مرجع کد و ابزار وب

ابزار ساخت کد پاپ آپ نیو تب

تیر 91 - ان شـــــــــــــــــــــــــــــاء الله
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

91/4/21
10:3 عصر

رهبر شیعیان عربستان مورد اصابت گلوله قرار گرفت

بدست عبدالله در دسته رهبر شیعیان عربستان مورد اصابت گلوله قرار گرفت

 

همان گونه که انتظار می‌رود، سرانجام موج جنبش‌های آزادی‌خواهانه خاورمیانه، در حال نزدیک شدن به عربستان سعودی است. در این میان، به طور خاص تحولات 24 ساعت گذشته در مسیری است که در صورت گسترش، به هیچ وجه مطلوب آل سعود نخواهد بود.
به گزارش صفحه عربی «تابناک»، رسانه‌های عرب زبان از عربستان سعودی خبر داده‌اند که بر اثر تیراندازی نیروهای امنیتی، حجت‌الإسلام و المسلمین شیخ «نمر باقر النمر»، رهبر شیعیان عربستان سعودی زخمی شده است.

گفته می‌شود، پس از این تیراندازی و زخمی شدن شیخ النمر، نیروهای امنیتی سعودی او را بازداشت کردند. نزدیکان شیخ نمر می‌گویند، وی پس از بازداشت، در یکی از بیمارستان‌ها زیر نظر نیروهای امنیتی بستری شده تا درمان شود.

در همین حال، پیش‌بینی می‌شود که این کار نیروهای امنیتی سعودی، واکنش شدید شیعیان عربستان و به ویژه هواداران شیخ «نمر باقر النمر» را در پی داشته باشد.

از سوی دیگر، کار‌شناسان مسائل سیاسی عربستان، پیش‌بینی کردند که در چند روز آینده، درگیری‌های گسترده‌ای در شرق عربستان میان شیعیان و نیروهای حکومتی آل سعود رخ دهد.


در همین راستا، «هنری کیسینجر»، وزیر امور خارجه پیشین ایالات متحده آمریکا نیز چندی پیش در اظهاراتی پیش‌بینی کرده بود که انقلاب بحرین در آینده بسیار نزدیک به شرق عربستان سعودی کشیده شود.

وی در این رابطه، ضمن بیان اینکه تحولات آزادی‌خواهانه در بحرین در راستای منافع ملی آمریکا نیست، گفته بود، این تحولات می‌تواند به عربستان سعودی سرایت کرده و موجب فروپاشی حکومت سعودی شود.

افزون بر این، کاخ پادشاهی عربستان، ساعاتی پیش با صدور بیانیه‌ای رسمی، خبر مرگ شاهزاده «محمد بن سعود بن عبدالعزیز» برادرزاده ملک عبدالله، پادشاه سعودی را اعلام کرد؛ وی پیش از این، وزیر دفاع و نیز حاکم مناطق جنوب شرق عربستان سعودی بوده است.

به جز پیامدهای سیاسی، کار‌شناسان مسائل اقتصادی جهان عرب پیش‌بینی کرده‌اند که سیر تحولات عربستان به گونه‌ای پیش می‌رود که احتمالاً بر اثر زخمی شدن و بازداشت رهبر شیعیان سعودی و بی‌ثبات شدن اوضاع شرق عربستان که مناطق نفت‌خیز کشور سعودی به شمار می‌رود، بهای جهانی نفت در روزهای آینده، شاهد افزایش بی‌سابقه باشد.

91/4/21
10:1 عصر

رئیسجمهور شدن سعدی در فرانسه و خواب عمیق ایرانیان!

بدست عبدالله در دسته رئیس‌جمهور شدن سعدی در فرانسه و خواب عمیق ایرانیان!

یکی از رؤسای جمهور فرانسه به دلیل شیفتگی پدربزرگش «لازار کارنو» به سعدی، نام خود را به سعدی کارنو تغییر می‌دهد و البته فرزندش را هم سعدی نام‌گذاری می‌کند.

