا من هستم اجازه نخواهم داد دیپلمات‎‎های ما با زن‎‎های خارجی دست بدهند. این یک حکم حکومتی است و همه باید از آن تبعیت کنند. 

 یکی از مسائل مهم و مورد ابتلای دیپلمات‎‎های ما، دست دادن با خانم‎هاست. عقاید و اصول اسلامی ما در این مورد، که شما هم به آن اشاره کردید، چگونه در عرصه بین‎المللی قابل توجیه است؟ 
در مسئله دست دادن، ابتدا دست دادن تقدم به حساب می‎آید. در وضعیت برابر، آن کسی که مقام بالاتری دارد یا میزبان است، باید ابتدا دستش را دراز کند و اول هم باید دست خود را بکشد. باور می‎کنید که این سنت رسول خدا (صل‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم)

در جریان سفر امیر قطر به تهران، برخی از رسانه‎ها نوع لباس پوشیدن امیر قطر سندلی را که ایشان پا کرده بودند نشانه رعایت نکردن تشریفات و آداب دیپلماتیک دانستند. این در حالی است که در لباس عربی، پوشش پا فقط سندل است و با این لباس کفش نمی‎پوشند.

است؟ این سنت را ابتدا پیامبر اسلام ایجاد کرده و غربی‎ها آن را گرفتند و به‎عنوان یک عرف دیپلماتیک درآوردند. خب، در عرصه بین‎المللی، وقتی یک خانم ابتدا دست خود را دراز می‎کند و شما دست نمی‎دهید، برداشت بی‎احترامی از این رفتار شما می‎شود. قاعدتا با کسی که شما به او بی‎احترامی کرده اید، نمی‎توانید به نتیجه مطلوب برسید. بهترین کار این است که شما قبل از ملاقات، این مسائل را به طرف مقابل اطلاع بدهید. اوایل انقلاب، چون تجربه کافی نداشتیم، به طرف مقابل می‎گفتیم ما با هم نامحرم هستیم که البته برای آن‎ها قابل فهم نبود. الان ما این‎گونه به طرف مقابل تفهیم می‎کنیم که در ایران عرف روابط به این‎گونه است که مرد با مرد دست می‎دهد و روبوسی می‎کند و زن با زن هم به همین صورت است، اما مرد و زن با هم دست نمی‎دهند. همان‎طور که گفتم بهترین کار این است که قبل از ملاقات، به طرف مقابل اطلاع دهیم که دست خود را دراز نکند. بنده در برخی از سخنرانی‎‎های ریاست‎جمهوری و یا وزیر خارجه در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، وظیفه‎ام این بود که به خانم‎‎های خارجی اطلاع بدهم که دست خود را در مقابل رئیس‎جمهور یا وزیر خارجه ما دراز نکنند. معمولا در جلساتی مانند مجمع عمومی سازمان ملل، بعد از سخنرانی رئیس یک هیئت، مقامات و نمایندگان دولت‎‎های دوست برای ابراز تشکر در مسیر حرکت او قرار می‎گیرند و از او تشکر می‎کنند. خب، اگر اطلاع نمی‎دادیم، طرف مقابل این برداشت را می‎کرد که به او بی‎احترامی شده است.


البته باید توجه داشت که دست دادن با نامحرم حرام است، صحبت کردن که مشکلی ندارد. ما گاهی اوقات به این نکته توجه نمی‎کنیم و با خانم‎ها حتی صحبت هم نمی‎کنیم که نادرست است. قاعده نگاه کردن هم وجود دارد و براساس دستور قرآن کریم مبنی بر «غضّ بصر»، نمی‎توان در چشم نامحرم به مدت طولانی نگاه کرد. 

 برخی از نوع رفتار خانم اشتون و آقای کری بعد از امضای توافق ژنو، این‎گونه برداشت کردند که این توافق و مفاد آن باعث خوشحالی بیش از حد مقامات غربی شده است. به‎نظر شما این برداشت صحیح است؟ 
خیر، این‎گونه نیست. اساسا باید ببینیم که آیا غربی‎ها در توافق ژنو دستاورد خاصی داشته‌اند؟ این عرف دیپلماتیک است که مقامات، اگر زن و مرد باشند با یکدیگر روبوسی می‎کنند.


این برداشت‎ها و اظهار نظر‎های نادرست متاسفانه همواره وجود داشته و ناشی از ورود غیرمتخصصین به مباحث مربوط به تشریفات دیپلماتیک است.
نمونه‎‎های زیادی از این مسئله وجود داشته است. مثلا در جریان سفر امیر قطر به تهران، برخی از رسانه‎ها نوع لباس پوشیدن امیر قطر سندلی را که ایشان پا کرده بودند نشانه رعایت نکردن تشریفات و آداب دیپلماتیک دانستند. این در حالی است که در لباس عربی، پوشش پا فقط سندل است و با این لباس کفش نمی‎پوشند.


البته اگر کسی به اخلاقیات حاکم بر کشور میزبان هم توجه کند، خیلی خوب است. مثلا سلطان‎قابوس در سفر اخیرش به تهران و در دیدار با آقای دکتر روحانی، سندل جلوبسته پوشیده بود و این هم به‎دلیل آشنایی ایشان با خلقیات ایرانی است. در واقع یکی از ابعاد مهم در رفتار دیپلماتیک توجه به اخلاقیات ملل است. 

 شما به لزوم توجه به اخلاقیات ملل اشاره کردید. نمونه‎‎هایی هم در این رابطه برای ما بیان می‎فرمائید؟ 
مثلا اگر شما با یک زن و شوهر افغانی روبه‎رو می‎شوید و می‎خواهید تاریخ و محل تولد خانم را بپرسید، نباید از خود او بپرسید بلکه باید از شوهرش سوال کنید. متاسفانه در کشور ما به اخلاقیات ملت‎ها توجه نمی‎شود. لذا بحث اخلاقیات ملل، بعد از حسن سلوک و نزاکت، سومین مسئله مهم در تشریفات است. وقتی کسی از مملکت خارج می‎شود، باید به اخلاقیات مردم کشور مقصد سفر، توجه جدی داشته باشد. مثلا اگر شما به اندونزی سفر می‎کنید و برای شما چای می‎آورند، تا میزبان به شما تعارف نکرده، نباید دست‌تان را به‎سمت فنجان چای دراز کنید. در وارد شدن به محل اجلاس و مهمانی و عبور از در هم، عرف‎‎هایی وجود دارد که باید به آن توجه شود. 

 قبول دارید که اگر مقامی از کشور ما بعد از مقامات کشور دیگر وارد شود، می‎گویند ‎شأن او حفظ نشده است؟ 
مقام ما باید به‎گونه‎ای وارد شود که سمت راستش میهمان باشد. این سنت اسلامی ماست. ما از طریق رعایت این سنن حسنه اسلامی، می‎توانیم دین‎مان را تبلیغ کنیم. استواری اسلام در استواری اخلاق است و پیامبر ما، برای اتمام مکارم اخلاق مبعوث شده. 