به گزارش «تابناک»، این جمله، بخشی از ادعاهای پر ابهام یکی از مقامات فرهنگی کشور درباره افتخارات تاریخی ایرانیان است.

بنا بر این گزارش، در قرن نوزدهم میلادی، یک سیاستمدار فرانسوی به دلیل علاقه به سعدی شیرین سخن، نام سعدی را به نام خود می‌‌افزاید. نوه این فرد هم که با توجه به نام پدربزرگش، کلمه سعدی در نام وی هست، در اواخر قرن نوزدهم و هنگامی که ریاست‌جمهوری فرانسه، یک پست تشریفاتی بوده، به ریاست جمهوری رسیده است.

خلاصه این که همه داستان رئیس‌جمهور شدن سعدی همین است که با آب و تاب و در نسخه‌های متعدد برای تخدیر ما ایرانیان به کار برده می‌شود.

اما هدف این نوشتار، یادآوری برخی از همین مخدرهای تاریخی است که به آسانی ما را در انواع و اقسام توهمات فرو برده است، برای نمونه به فرضیه هوش فراوان ایرانی توجه کنید.

بسیاری از ما با نگاهی توهم‌آلود به اوضاع جهانی که گاهی به عقاید و رفتارهای نژادپرستانه هم می‌کشد، مدعی هستیم که مغز ایرانی، چیزی دیگر است و انگار همه بار علم و فن‌آوری جهان را عده‌ای نخبه ایرانی که از کشور هم مهاجرت کرده‌اند، بر دوش می‌کشند.

هدف این نیست که ارزش کارهای علمی افرادی چون علی جوان، فیروز نادری، پروفسور سمیعی و دیگران زیر سؤال برده شود؛ اما حقیقت این است که این بزرگان ما، درختانی معدود در جنگل انبوه علم و دانش هستند.

اگر ما با دانشمندانی که حداکثر می‌توانیم نام ده تن از آنها را به یاد بیاوریم، بتوانیم ادعای باهوشی کنیم، آن‌ گاه غرب با این همه پیشرفت علمی که کرده، باید چه ادعاهایی بکند؟!

به عنوان یک مثال جالب توجه کنید؛ یهودیان که اکنون تقریبا 2 دهم درصد جمعیت جهان را تشکیل می‌دهند، در نیمه نخست قرن بیستم، 14 درصد، در نیمه دوم قرن بیستم 29 درصد و از آغاز قرن جاری تاکنون، بیش از 30 درصد جوایز نوبل را از آن خود کرده‌اند؛ به عبارت دیگر، قوم یهود 150 برابر نسبت جمعیتش جایزه نوبل می‌گیرد. همین اقلیت کوچک، نیمی از قهرمانان شطرنج جهان را نیز از آن خود کرده است. 

هدف این نیست که اثبات شود، یک قوم بر اقوام و ملل دیگر برتری دارد، زیرا شواهدی ناقض این ادعا هم وجود دارد؛ برای نمونه ایرانی‌ها، آفریقایی‌ها و یا اهالی خاورمیانه و یا آمریکای جنوبی و یا چینی‌ها در دوره‌هایی از تاریخ شکوهمند‌ترین دستاوردهای تمدن بشری را رقم زده‌اند؛ اما اکنون همین ملت‌ها و کشور‌ها، در برخی موارد، قرن‌ها و گاه دهه‌ها از قافله علم عقب افتاده‌اند و البته باید گفت، کسانی به این عقب ماندگی دامن می‌زنند که همین گذشته‌های تاریخی را چون جنازه‌ای سر دست گرفته‌اند و نمی‌توانند نه آینده که حتی جلوی پای خود را ببینند و همیشه در چاله و چاه اشتباه می‌افتند.