 با توجه به گسترش اندیشه‎‎های افراطی فمینیسم در غرب، این‎گونه گفته می‎شود که زن‎ها نباید در مقابل مردان بلند شوند یا اینکه زن‎ها باید ابتدا از جلسه خارج شوند. وضعیت زن‎ها در تشریفات چگونه است و این اندیشه‎‎های افراطی چه جایگاهی در تشریفات دیپلماتیک دارد؟  

وقتی من در نمایندگی ایران در سازمان ملل، مسئول تشریفات بودم، قاعدتا مسئولیت همه مسائل مرتبط با امر تشریفات متوجه من بود. در آن زمان، نخست‎وزیر هند آقای دکتر خرازی را به ضیافت ناهار دعوت کردند. من قبل از آغاز میهمانی، به سالن رفتم و محل نشستن آقای دکتر خرازی را بررسی کردم. دیدم که یک طرف صندلی ایشان جای یک خانم است و در طرف دیگر صندلی ایشان جای وزیر خارجه کشوری که ما با آن‎ها در آن زمان رابطه نداشتیم. به مسئول تشریفات نمایندگی هند گفتم که محل نشستن دکتر خرازی را تغییر بدهید

در صحنه سیاست بین‎الملل، من فمینیسم ندیده‎ام. طرفداران این نظریه، افراط زیادی دارند و در میان زنان هم قائل به اعتدال نیستند. مثلا اصطلاحات رایجی مانند chairman را به chairperson تغییر می‎دهند. این تفکرات در میان دیپلمات‎ها جایگاهی ندارد و تنها موضوعی که مطرح است، مسئله تقدم است. در مراسم‎ها و اجلاس‎‎های بین‎المللی تقدم با پادشاهان و روسای جمهور است. 

 مسئله سرو مشروبات الکلی در اجلاس‎‎های بین‎المللی و عدم حضور مقامات ایرانی در این اجلاس‎ها هم یکی از ابعاد مهم تشریفات دیپلماتیک است. 
در مورد مشروبات الکلی، ما حدیث نبوی داریم مبنی بر اینکه مسلمان نباید در مجلسی که مشروبات الکلی وجود دارد، حضور داشته باشد. به همین دلیل روسای جمهور ما در میهمانی‎‎هایی که دبیرکل سازمان ملل هرساله در سپتامبر و در موسم برگزاری اجلاس مجمع عمومی، به افتخار روسای کشور‎ها می‎دهد، حاضر نمی‎شوند. ما در این‎باره نمی‎توانیم هیچ تخلفی کنیم زیرا دستور پیامبر اکرم (صل‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم) است و طبق آیه‎ای که اشاره کردم، موظف به اطاعت هستیم. ما نمی‎توانیم به‎خاطر برخی از منافع، اصول دین‎مان را نادیده بگیریم

 برگردیم به سوال اصلی خودمان. آیا زن در مقابل مرد بلند می‎شود یا نه؟ 
این یک مسئله فرهنگی است. در دنیای غرب، یک اندیشه فردگرایی (Individualism) وجود دارد که مثلا افراد طبق این اندیشه دستاورد‎های خود را ناشی از شخص خودشان می‎دانند. مثلا اگر مستندی توسط شبکه بی‎بی‎سی ساخته شود، در پایان نام چند نفر آورده می‎شود. اما در ایران وقتی یک فیلم کوتاه ساخته می‎شود، در انتها از سازمان‎ها، انجمن‎ها و نهاد‎های مختلفی که در تولید آن نقش داشته‎اند، تشکر می‎شود. این دو فرهنگ متفاوت است. فرهنگ ما جامعه‎نگر است و فرهنگ غرب، فردنگر. یک قهرمان ورزشی ایرانی وقتی پیروز می‎شود، با پرچم ایران دور افتخار می‎زند اما یک قهرمان آمریکایی این کار را نمی‎کند. لذا وقتی این مزیت به افراد داده می‎شود، به‎سادگی قابل پس گرفتن نیست. غربی‎ها می‎گویند مرد وقتی وارد اتاق می‎شود، زن جلوی پای مرد بلند نمی‎شود. من عکسی را دیدم که اوباما وارد شده و با یک زن جوان دست داده، اما آن زن بلند نشده است. البته خود آمریکایی‎ها هم با این مسئله مشکل دارند اما خانم‎ها حاضر نیستند این مزیت را از دست بدهند.


رئیس‎جمهور فرانسه، آقای اولاند اخیرا در جریان یک اجلاس بین‎المللی در فرانسه، با خانم کلینتون دست داد اما خانم کلینتون از جایش بلند نشد. رسانه‎‎های ما این‎گونه نوشتند که اولاند در کشور خودش تحقیر شده است اما واقعا این‎گونه نبود. در کشور فرانسه هم چنین برداشتی صورت نگرفت. 


92/11/8
1:56 عصر

انتشارسند استقبالخودجوش از رئیسجمهور دراهواز!

بدست عبدالله در دسته

جهان نیوز نوشت:

پس از انتشار تصاویری از حضور سربازان و دانش آموزان در استقبال از دکتر روحانی در سفر استانی وی به خوزستان، سندی جدید، خودجوش بودن بخشی از این استقبال را زیر سؤال برد.

پیش از برگزاری این سفر، محمدرضا صادق در نشستی با دانشجویان دانشکده خبر، درباره تفاوت‌های سفر استانی روحانی با سفرهای دولت قبل و ویژگی‌های سفر رییس‌جمهور به استان خوزستان، گفته بود که استقبال مردمی در این سفر نخواهیم داشت. وی تاکید کرده بود که این سفرها به آن شکل تبلیغاتی که انجام می‌شد، مورد نظر دولت نیست؛ چرا که بحث حفظ کرامت مردم و توجه به این‌که دولت در خدمت مردم است مورد توجه است.

با این حال پس از حضور رئیس جمهور در اهواز یکی از روزنامه های اصلاح طلب، با شادی زاید الوصفی از تیتر «استقبال خودجوش یعنی این!» استفاده کرد. استقبالی که بخشی از خودجوش بودن آن پس از انتشار تصاویری از حضور سربازان و دانش آموزان در استقبال از دکتر روحانی در رسانه ها، اکنون با انتشار سندی نیز زیر سؤال رفته است.



در نامه ای که سایت فرهنگ نیوز تصویر آن را منتشر کرده است، نشان می دهد که قبل از سفر رئیس جمهور به خوزستان جلسه ای برای استقبال از وی برگزار شده و طبق دستور مهندس فدعمی فرماندار اهواز، سازمان ها و نهاد ها موظف شده اند، نسبت به اعزام پرسنل خود به مصلای اهواز و استقرار آنان تا قبل از ساعت 8 صبح اقدام نمایند!


92/11/7
7:29 عصر

مهرجویی: منتقدانی که منتظرند فیلم جدیدم مثل آثار گذشتهام شود، خر

بدست عبدالله در دسته

داریوش مهرجویی استاد سینمایی شبه‌روشنفکران وطنی اخیرا در مصاحبه‌ای جالب با توهین‌های مکرر به منتقدانش و «خر» خواندن آن‌ها، در همین روزهای پیش از آغاز جشنواره? سی‌ودوم فجر و رونمایی رسمی از فیلم جدیدش- «اشباح» - آب پاکی را روی دست طرفدارانش ریخته است و گفته است که آن‌ها نباید منتظر بازگشت او به روزهای اوجش باشند. 