کورش بزرگ، سعدی بزرگ، خواجه نصیر بزرگ، خوارزمی بزرگ؛ اما مگر زندگی در اینجا مرده است که دیگران ایران را از دور مانند یک موزه ببینند؟

تلخ آنجایی است که حتی سعدی هم به ما ربطی نداشته باشد! مگر ما به عدل، احسان، عشق، تواضع، رضا، ذکر، تربیت، شکر، توبه یا مناجات سعدی در بوستان ارتباط چندانی داریم که از رئیس‌جمهور شدن سعدی نامی در فرانسه، آن هم در 120 سال پیش به خود ببالیم؟ بیایید خودمان را گول نزنیم.


91/4/21
9:39 عصر

مسلمان شدن پلیس آمریکا

بدست عبدالله در دسته مسلمان شدن پلیس آمریکا

 

چگونه مسلمان شدن پلیس زن آمریکایی +! عکس www.taknaz.ir
 
«اسم من راکایل است. پیش از این افسر پلیس بودم و از سال 1996 تا 2004 در اداره ی پلیس دترویت آمریکا کار می کردم تا اینکه یک روز در سال 2002 حین انجام وظیفه مورد ضرب گلوله قرار گرفتم و مرگ را از نزدیک لمس کردم و به خوبی می دانم که یک زندگی دوباره به من داده شد.» 
 
، راکایل می گوید: پیش از این نمی دانستم چطور باید از خداوند پیروی کنم و بنده او باشم. حتی نمی دانستم باید از چه دینی پیروی کنم تا اینکه با تعدادی از دوستان مسلمانم آشنا شدم و خیلی مسایل را برایم توضیح دادند.
 
ابن اتفاق به راستی مسیر زندگی ام را تغییر داد طوریکه الان هیچ ترسی از مرگ ندارم و تنها از خداوند می ترسم. هیچ کس نمی داند چه موقع مرگ از راه می رسد. پس بهتر است ما هم راه شهدا را الگو قرار دهیم و ایمان داشته باشیم که تنها یک خدای یگانه وجود دارد.
 
آن روز من در دو قدمی مرگ بودم و اگر آن وقت می مردم نمی دانم سرنوشتم چه بود و آیا به آتش دوزخ افکنده می شدم یا نه. اما اکنون احساس آرامش و اطمینان و خوشبختی می کنم و  می دانم اگر امروز هر اتفاقی برایم پیش آید به کجا خواهم رفت و چه سرنوشتی در انتظارم خواهدبود.
 
قبل از آنکه به اسلام ایمان بیاورم اعتقادات دینی خاص و محکمی نداشتم و طرفدار یا مخالف اسلام نبودم. به همه انسان ها با هر اعتقاد و آیینی که داشتند احترام می گذاشتم و این مساله نکته تمایز من از دیگر اعضای خانواده ام بود.
 
بسیاری مواقع از اینکه یک افسر پلیس بودم احساس ناراحتی و انزجار می کردم. به خصوص پس از حادثه ی 11 سپتامبر، وقتی می دیدم بسیاری از مردم آمریکا بدون هیچ دلیلی به مسلمانان حمله می کنند، به شدت آزرده و عصبانی می شدم. اینکه یک عده فقط به خاطر مسلمان بودن متهم به افراط گرایی و تروریسم می شدند، به نظرم اصلا درست و منطقی نبود. در هر گروه و قشری خوب و بد وجود دارند. دیدن این رفتارها و صحنه ها قلبم را به درد می آورد و به این ترتیب عملا بعد از حادثه ی 11 سپتامبر توجهم به اسلام جلب شد.
 
امروز به مسجدی در لاس وگاس آمده ام و تعدادی لباس برای کمک به نیازمندان خریده ام. اینجا فقط کافی است هدیه ها را روی میزی که برای این کار در مسجد قرار داده شده بگذارید افراد نیازمند خودشان می آیند و هرچیزی که بخواهند از میان آنها برمی دارند.
 