شبه‌روشنفکران وطنی چند سالی هست که با سرهم کردن انواع و اقسام توجیه‌ها درمورد ساخت فیلم‌های سخیف و سطح پایین توسط استاد سینماییشان سعی می‌کنند همچنان امید‌ها را برای بازگشت مهرجویی به زمان ساخت فیلم‌هایی مانند «لیلا» و «هامون» زنده نگه دارند. اما مهرجویی در روزهای گذشته با «خر» خواندن طرفدارانش که چند سالی هست انتقاداتی هرچند خفیف به اثارش دارند و همچنین در پاسخ به انتظار این گروه برای بازگشت مهرجویی به دوران فیلم‌های پرطرفدارش با عصبانیت شدید گفته است که: «یعنی چی این سوال؟! آن‌هایی که منتظر چنین چیزی هستند هیچی از سینما نمی‌فه‌مند! به معنای واقعی خَر هستند و از حماقتشان چنین حرفی می‌زنند! عین همین حرفی که زدم را منتشر کنید وگرنه راضی نیستم مصاحبه‌ام منتشر شود! یعنی چه «اشباح» شبیه آثار قبلی من باشد؟ مگر من در 50 سال قبل زندگی می‌کنم؟ مگر من‌‌ همان آدم 20 سال پیش هستم؟... این سوال‌ها و این خواسته‌ها از نادانی جماعتی می‌اید که ادعای روشنفکریشان گوش همه را کر کرده اما مثل انسان‌های بَدوی زندگی می‌کنند! هی می‌گویند هامون بساز لیلا بساز اجاره نشین‌ها بساز... از این مسخره‌تر نمی‌شود...» 
 
مهرجویی همچنین در پاسخ به این سوال که آیا از نتیجه نهایی «اشباح» راضی هست و استقبال منتقدان از این اثر هم گفته است: «خوب معلوم است از نتیجه نهایی کار راضی هستم! مگر دیوانه‌ام از نتیجه نهایی کار راضی نباشم و آنوقت بسازمش؟! راضی هستم که ساختم و حالا می‌خواهم پخش‌اش کنم. استقبال منتقدین هم برایم مهم نیست چون آن‌ها همش دنبال این هستند که من‌‌ همان مهرجویی قدیم بشوم و فیلم‌هایی قدیمی‌ام را تکرار کنم. اگر این منتقدین ما زمان شکسپیر بودند شکسپیر را رسما روانی می‌کردند! کاری می‌کردند یارو آخر تیمارستان بستری شود! یک نفر نیست به منتقدان ما بفهماند آقا دیگر دوران فیلمساز مولف گذشته است. دوران مولف مولف کردن برای فیلمسازان به سر آمده. تو به کارهای قبلی من چه کار داری؟» 
 
در این بین اما نکته? جالب این است که اولین شخصی که بطور رسمی به طرفداران مهرجویی وعده داد که فیلم جدید او بازگشت استاد! به دوران لیلا و هامون است، جهانگیر کوثری تهیه‌کننده? فیلم بود. او در گفتگویی گفته بود که: «فیلم «اشباح» را می‌توان در ردیف تمام قد دوران طلایی فیلم‌سازی مهرجویی و آثاری چون «پستچی»، «دایره می‌نا» و «هامون» قرار داد. با خواندن این فیلم‌نامه خاطرات دوران پرشکوه فیلم‌های آقای مهرجویی به سراغم آمد و با جرات می‌گویم که 5، 6 شخصیت اصلی این فیلم که قطعا بازیگران حرفه‌ای نقش آن‌ها را ایفاء می‌کنند درباره? هرکدامشان می‌توان یک فیلم جدا ساخت.» 
 
این بحث‌ها و این موضعگیری مهرجویی اما جز اینکه نشان می‌دهد فیلم جدید او نیز به احتمال فراوان مانند «آسمان محبوب» و «نارنجی‌پوش» و «چه خوبه که برگشتی» فیلم نازلی از کار درخواهد آمد، نشانه‌ایست از نحوه? مواجهه? شبه‌روشنفکران وطنی در برابر منتقدانشان. 
 
جالب آنکه مهرجویی کسانی را «نادان»، «بدوی» و «خر» می‌داند که سال‌ها از طرفداران دوآتشه? او بودند و به تبلیغ بی‌چون و چرای تمام کارهای استاد می‌پرداختند و حالا نیز از منتقدان جدی او به حساب نمی‌آیند، بلکه تنها در آرزوی بازگشت استاد به سال‌های انتهایی دهه شصت و ابتدای دهه هفتادند. 
 
این را آیینه‌ای تمام‌نما از رفتار و ادب واقعی کسانی بگیرید که سال‌ها ادعای گفت‌و‌گو با مخالف و روشنفکری داشتند و در عین حال طرف مقابل را به رعایت نکردن «آداب گفت‌و‌گو» و تندروی متهم می‌کردند. کسانی که در برابر چند انتقاد کوچک از سوی طرفداران خود چنان عنان از کف می‌دهند که همه‌شان را «نادان» و «خر» می‌خوانند.

92/11/3
2:52 عصر

دیدار هاشمی با عیسی سحرخیز؛ فردی که دفاع از همجنس بازی تا شکایت

بدست عبدالله در دسته

گروه سیاسی- رجانیوز: طی روزهای گذشته اخبار مربوط به توافقنامه ژنو در صدر اخبار رسانه های مختلف بوده است و شاید همین مساله منجر شد تا بعضی از رویدادهای خبری مهم دیگر به اندازه کافی مورد توجه قرار نگیرند. در همین راستا یکی از اخبار مهم روزهای گذشته را باید دیدار جمعی از عناصر ضدانقلاب تحت عنوان «انجمن دفاع از آزادی مطبوعات» با هاشمی رفسنجانی دانست که اخبار منتشر شده آن به صورت کلی و بدون توجه به برخی جزییات آن در رسانه ها انعکاس یافت.

به گزارش رجانیوز، آنچه در این دیدار بیش از همه مورد توجه قرار گرفت برخی اظهارات هاشمی با این جمع بود که طی آن بر لزوم حفظ آزادی بیان تاکید کرده و همچنین گفته بود کسانی که از حقیقت می ترسند اقدام به سانسور می کنند و در ادامه نیز با بیان جملاتی مشابه، جلسه را به پایان برد.
 
 
به عنوان مثال یکی از اعضای اصلی این گروهک، فردی به نام عیسی سحرخیز است که مرور کوتاهی بر سابقه، مواضع و عملکرد وی در سالهای گذشته بخوبی نشان می دهد این روزها دفتر هاشمی رفسنجانی عملا به پاتوق رفت و آمد افرادی تبدیل شده است که طی سالهای گذشته از هیچ توهین، دروغ و تلاشی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی دریغ نکرده اند.
 
 
عیسی سحرخیز کیست؟
 
وی از روزنامه نگارانی است که بعد از دوم خرداد 76 توسط عطا مهاجرانی به عنوان مدیر کل مطبوعات داخلی  وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منصوب شد. وی در همان سالها همزمان با فعالیت های مطبوعاتی خود، انجمن دفاع از آزادی  مطبوعات را به همراه تعدادی از چهره های تندروی دوم خردادی بنا نهاد و از افراد فعال و پیگیر آزادی اکبر گنجی، ضد انقلاب متواری از زندان بود.
 
دفاع از همجنس بازان
 
اما یکی از برهه هایی که نام سحرخیز بسیار بر سر زبان ها افتاد، اردیبهشت ماه 1384 بود زمانی که مصطفی معین کاندیدای جریان دوم خرداد بود و جلسات مناظرات انتخاباتی مورد توجه رسانه ها قرار داشت. وی در جریان مناظره با دکتر محمد حسن قدیری ابیانه، با دفاع از همجنس بازان و ساواکی ها، تلویحا گفت که آنها نیز باید حق کاندیداتوری در انتخابات را داشته باشند.
 