یکی از مسایلی که با آن روبرو هستم یادگرفتن زبان عربی است. برای خیلی ها ممکن است یادگیری یک زبان جدید ملال آور و سخت باشد اما برای من اینطور نیست و فقط دوست دارم زودتر آن را یادبگیرم. به نظر من هر زبان یک فرهنگ جدید و خاص را به همراه خود دارد. من تنها زندگی می کنم و اغلب در خانه تنها هستم. به همین خاطر تقریبا همه کارهایم را به کمک اینترنت انجام می دهم. زبان عربی و حتی نحوه ی بستن روسری را هم از اینترنت یاد می گیرم. این برایم یک تجربه فوق العاده است. تجربه ای توام با لذت و آرامش.
 
من هر روز قرآن می خوانم و عبادت میکنم. وقتی نماز می خوانم هرچند هنوز آن را به زبان عربی حفظ نیستم اما ترجمه انگلیسی آن را می دانم و با خواندن معنی این عبارات و نیایش ها قوت قلب و احساس امنیت می کنم.
 
طی دو سال اخیر خیلی چیزها درباره مسایل دینی و معرفت و شناخت، آموختم اما هیچ وقت عملا آن ها را با همه ی وجود درک نکرده بودم. دوستان مسلمانم همیشه از مسجد برایم چیزهایی تعریف می کردند اما این اولین باری است که خودم شخصا به مسجد آمده و از نزدیک تجربه می کنم.
 
چیزی که در اسلام برایم بسیار ارزشمند و جالب است و شدیدا مرا جذب کرد، مساله ی حجاب بود. از داشتن حجاب واقعا خوشحالم به خصوص در اینجا که مردها نگاه کالامحور و خریدارانه ای نسبت به زن دارند. احساس می کنم حجاب از من محاقظت میکند. برایم یک جور امنیت است.
 
مسلمانان دیگر با من رفتار بسیار خوب و دوستانه ای دارند و با اینکه می دانند من زبان عربی را بلد نیستم سعی می کنند راهنمایی ام کنند و چیزهایی به من یاد بدهند. دوستان و برادران زیادی در اینجا پیدا کرده ام و امام جماعت مسجد هم نکات زیادی را برایم توضیح داده و به من آموخته است.
http://jahan2014.persianblog.ir

91/4/9
1:32 عصر

مخالفت روحانیت با شریعتی در سه مرحله

بدست عبدالله در دسته مخالفت روحانیت با شریعتی در سه مرحله

نویسنده : اِنی کاظمی

علی رهنما واکنش را در قبال علی و آرای وی به سه مرحله تقسیم کرده است1 .
نخستین مرحله ی حمله به به شکل یک ارکستر هماهنگ آغاز شد که اساسا توسط گروهی از وعاظ عوام پسند و آتشین مزاج موسوم به (( ده نفر از مخالفان )) که در سطوح پایین سلسله مراتب روحانیت شیعه قرار داشتند رهبری می شد . مرحله بعدی از سوی گروهی از روحانیون سرشناس که با مدرسان حوزه ی علمیه ی قم و نشریه ی معروف درس هایی از مکتب اسلام همکاری داشتند هدایت می شد . سومین مرحله ، مرحله ی صدور فتوا از سوی مجتهدان و مراجع تقلید بود . این فتواها که از لحاظ اهمیت و اثرگذاری متفاوت بودند نخستین بار در مرداد ماه 1351 / اوت 1971 صادر شد و تا پس از مرگ هم ادامه یافت .

unnntitled1 مخالفت روحانیت با شریعتی در سه مرحله | http://shariati.nimeharf.com

مرحله اول : گروه ولایتی
نخستین انتقادها بر مقاله از هجرت تا وفات شریعتی به خصوص بخشهایی از آن که به نماز خواندن ابوبکر مربوط می شد ، به دست هسته ای نزدیک به بیت یکی از مراجع به نام آیت اله میلانی تحت عنوان معرفی نامه ارشاد نوشته شده بود .

1. رهنما ص 382 . آقای رهنما نام و موقعیت وعاظ ولایتی را بدین صورت توضیح می دهند : (( وعاظ مخالف شریعتی برای آن که خود را از آن چه که به زغم شان گفتمان سنی و ضد شیعی شریعتی محسوب می شد مبرا جلوه دهند ، خود را ولایتی می خواندند . اعضای این گروه عبارت بودند از سید ابراهیم میلانی از دوستان سابق شریعتی که در مشهد و تهران مجالس وعظ و روضه خوانی داشت ، شیخ قاسم اسلامی از واعظان اصلی مسجد شیشه در خیابان جامی تهران ، شیخ محمد علی انصاری قمی که در مسجد آیت اله تنکابنی تجریش وعظ می گفت ، حسین روشنی که امام جماعت مسجد مفت آباد بود ، و ابراهیم انصاری زنجانی که از وعاظ معروف تهران بود . این پنج نفر در انتشار اغلب جزواتی که در فاصله ی سال های 1350 و 1355 / 1971 و 1976 ، علیه شریعتی به چاپ رسید نیز نقش موثری ایفا کردند . نیز که از واعظان معروف تهران بود و در مهدیه به فاصله ی اندکی از بازار روضه خوانی های پرآوازه ای داشت در آبان ماه 1350 / نوامبر 1971 ، با شدت وحدت تمام به ارکستر ضد شریعتی ملحق شد و علنا شریعتی را به سنی گری ، استهزای اصول و مبانی مذهبی و تضعیف ایمان مسلمین متهم کرد . شیخ محمد تقی فلسفی متنفذترین واعظ تهران ، جواد مناقبی و سیدعلی نقی تهرانی هم با این عده در ارتباط بودند .
حاج اشرف کاشانی از وعاظ معروف تهران نیز که با دزد و راهزن خواندن ابوذر اسوه و سرمشق اسلامی شریعتی ، به شریعتی اعلان جنگ کرده بود از جمله اعضای گروه ولایتی بود )) همان صص 382 و 383

این جزوه سراسر ناسزا و توهین امضای سید صدرالدین جزایری و پسرش سید مرتضی جزایری1 و سید مرتضی عسکری را در پایان خود داشت که بیشترین موارد حول محور اختلافات شیعه و سنی دور می زد که به زغم آنان شریعتی با گرایشات سنی گری و وهابی گری ، قصد داشت این اختلافات را به نفع اهل سنت مخدوش کند ! این سینه چاکان ولایت ، نام (( یزیدیه ی اضلال )) را برای حسینیه ارشاد انتخاب کرده بودند اصطلاحی که گویا توسط سید مرتضی جزایری ساخته شده بود2 .
علی در کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی ضمن بحث مبسوطی درباره منطق تشیع صفوی ! و نمونه اعلای آن – سید مرتضی عسکری3 – به معرفی متن اعلامیه (( معرفی نامه ارشاد )) می پردازد که به دست جزایری ها و سید مرتضی عسکری نگاشته شده است . علی برداشت خود را از انگیزه ها ، عوامل و اهداف چاپ و تکثیر این معرفی نامه چنین توضیح می دهد :
متن اعلامیه (( معرفی نامه ارشاد ))4
این (( معرفی نامه )) در پنج صفحه پلی کپی شده است و از سه سال پیش به طور مداوم تکثیر می شود .
در رمضان امسال که توطئه به اوج رسید این را در هزارها نسخه باز تکثیر کردند و در همه مجالس و مساجد پخش نمودند ، به صورت (( خاصی )) ، یعنی دست های ناپیدا پیش از آنکه مردم جمع شوند در مساجد و تکایا می گذاشتند و مردم که برای اقامه نماز و شرکت در مراسم مذهبی می آمدند نسخه های آن را می یافتند . ناشران هراس داشتند که مردم پخش کنندگان این نشریه را ببینند و احیانا بشناسند !
این که از میان ده ها کتاب و رساله و نشریه و مقاله ، تنها این اعلامیه را به عنوان (( سند منطق تشیع صفوی )) انتخاب کرده ام به این دلایل است :
1. این نوشته اولین نغمه ای است که از این (( ارکستر بزرگ سازی و ضربی )) که بعدها به نواختن آغاز کرد برخاست .
2. اکثر کسانی که در هایاهوی اخیر علیه ارشاد و من به نشر کتاب و رساله و اعلامیه و تبلیغ و تحریک و غیره پرداختند شخصیت هایی از قبیل هندوانه فروش و شاگرد کبابی و عضو سابق شرکت نفت و پاسبان بازنشسته و نختاب و غیره بودند که اخیرا به لباس روحانیت درآمده و به کسب جدید خرید و فروش دین پرداخته اند و هر چند در تشیع صفوی این تیپ از فضلا و محققان و علما هم غالبا جلوترند ولی از نظر فنی و تحقیقی کارشان قابل استناد نیست ، برخلاف ناشرین این (( معرفی نامه )) که بهترین نمونه های معروف طرز فکر و نشانه نقش اجتماعی و شخصیت اخلاقی روحانیت صفوی اند .