سحرخیز طی سالهای 84 تا 88 به فعالیت های خود ادامه داد و پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری و کودتای فتنه گران علیه رای مردم با اردوکشی خیابانی، اگرچه تاکید کرد که در هیچ یک از تجمعات بدون مجوز حضور نداشته است اما به سبب انتشار مقالات و نوشته های متعدد و موهن علیه نظام، ولایت فقیه و ...  و هم چنین انجام مصاحبه علیه جمهوری اسلامی با رسانه های خارجی در دادگاه محکوم و به زندان رفت.
 
اما وی  در همان زندان با صدور نامه ای سرگشاده که در رسانه های ضدانقلاب منتشر شد، نسبت به رهبری انقلاب  اسلامی اعلام شکایت  و تاکید کرد که پیگیر شکایت خود با وکالت شیرین عبادی در مجامع بین المللی خواهد بود!
 
سحرخیز البته نهایتا در مهرماه سال 92 از زندان آزاد شد و بلافاصله در گفتگو با یکی از سایتهای ضدانقلاب در اظهاراتی مضحک با بیان اینکه هیچ جرمی نداشته و تنها به خاطر بیان حرف حق! به زندان رفته است خواستار دلجویی مسئولان از خودش و دیگر فتنه گران شد و با دفاع از اعمال مجرمانه خود و همفکرانش گفت: «در واقع آن بذری را که در سال 88 کاشتیم الان در سال 92 برداشت کردیم و نشان داده شد آن چیزی که عمل شد کار درستی بود. این مساله به اثبات رسید و یک نسل پرورش یافتند.»
 
 
با این حال مشخص نیست حضور فردی با این سوابق سیاه و ننگین در دفتر هاشمی رفسنجانی چه توجیهی دارد؟ 
 
در هر صورت به نظر می رسد اقدامات این روزهای هاشمی رفسنجانی و برخی دیدارهای وی با عناصر ضدانقلاب که به نظر برخی کارشناسان به عنوان تنفس مصنوعی برای آنها و تجدید حیات سیاسی شان برگزار می شود در نهایت جز به ضرر شخص هاشمی نخواهد بود چه آنکه در دوره دوم خرداد نیز همین طیف سیاسی با انتشار ده ها دروغ و تهمت به وی و انتشار کتبی مانند عالیجناب سرخ پوش و ... به انتقام گیری از هاشمی پرداختند.

92/11/1
10:55 صبح

اصرار داشتیم در «24» نام رئیس‎جمهور ایران حسن باشد

بدست عبدالله در دسته

کارگردانی که از ایران آمد و اسکار گرفت هم گفت ما ملت صلح دوستی هستیم، اما هیچ آمریکایی عاقلی آن را باور نمی‎کند. همه ما به حماقتش خندیدیم. اصولا در ذات ما آمریکایی‎هاست که هیچ‎کس را بیهوده تشویق نکنیم.

گفتگویی پرتیتر با تهیه‎کننده آمریکایی سریال‎‎های «24» و «هوملند»
از پیگیری تحلیل‌های حسن عباسی تا تهیه یک آلبوم از لبخندهای ظریف به جان کری/دستور اوباما برای حمایت سیا و پنتاگون از ساخت «هوملند»/ اصرار داشتیم در «24» نام رئیس‎جمهور ایران حسن باشد

 گروه فرهنگی - رجانیوز: سریال «هوملند»(میهن) از سریال‌های سیاسی جدید آمریکایی‌ست که به خاطر ارتباط مستقیم داستانش با ایران و ارجاعات فراوان سیاسی‌ش به شخصیت‌های واقعی بازخورد فراوانی را در رسانه‌های ایران یافت و بسیار مورد بحث واقع شد.

به گزارش رجانیوز، هفته‌نامه «پنجره» در شماره جدید خود مصاحبه‌ای را با «هاوارد گوردون» که تهیه‌کنندگی این سریال و سریال 24 را در کارنامه دارد انجام داده است که در آن نکات خواندنی فراوانی در رابطه با ساخت این سریال سیاسی و نسبت رسانه و سیاست در آمریکا وجود دارد. مصاحبه‌ای که خواندن آن خالی از لطف نیست:

دو سریـــال میهــــــن و 24 را مطبوعـــات آمریکایــی محصـول «پسا‎یازده‎‎سپتامبــری» توصیـــف می‎کنند. چه انگیزه‎ای سبب شد که اقــــــدام به ساخت چنیــــن سریالهایی کنید؟ 

واقعیت این است که مردم آمریکا مثل گذشته تحت تاثیر سینمای سیاسی نیستند و فیلم‎‎های سیاسی در سینما‎های آمریکا مورد استقبال مردم قرار نمی‎گیرد. طبیعی بود بعد از یازدهم سپتامبر من و الکسی (الکس گانزا دیگر تهیه‎کننده سریال‎‎های 24 و میهن) با مردمی مواجه می‎شدیم که دولتمردان، سیاست‎مداران، پنتاگون و سیا را مقصر حوادث تروریستی قلمداد می‎کردند. واقعیت این است که مردم آمریکا قبل و بعد از رویداد‎های تروریستی یازدهم سپتامبر در بی‎خبری زندگی می‎کنند. یعنی فضای رسانه‎ای و مطبوعاتی اینجا مثل ایران نیست که از شهرستان برازجان یا بندر دیلم بابت ساخت سریال میهن در صفحات مجازی کمپانی فاکس یا شبکه شوتایم بیانیه اعتراض‎آمیز فردی بنویسند.
 
به جرات می‎توانم بگویم 75 درصد مردم آمریکا از سیاست دور هستند و حتی عده‎ای خاص نمی‎دانند در حال حاضر چه‎کسی رئیس‎جمهور است اما از ساعات پخش برنامه اپرا (وینفری) یا آخرین کنسرت جاستین بیبر خبر دارند. مردم آمریکا از تماشای اخبار عمدتا پرهیز می‎کنند. طبیعی است بعد از یازدهم سپتامبر افکار عمومی به گردش درآمد و برای بسیاری این سوال وجود داشت که منشاء این اتفاقات کجاست و چرا برج‎‎های دوقلو فرو ریختند؟ مردم سراسر ایالات متحده مدت‎‎ها می‎پرسیدند چرا باید به عراق و افغانستان حمله کنیم؟ در مورد بسط و گسترش افراطیون خاورمیانه کسی در حوزه سینما و تلویزیون به‎صورت نمایشی اطلاع‎رسانی نکرده بود. ضمن اینکه من و الکسی به دوران بوش انتقادات فراوانی داشتیم. من و الکسی بار‎ها درباره این موضوع صحبت کردیم که باید آگاهی‎رسانی کنیم تا کمبود‎های اطلاع‎رسانی در گذشته را جبران کرده و نگاهی به آینده داشته باشیم. 
 
می‎پذیرید که سریال 24 در به قدرت رسیدن اوباما موثر بود؟ ماهنامه آتلانتیک در مقاله‎ای اشاره کرده سریال 24 مربوط به زمان جرج بوش است و سریال میهن تاثیر فضای سیاسی و فکری دوره اوباما را بازتاب می‎دهد. چه تفاوتی میان این دو سریال از دیدگاه شما وجود دارد؟  
 
به یقین اخلاق سیاسی در 24 برجسته است چون در دوران بوش خبری از اخلاق سیاسی نبود. در سریال میهن نمایش جنبه‎‎های خصوصی از جمله بیماری روانی افسر سیا به نوعی بیماری خاص دستگاه‎‎های امنیتی به‎شمار می‎رود که با نگاه کردن به زندگی اجتماعی مردم آمریکا در نسبت با تروریسم یکی از تم‎‎های اصلی سریال است.
 
خیلی‎‎ها سریال 24 را پدیده پسایازده‎سپتامبری می‎دانند. در سریال میهن هم دلمشغولی‎‎های پسایازده‎سپتامبری نمود دارد. اما در ساخت سریال میهن گامی به پیش آمده‎ایم. مثلا انگیزه‎‎های کری متیسن که یکی از ماموران امنیتی آمریکاست قبل از یازدهم سپتامبر نادیده گرفته می‎شد. سریال میهن نشان می‎دهد که در روی دادن اقدامات تروریستی، نخستین قصور متوجه دستگاه‎‎های امنیتی است. احساس گناه روی شانه‎‎های کری به‎عنوان نمادی از سیا سنگینی می‎کند. ما می‎خواستیم بگوییم که قصور ماجرای یازدهم سپتامبر هنوز روی دوش دستگاه‎‎های امنیتی آمریکاست. سریال 24 بازتاب‎دهنده نقد دیدگاه‎‎های افراطی بود اما نمی‎خواست تمام تقصیرات را متوجه لیبرال‎‎ها کند. از طرفی اگر یازدهم سپتامبر رخ داد تنها دلیلش مقررات دست و پا‎گیری بود که در مقابل ماموران امنیتی قرار داده بودند. اما بخش نخست سوال شما را حالا پاسخ می‎دهم.
 
 
ابتدا بگذار نکته‎ای را برای تو با توجه به دیدگاه‎‎های رادیکالی که داری شرح دهم. من این مسائل را نمی‎توانم با مطبوعات آمریکایی در میان بگذارم، چون ممکن است برایم دردسرساز شود، اما بابت ساخت سریال 24 و میهن آقای رئیس‎جمهور(اوباما) بار‎ها به‎صورت‎‎های مختلفی از من و الکسی تشکر کرد. حتی ساخت و حمایت میهن را خود ایشان پیشنهاد دادند. به سریال 24 دقت کن، حرفی از سیا به میان نمی‎آید و دستگاه امنیتی کاملا ساختگی است. چون در آن شرایط نقد دستگاه‎‎های امنیتی به‎صورت مستقیم غیرممکن بود. واحد ضد‎تروریستی را خیالی‎ای نشان دادیم که در عالم واقعیت وجود ندارد. اصلا نمی‎توانستیم نامی از سیا به میان بیاوریم (این توضیحات مربوط به شروع سریال 24 در سال 2006 است). رئیس‎جمهور اوباما شخصا دستور دادند سیا و پنتاگون، من و الکسی را برای ساخت سریال میهن حمایت کنند. به همین دلیل ما در سریال میهن توانستیم مستقیما سیا را مورد نقد و عتاب قرار دهیم. از سوی دیگر سریال میهن ریشه در سریال «اسرای جنگ» محصول اسرائیل دارد. سریال اسرای جنگ در اسرائیل خیلی پرطرفدار بود و اوباما بعد از سفری به اسرائیل، پیشنهاد کرد که نمونه آمریکایی این سریال می‎تواند ایده خوبی باشد. 
 
رگه‎‎هایی از فیلم «کاندیدای منچوری» و فیلم ضدایرانی «غیرقابل تصور» (unthinkable) هم در این فیلم مشهود   است؟ 
 
دقیقا. اما از سوال قبلی نکته‎ای جا ماند که باید در پاسخ این سوال اشاره کنم. هر قسمت از سریال 24 به تروریست‎‎های بالقوه و بالفعل آمریکا می‎پردازد. وظیفه ما اطلاع‎رسانی بود تا به مردم آمریکا بگوییم اغلب ماجراجویی‎‎های دولت حتی در جنوب اروپا می‎تواند به تولد و حیات تروریسم منجر شود و متعاقبا مردم آمریکا باید منتظر حوادث تروریستی در خاک آمریکا باشند. دقیقا شرایط مثل دوران جنگ سرد است. در دوره جنگ سرد، سینما مردم را از خطر قریب‎الوقوع برخورد اتمی میان روسیه و آمریکا می‎ترساند و در امتداد چنین پیامی از جانب فیلم‎‎های سینمایی، مردم در خانه‎هایشان پناهگاه می‎ساختند. حالا مردم با دیدن سریال 24 و میهن (تقریبا بیش از 150 میلیون  نفر از مردم ایالت متحده که در نوبت پخش‎‎های نخست تلویزیونی این سریال را دیده‎اند) دیگر از هیچ اقدام تروریستی از سوی هرکدام از کشور‎های خاورمیانه و حتی اروپای شرقی متعجب نمی‎شوند، حتی اگر یازدهم سپتامبر دیگری رخ دهد کسی دولت را در درجه نخست مقصر نمی‎داند. 
 
آقای گوردون سوالی که پیش می‎آید این است که با توجه به تاریخ پخش سریال مشخص است انتهای سریال را بسیار تغییر داده‎اید. این اتفاق با توجه به تغییر دولت در ایران اتفاق افتاد؟ چون به‎صورتی که بنده تحقیق کرده‌ام خط داستانی عملیات ترور در سریال به‎گونه‎ای طراحی شده بود که رئیس‎جمهور ایران ترور شود و با تغییر دولت در ایران، ناگهان طراحی ترور معطوف به کاراکتر دانش اکبری فرمانده خیالی سپاه شد.
 
دقیقا. در پلات اصلی قبل از ساخته شدن فصل سوم می‎خواستیم نامی مشابه محمود احمدی‎نژاد را انتخاب کنیم و فردی مشابه با ویژگی‎‎های سیاسی وی را تصویر کنیم و ترور او را در داستان اصلی داشته باشیم و پس از ترور این شخص، مذاکرات اتمی ایران و غرب به نتیجه برسد. یعنی با کشته شدن فردی که خصوصیات احمدی‎نژاد را دارد داستان پایان بپذیرد. اما حامیان مالی ما اجازه چنین کاری را به ما ندادند. نکته جالب برای تو این است که هیچ‎گاه اجازه نمی‎دهند مقامات بلند‎پایه ایرانی در داستان حتی به‎صورت شبیه وجود داشته باشند. البته این قانون شامل حال تولیدات تلویزیونی نمی‎شود اما مجوز حضور شبه احمدی‎نژاد در داستان را گرفته بودیم. همزمان با پیروزی حسن روحانی مدیران کمپانی فاکس مرا خواستند و خواستار تغییر مسیر داستان شدند و گفتند دیگر خط داستانی ترور رئیس‎جمهور لازم نیست. شانس آوردیم که پنج قسمت تولید شده هنوز به ماجرای ترور نرسیده بود. دقیقا در همان روز‎ها احساس کردیم میانه‎رو‎ها در ایران به قدرت رسیدهاند و نقد داستانی خود را معطوف به گروه‎‎های تندرو کردیم.
 