1. معاشرت مرتضی جزایری با بیت آیت اله میلانی و انتخاب وی به عنوان مشاور سیاسی آیت اله باعث شده بود جزایری ها در میان وعاظ تهران اعتبار بیشتری کسب کنند به این ترتیب تصادفی نبود که جزایری ها نخستین وعاظی بودند که به مبارزه با ارشاد شریعتی برخاستند و آیت اله میلانی هم نخستین روحانی عالی رتبه ای بود که به تقبیح شریعتی و ارشاد مبادرت نمود . به نقل از رهنما صص 383 و 384
2. همان ص 344
3. مهندس بازرگان می گوید مرتضی عسگری گفته بود : (( شریعتی اعدی عدو دین است )) ن . ک . شخصیت و اندیشه شریعتی به کوشش جعفر سعیدی ص 26
4. م . آ . 9 صص 57-60

یکی حضرت آیت اله سیدصدرالدین جزایری ، روحانی مشهور و دیگری جناب آقای سید مرتضی جزایری – آقا زاده ایشان – از شخصیت های نمایان این جناح ، که متن را تهیه نموده اند و سومین ، جناب آقای سید مرتضی عسکری متخصص معروف مذهب تشیع صفوی که صاحب تالیفاتی نیز هستند و اخیرا از عرق بازگشته اند و در تایید اتهامات این نوشته و رد بر اینجانب بر آن حاشیه نوشته اند که به عنوان بهترین نمونه منطق و نوع دفاع مذهبی و انتقاد علمی و تحلیل عقلی و تحقیق تاریخی در تشیع صفوی می تواند برای پژوهش گران مسائل اسلامی و اجتماعی سند ارزنده ای به شمار آید و از این نظر ، عین نوشته ایشان را با خط خودشان در اینجا گراور می کنیم .
3. این نوشته بر خلاف دیگر نشریات اخیر ، اختصاصا علیه شخص من نیست ، متعلق به دوره ای است که من در مشهد بودم و برای کنفرانس در دانگشاه ها که به تهران می آمدم ، گاهی سخنرانی ای در ارشاد می کردم و مسئولیت علمی و تبلیغی ارشاد به عهده گروهی از علما و خطبای برجسته و مشهور و موجه مذهبی بود و لبه تیز حمله به سوی آنان بود و اگر چند نمونه از نوشته مرا نقل کرده اند به این علت بوده است که ناشر حسینیه ارشاد بوده است .
پس از اینکه من به تهران آمدم و مسئولیت علمی و تبلیغی ارشاد بیشتر بر عهده من واگذار شد ، چهار صفحه دیگر بر آن افزوده شد سراپا دشنام و اتهام های تند تحریک آمیز اختصاصا علیه شخص من ! و این مساله حاکی از یک واقعیت مهمی است .
پیش از ارشاد که به صورت فردی کار می کردم بسیار تندتر و آزادتر از حال می گفتم و می نوشتم و کوبنده تر از حال ، شیعه صفوی را می کوبیدم و قاطعه تر و روشن تر از حال بر شیعه علوی تکیه داشتم و هرگز نه تنها آماج دشنامی و اتهامی این چنین نبودم بلکه بسیاری از حضراتی که اکنون کمر بسته اند ، به چشم لطف و حرمت بسیار در من می نگریستند و این است که از میان صدها