 بخش انتهایی فصل سوم سریال شما مرا یاد فیلم «آرگو» انداخت. در آن فیلم هم فارغ از برداشت‎‎های سیاسی، تصویر متوحشی از ملت ایران نشان داده‎اید. مخصوصا در قسمت‎‎هایی که برودی به خانه نسرین (بیوه ابونظیر) می‎رود. یا مثل صحنه‎ای که مردم در اعدام برودی حضور دارند یا پس از ملاقات برودی با نسرین، واکنشی که مردم به برودی نشان می‎دهند مضحک و غیرواقعی است. در صورتی که بخشی از مردم ایران پس از ماجرای یازدهم سپتامبر در محکومیت تروریسم به خیابان‎‎ها آمدند و برای کشته‎شدگان شمع روشن کردند. شما رسما در مورد دولت و ملت ایران باور غلطی دارید و به همان نسبت جمهوری اسلامی را نمی‎شناسید. ما ملت صلح‎دوستی هستیم و هیچ‎گاه از تروریسم حمایت نکرده‎ایم. 
 
کارگردانی که از ایران آمد و اسکار گرفت (اصغر فرهادی) هم همین جمله را گفت (ما ملت صلح دوستی هستیم) اما هیچ آمریکایی عاقلی آن را باور نمی‎کند. همه ما به حماقتش خندیدیم. چون مشخص بود سال بعد فیلم جرج کلونی (آرگو) جایزه اسکار را می‎گیرد. من برای نوشتن فیلمنامه این سریال خیلی فارسی یاد گرفتم. به قول شما ایرانی‎‎ها «Tarof nadarim». اصولا در ذات ما آمریکایی‎هاست که هیچ‎کس را بیهوده تشویق نکنیم. اگر به توهم توطئه متهم نشوم می‎گویم در مورد جایزه اسکار، افرادی در ایران با برخی تهیه‎کنندگان مذاکره کرده بودند. جالب اینجاست تیم سازنده آرگو به ایران آمده بود و مدیران سینمایی ایران در دولت گذشته بیشترین تعامل را برای ساخت فیلم آرگو داشتند. در عوض از تیم سازنده آرگو (که برای بازسازی لوکیشن‎‎ها آمده بودند) قول گرفتند که به فیلم «جدایی» در اسکار رای بدهند، خیلی احمقانه بود. تیمی که به ایران آمده بود آماده می‎شد که فیلمی به‎زعم شما علیه ایران بسازد. آن وقت مدیران شما در فکر گرفتن چند رای بیشتر برای اسکار بودند. ضمن اینکه در سال 2011 کمپانی سازنده آرگو قبل از برگزاری اسکار با حمایت کاخ سفید، مهمانی خاصی را ترتیب داده بود که در آکادمی فیلم جدایی برنده شود تا این جایزه برای ایرانی‎‎ها اشتیاق‎برانگیز باشد و سال بعد جایزه گرفتن آرگو پیام‎‎های سیاسی مرتبط را منتقل کند. اگر من جای مدیران شما بودم دیگر فیلمی به اسکار نمی‎دادم. من فیلم «گذشته» فرهادی را دیده‎ام. از جدایی بهتر است. اما چرا برگزیده نشد؟ همان‎طور که در حاشیه مصاحبه اشاره کردی سینما در آمریکا با سیاست نسبت نزدیکی دارد. در مورد چیزی که راجع به محکوم کردن یازدهم سپتامبر از جانب مردم ایران گفتی، باید بگویم افرادی که در محکومیت تروریسم پس از یازدهم سپتامبر به خیابان آمدند عده قلیلی هستند. در اغلب موارد مردم از جمهوری اسلامی دفاع کرده‎اند. معادلات حاکم در ایران پیچیده است، اما حامیان اصلی نظام جمهوری اسلامی در ایران، مردم هستند. من در گفت‎وگو‎های مختلفی به این موضوع اشاره کرده‎ام که حامیان قدرت در ایران مردم هستند. پس تصویری که در سریال میهن یا فیلم آرگو ارائه شده تصویری است که ما آمریکایی‎‎ها می‎خواهیم ببینیم و لزوما نباید تصویری باشد که مطلوب شماست. 
 
دروغ دیگر در این سریال همکاری ایران با القاعده است. شاید آن تصویر جغرافیایی که آرگو از ایران ارائه می‎دهد درست باشد اما تهرانی که شما در سریال نشان می‎دهید بیشتر به شهر‎های عربی شباهت دارد. 
 
من نمی‎توانم شما را قانع کنم اما با اینکه بضاعت مالی خوبی داشتیم از شبیه‎سازی پرهیز کردیم. شما وقتی اعراب شیعه در جنوب لبنان را حمایت می‎کنید چه فرقی با آن‎ها دارید. 
 
اصالت پارسی داریم؛ تمدن 7000 ساله ایرانی به همراه تمدن 1400 ساله اسلامی. در ضمن شیعیان لبنان برادران ما به‎شمار می‎روند. اما مسئله مهم این است که شما به‎صورت توهین‎آمیزی نشان می‎دهید هر کسی مسلمان می‎شود و نظام سرمایه‎داری یکسویه آمریکا را قبول ندارد، تروریست است! 
 
طبیعی است که این برداشت مستقل ما از شرایط است. شما چقدر قدرت رسانه‎ای در کل دنیا دارید؟ تصویری که سیاستمداران ما از شرایط و روابط سیاسی در مواجهه با ایران دارند باید در سینما و تلویزیون آمریکا بازتاب داشته باشد. پس از القاعده ایران دشمن شماره یک ایالات متحده به‎شمار می‎رود. پس از 30 سال مناقشه سیاسی توقع داری چه تصویری از مناسبات ایران و آمریکا نشان دهیم؟
 
ضمن اینکه با ایران در حوزه سینما و تلویزیون و تاثیر بر فرهنگ عمومی چالش داریم. ما تمام قدرت رسانه‎ای خود را در 30 سال گذشته به‎کار گرفته‎ایم تا ایرانی‎‎ها نتوانند تصویری از جامعه، دولت‎‎ها و دولتمردان خود به دنیا ارائه کنند. تصور می‎کنید تحریم‎های30 ساله کمپانی‎ میجر چرا اتفاق افتاده است؟ کمپانی میجر در آمریکا به کشور‎های عربی و خاورمیانه فیلم‎هایش را با قیمت کمتری عرضه می‎کند تا فیلم‎‎های ایرانی در منطقه خاورمیانه اکران نشوند. از سوی دیگر سیستم فرهنگی شما مانند رسانه‎‎های آمریکایی قدرت تولید سریال و فیلم ندارد. به‎نظر من تحریم‎‎های فرهنگی کمپانی‎‎‎های آمریکایی موثرتر از تحریم اقتصادی است زیرا سیستم فرهنگی شما را در طول 30 سال اخیر فلج کرده است. ما 30 سال در مواجهه با رسانه‎‎های ایرانی جنگیده‎ایم تا شما را در این حوزه فلج کنیم. ما در آمریکا تحرکات فرهنگی شما را کاملا زیر نظر داریم. حتی فیلمسازان شما دیگر قدرت ندارند فیلمی مثل «دیپلمات» (داریوش فرهنگ) و «روز شیطان» (بهروز افخمی) تولید کنند. ما خیلی تلاش کردیم آثاری شبیه این دو فیلم که تولید ایران است، در حوزه خاورمیانه اکران نشوند. اگر قدرت رسانه‎ای ایران مانند قدرت سیاسی‎اش باشد دیگر از آمریکا و دموکراسی جهانی اثری باقی نخواهد ماند. 
 
 
شیوه روایت شما بسیار غلط است. چون با فرض اینکه اسرائیل به ایران حمله کند مذاکراتی در کار نخواهد بود.
 
خب به این موضوع هم فکر کردیم. دانش اکبری (فرمانده سپاه در سریال هوملند) سمبلی از تندرو‎های ایرانی است که توسط برودی ترور می‎شود. ما با بدنه تندرو‎ها مشکل داریم. در این سریال به ایران پیام دادیم اگر تندرو‎ها نباشند با افرادی مثل مجید جوادی راحت‎تر می‎توانیم مذاکره کنیم. نکته مهم دیگر در این سریال این است که اسرائیل به تاسیسات هسته‎ای ایران حمله کرده اما ایالات متحده وارد جنگ با ایران نشده. خب ما در این سریال به اسرائیلی‎‎ها هم یک پیام دادیم: «در صورتی که به ایران حمله کنند حمایت نظامی نخواهند شد». اگر تندروی نکنی، من هم با ملایمت نکاتی را در مورد سریال خواهم گفت که سیاست‎‎های کلی ایالات متحده و اسرائیل را زیر سوال خواهد برد.
 
مثلا جاسوس موساد که در پایان فصل سوم به‎واسطه میرا وارد زندگی سول (سرپرست سازمان سیا) می‎شود توسط سیا دستگیر می‎شود. در اینجا هم من به‎عنوان یک یهودی از موجودیت اسرائیل حمایت می‎کنم و هم به عملکرد دستگاه‎‎های مختلف در اسرائیل نقد دارم. در این شرایط و در ایالات متحده هر تصمیم در حیطه سینما مبتنی ‎بر سیاست است. به اعتقاد من اصلا حرف احمقانه‎ای است که بگوییم سینما را از سیاست جدا فرض کنیم. به‎نظر من تهیه‎کنندگی سینما، اصولا هنری سیاسی است. در بعضی مواقع یک ملت را به تصویر می‎کشیم و در برخی مواقع دیگر خواسته‎‎های دولتمردان را. پس با اتکا به دو خروجی مهم سینما، این صنعت هنری، سیاسی و مدرن است. این عده قلیل فیلمسازان ایرانی که خیلی برایشان احترام قائل هستم، فیلم‎‎های تحقیر‎آمیزی درباره ملت خود ساخته‎اند. مثلا فیلم معروف «طبیعت بی‎جان» متعلق به همان فیلمساز کمونیستی که در آلمان بود و در دوره جوانی وقتی برای درمان سرطان اینجا آمده بود در کلاس‎هایش شرکت کردم.
 
این طیف از فیلمسازانی که آثارشان شبیه سینمای دهه 70 و 80 کشور‎های کمونیستی است، سبب تحقیر ملت‎‎های خودشان می‎شوند. من که مواضعم نسبت به دولت و مردم ایران روشن است. اما فیلم‎‎های کیارستمی به یک شوخی روشنفکری شبیهند و نمی‎توانند علاقه‎مندان هنر سینما را راضی نگه دارند. شما وقتی قدرت متمرکز در حوزه تولید سینمایی ندارید و دلخوش به جشنواره‎‎هایی مثل کن و برلین هستید که به حقیر نشان دادن ملت خودتان می‎انجامد، عملا سینمای خود را به بیراهه برده‎اید. 
 
شما با چه رویکردی سراغ ساخت سریال‎‎هایی از این دست می‎روید؟ چنین رویکرد دروغ‎پردازانه‎ای کارکرد دارد؟ 
 
بله حتما کارکرد دارد. من اعتقاد دارم سینما ابزار توجیه سیاست‎ورزی است. به این جمله که گفتم خیلی اعتقاد دارم. خودم را تولیدکننده میهن‎پرستی می‎دانم که اهداف آمریکایی برایش ارزشمند است. به صنعت سینما احترام می‎گذارم و از آن به‎عنوان ابزاری هدفمند برای کشورم استفاده می‎کنم. البته با تولید سریال در رسانه‎ای فراگیرتر مثل تلویزیون تاثیر بیشتری بر افکار عمومی می‎گذارم. من با اعتقاد کامل به قانون اساسی ایالات متحده و افکاری میهن‎پرستانه سریال 24 و هوملند را ساختم. 
 
 
ولی در خصوص ایران در فصل سوم سریال بسیاری از وقایع و لوکیشن‎‎ها هیچ شباهتی به ایران ندارد.
 
منظورت این است که ما اشرافی به جغرافیای ایران نداریم. نما‎های اصلی که از تهران نشان می‎دهیم بی‎شباهت به تهران نیست. حتی اگر دقت کرده باشید از اسم محله دروازه غار استفاده کردیم که یکی از بازیگران ایرانی ما (بابک بختیاری) در این محله متولد شده است. ما عکس‎‎های متنوعی از تهران داریم. دو نفر از اعضای تیم نویسنده ما به اضافه خود بنده سال‎هاست روی موضوع ایران کار می‎کنیم. آخرین اخبار و اطلاعات درباره ایران را داریم. روزنامه‎‎ها و مقالات مهم را عمدتا برایم ترجمه می‎کردند. با روزنامه‎نگاران خارجی مخالف رژیم شما ارتباط نزدیک داریم. چیزی نیست که درباره ایران ندانیم. ایرانی‎‎های مقیم لس‎آنجلس چندین بار در مهمانی مختلف مرا دعوت کردند و بابت ساخت این سریال از NGO‎های مختلف ایرانی تقدیر شدیم.
 
6 ماه قبل از نگارش فصل سوم میهن حتی بی‎اهمیت‎ترین نشریات ایرانی را تهیه می‎کردیم و تیم تحقیق و پژوهشی که از پنتاگون به ما پیوسته بود آن‎ها را رصد می‎کرد و ارزیابی‎‎های روزنامه‎‎ها را در اختیار تیم نویسنده می‎گذاشت. ما حتی 6 ماه قبل از انتخابات ایران که مشغول نگارش فصل سوم بودیم با حدس این موضوع که گروه سیاسی‌ای که به قدرت خواهد رسید یقینا گروه میانه‎رویی خواهد بود، طراحی داستانی سریال را انجام دادیم. اغلب کارشناسان در خوشبینانه‎ترین حالت شهردار فعلی تهران را به‎عنوان رئیس‎جمهور می‎شناختند. هیچ‎گاه تصور نمی‎کردیم اصلاح‎طلبان دوباره به قدرت برسند. برای اینکه ثابت کنم اطلاعات سیاسی من از ایران غلط نیست می‎خواهم به این مسئله اشاره کنم که بلایی که بر سر محافظه‎کاران آمد تقریبا شبیه همان اتفاقی بود که در مورد اصلاح‎طلبان ایرانی در سال 84 رخ داد. اما رئیس‎جمهور شدن آقای روحانی واقعا غیر قابل پیش‎بینی بود. شاید باورت نشود اما طرحی که در دست تولید داشتیم و کمپانی فاکس جلوی آن را گرفت، پیش‎بینی به قدرت رسیدن شهردار تهران را در متن قصه داشت. 
 