متن رنگارنگ اما همه یک جنس و یک آهنگ و نسخه بدل هم که هم زمان علیه من انتشار یافته و می یابد ، این متن را انتخاب کردم به عنوان نمونه ای از منطق ویژه روحانیت صفوی تا خوانندگان بدانند که آنچه اکنون برپا کرده اند اختلاف شخصی نیست و نیز بدانند که بر خلاف آنچه به نظر می رسد موضوع اختلاف عقیده یا غرض و دشمنی آنها با افکار من یا شخص من نیست ، اختلاف حساب خصوصی یا گروهی یا صنفی با حسینیه ارشاد هم نیست بلکه تلاش هراس آمیزی است برای جلوگیری از ایجاد یک حرکت فکری اسلامی ، مقاومت در برابر جنبشی است که در این رکود آغاز شده است و خفه کردن این جنین مقدس مسیحایی است که در بطن جامعه مسلمان ما به سرعت رشد می کند و احبار یهود و قیصر روم احساس کرده اند که روح القدس بر اندرون پاک و روح بکر این عصر و وجدان شیعی این نسل معصوم دمیده است و … چه می گویم ؟ مسیح متولد شده است و … اجباری که جامعه دین موسی را دارند و خود را وارث مقام هارون قلمداد کرده اند و میراث خور قارون اند و ساحر فرعون ، چاره ندارند جز این که مستقیم یا غیر مستقیم ، مزدور بی مزد و منت قیصر روم گردند و همدست و همداستان حکام مشرک رومی تا این (( کلمه خدا )) را خاموش کنند و (( روح خدا )) را بر صلیب به چهار میخ کشند و … چه تلاش ذلت آور و رسواگری و بی ثمری !
چه ، روح القدس بر بکارت اندیشه های پاک دمیده است !

متن اعلامیه :
پس از مقدمه ای سراسر فحاشی و اتهام نسبت به موسسه ارشاد و موسسان و سخنرانان و حتی ساختمان ارشاد ، به عنوان پاسخ به سوالاتی که از آنان می شود و معرفی این موسسه به مردم مسلمان از طرف عده ای که لباس و عنوان (( عالم )) و (( روحانی )) را با خود حمل می کنند و تقوی و عدالت را صفت خود می شمارند چنین استدلال می کنند :بهترین راه برای روشن شدن مقاصد این موسسه و بانیان آن مطالعه در نکات ذیل است :
1. مطالعه در احوال و عقاید سخنرانان این موسسه و زندگی خصوصی آنان و رسیدگی به سوابق و گذشته و حال موسسین آن .
2. مطالعه در جشن ها و عناوین و مقالات و سخنرانی ها و مطالبی که در این موسسه گفته می شود .
3. مطالعه در نوشته های این موسسه که سعی شده است مطالب آن را با عناوین ظاهری و دکورسازی ها به عنوان مطالب دینی در قلب مردم بی خبر و ساده دل وارد سازند .
این حقیقت در قسمت اول و دوم محتاج ارائه مدارکی است که کمتر در اختیار خواننده قرار می گیرد ولی در مورد سوم چون خوشبختانه نوشته ها چاپ شده و در اختیار عموم است می توان دلایل روشتن را ارائه داد1 .