البته روند مذاکرات به‎صورت فعلی را به نوعی در سریال 24 در فصل هشتم پیش‎بینی کردید. رئیس‎جمهور «حسن» به نوعی تداعی‎کننده نام رئیس‎جمهور ایران است. این قبیل پیش‎بینی‎‎های شما در سریال 24 هدفمند بود؟ 
 
در مورد اوباما که قبلا توضیح دادم. در مورد رئیس‎جمهور حسن اعتقاد دارم تاثیرگذاری قبل از اتفاق در درجه اهمیت قرار دارد. سینما و سیاست، موازی با یکدیگر پیش می‎روند اما طرح هدفمند و اشراف به سوژه سبب می‎شود پیش‎بینی‎‎های سیاسی سریال به مسیر درستی برود. خانه کری در سریال هوملند را دیدی چگونه است! کری تمام احتمالات و عکس‎‎ها را روی دیوار الصاق کرده است. ما هم در چنین فضایی کار می‎کنیم. یعنی دوستان، احتمالات و پیش‎فرض‎‎های سیاسی را کنار هم می‎چسبانند. یکی از فرض‎‎های مهمی که در سریال 24 داشتیم این بود که از میان اصلاح‎طلبان ایرانی اگر قرار است کسی به قدرت برسد با حداقل پیش‎فرض‎‎هایی که در سریال 24 مطرح می‎شود یک درصد احتمال دادیم که حسن روحانی در ایران به قدرت برسد و برای همین اصرار داشتیم در فصل هشتم سریال 24 نام رئیس‎جمهور ایران حسن باشد.
 
شخصی در ایران از تندرو‎های نزدیک به حکومت است که سریال‎‎های ما را تحلیل و ارزیابی می‎کند و از افراد سپاه پاسداران به‎شمار می‎رود. از تحلیل‎‎های او برای نگارش سریال میهن خیلی استفاده کردیم (حسن عباسی). طبیعی است در تحلیل‎‎های این شخص، نوعی هراس از حمله نظامی اسرائیل وجود دارد. ما از تحلیل‎‎های او برای دامن زدن به این هراس بهره بردیم. بی‎تعارف من یک یهودی دو‎آتشه هستم که موجودیت برادرانم در اسرائیل برایم از هر حیث اهمیت دارد. به هر حال خطرناک بودن دولت شما و عدم تبعیت از تمدن نوین جهانی موجب خسران در جهان خواهد شد. 
 
به‎نظر شما آمریکا خودش عامل بسط تروریسم نیست؟ شما که اطلاعات سیاسی خوبی دارید درباره سناتور چارلی ویلسون که مایک نیکولز فیلمی درباره او ساخته، حتما اطلاعات دقیقی دارید. مگر حاکمیت ایالات متحده برای مقابله با بلوک شرق مجاهدین سابق در افغانستان را تجهیز نکرد و سناتور چارلی ویلسون میلیون‎‎ها دلار برای خرید و حمل سلاح به افغانستان نبرد؟ طبیعی است بعد ار فروپاشی شوروی مجاهدین به گروه‎‎های متفاوتی تقسیم شدند و در نهایت القاعده شکل گرفت. حالا مقصر بسط تروریسم جهانی ایران است یا آمریکا؟ در همین قضیه سوریه مگر دولت عربستان از تکفیری‎‎ها حمایت نمی‎کند؟ شما چطور ایران را مقصر بسط تروریسم می‎دانید؟ 
 
طبیعی است من یک آمریکایی هستم همان‎طور که تو ایرانی هستی. طبیعی است که بخواهی برخی سیاست‎‎های کلان دولتمردان مرا در دوره‎‎های گذشته مخصوصا دوران فاجعه‎بار رونالد ریگان زیر سوال ببری. ما خودمان هم به شرایط امنیتی در آمریکا نقد داریم. در چرخه بازی‎‎های سیاسی و امنیتی چهره آمریکای آزاد مخدوش می‎شود و چنین شرایطی را ما در 24 و سریال میهن زیر سوال بردیم. شخصیت معاون رئیس‎جمهور که دستور می‎دهد بمباران هوایی در محل زندگی ابونظیر اتفاق افتد در واقع نقد همین جریان بیمار امنیتی - سیاسی در آمریکای به اصطلاح آزاد است یا شخصیت خودسری که در مجموعه سازمان سیا فعالیت می‎کند (دیوید استس)، نقد جریان بیمار در سیاست. قبول داریم که سیاست‎‎های غلط عامل تروریست‎پروری می‎شود. 
 
شما در سریال 24 پیش‎بینی کردید که یک سیاه‎پوست رئیس‎جمهور آمریکا می‎شود. چقدر از این مجموعه فعالیت هدفمند بوده است؟ این سوال من پاسخ کاملی نداشت. 
 
واقعا ایمان آوردم که در حرفه‎ات آدم فوق‎العاده‎ای هستی. سه روز معطل جواب ماندی و دوباره سوال را ارسال کردی. میان هنرمندان، مخصوصا فیلمسازان، میل شدیدی وجود دارد که پس از دوران سیاه بوش، یک رنگین‎پوست یا یک زن بر کرسی ریاست‎جمهوری بنشیند. ریاست‎جمهوری یک زن در ایالات متحده را پیش‎بینی کردیم و همچنان خانم کلینتون احتمال دارد نامزد کسب مقام ریاست‎جمهوری باشد. همان‎طور که ظریف در ایران سودای ریاست‎جمهوری دارد. من آمریکایی متوجه خنده‎‎های ظریف به‎ جان کری می‎شوم که چه معنا‎هایی می‎توانند داشته باشند. ما یک آلبوم از لبخند‎ها و ری‎اکشن‎‎های ظریف نسبت به ‎جان کری تهیه کرده‎ایم. ما اینجا اتاق‎‎های مشورت داریم و با تیم نویسنده موضوعات مختلفی را رصد می‎کنیم. 
 
قصد بعدی شما با این تیم نویسنده و اتاق فکر چیست. باز هم جمهوری اسلامی را هدف قرار خواهید داد؟ 
 
با روند مذاکرات فعلی فکر نکنم. فعلا ایران از دستور کار خارج است. من و الکس تصمیم داریم در مورد بهار عربی دو سریال بسازیم. فعلا در مرحله تحقیق و نگارش فیلمنامه هستیم. 
 
اما یادتان باشد شما با ساخت میهن تنفر و انزجار ضد‎آمریکایی را در میان ایرانیان گسترش دادید. شما به ایرانیانی در آمریکا نزدیک هستید که حاکمیت پرافتخار و مستقل جمهوری اسلامی را قبول ندارند اما از گزینه نظامی نیز متنفرند.
 
نه این‎طور هم نیست. خیلی از ایرانیان مقیم آمریکا برای حمله اسرائیل به ایران لحظه‎شماری می‎کنند. البته تاکید می‎کنم ما در سریال نشان دادیم که آمریکا عملا دخالتی در حمله نظامی به ایران ندارد و اسرائیل خودسرانه اقدام به انجام چنین کاری کرده است و ایالات متحده و لزوما سیا به خنثی کردن آسیب‎‎های پس از حمله نظامی اسرائیل به ایران می‎پردازد. 
 
پس شما از گزینه حمله نظامی به ایران خوشحال هستید؟ 
 
رعب و وحشت گاهی بد نیست. برای تسری این رعب و وحشت، سریال خودمان را به‎صورت رایگان در اختیار شبکه فارسی‎وان قرار دادیم تا با دوبله فارسی بیشتر دیده شود. این حرف‎‎های من می‎دانم باعث وحشت می‎شود اما وحشت برای ملت شما بد نیست! 
 
ما هشت سال جنگ را تجربه کرده‎ایم و از جنگ واهمه نداریم. لطفا سریالی بسازید که حقوق اتمی ملت ایران را به دولتمردان آمریکایی یادآور شود!
 
برای تاثیرگذاری بیشتر، فکر می‎کنم پرداختن به بهار عربی واجب‎تر است
 

<      1   2