 

منابع :

کتاب  : طرحی از یک زندگی، پوران شریعت رضوی – (همسر دکتر )


91/4/9
1:0 عصر

مرثیه دکتر شریعتی به قلم شهید چمران

بدست عبدالله در دسته مرثیه دکتر شریعتی به قلم شهید چمران

chamran مرثیه دکتر شریعتی به قلم شهید چمران | http://shariati.nimeharf.com

ای علی! همیشه فکر می‌کردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من   بر تو مرثیه میخوانم ! ای علی! من آمده‌ام که بر حال زار خود گریه کنم، زیرا تو بزرگتر از آنی که به گریه و لابه ما احتیاج داشته باشی!…خوش داشتم که وجود غم‌آلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابلای زیر و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آوای تنهایی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی.می‌خواستم که غم‌های دلم را بر تو بگشایم و تو «اکسیر صفت» غم‌های کثیفم را به زیبایی مبدّل کنی و سوزوگداز دلم را تسکین بخشی.

می‌خواستم که پرده‌های جدیدی از ظلم وستم را که بر شیعیان علی(ع) و حسین(ع) می‌گذرد، بر تو نشان دهم و کینه‌ها و حقه‌ها و تهمت‌ها و دسیسه‌بازی‌های کثیفی را که از زمان ابوسفیان تا به امروز بر همه جا ظلمت افکنده است بنمایانم.

ای علی! تو را وقتی شناختم که کویر تو را شکافتم و در اعماق قلبت و روحت شنا کردم و احساسات خفته وناگفته خود را در آن یافتم. قبل از آن خود را تنها می‌دیدم و حتی از احساسات و افکار خود خجل بودم و گاهگاهی از غیرطبیعی بودن خود شرم می‌کردم؛ اما هنگامی ‌که با تو آشنا شدم، در دوری دور از تنهایی به در آمدم و با تو هم‌راز و همنشین شدم.

ای علی! تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمی‌دانستم. تو دریچه‌ای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتی‌ها و زیبایی‌های آن را به من نشان دادی.
ای علی! شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته گذشته که به محور جنگ «بنت جبیل» رفته بودم و چند روزی را در سنگرهای متقدّم «تل مسعود» در میان جنگندگان «امل» گذراندم، فقط یک کتاب با خودم بردم و آن «کویر» تو بود؛ کویر که یک عالم معنا و غنا داشت و مرا به آسمان‌ها می‌برد و ازلیّت و ابدیّت را متصل می‌کرد؛ کویری که در آن ندای عدم را می‌شنیدم، از فشار وجود می‌آرمیدم، به ملکوت آسمان‌ها پرواز می‌کردم و در دنیای تنهایی به درجه وحدت می‌رسیدم؛ کویری که گوهر وجود مرا، لخت و عریان، در برابر آفتاب سوزان حقیقت قرار داده، می‌گداخت و همه ناخالصی‌ها را دود و خاکستر می‌کرد و مرا در قربانگاه عشق، فدای پروردگار عالم می‌نمود…
ای علی! همراه تو به کویر می‌روم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان عشق، در توفان‌های سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بی‌انتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما می‌تازد.

ای علی! همراه تو به حج می‌روم؛ در میان شور و شوق، در مقابل ابّهت وجلال، محو می‌شوم، اندامم می‌لرزد و خدا را از دریچه چشم تو می‌بینم و همراه روح بلند تو به پرواز در می‌آیم و با خدا به درجه وحدت می‌رسم. ای علی! همراه تو به قلب تاریخ فرو می‌روم، راه و رسم عشق بازی را می‌آموزم و به علی بزرگ آن‌قدر عشق می‌ورزم که از سر تا به پا می‌سوزم….

ای علی! همراه تو به دیدار اتاق کوچک فاطمه می‌روم؛ اتاقی که با همه کوچکی‌اش، از دنیا و همه تاریخ بزرگتر است؛ اتاقی که یک در به مسجدالنبی دارد و پیغمبر بزرگ، آن را با نبوّت خود مبارک کرده است، اتاق کوچکی که علی(ع)، فاطمه(س)، زینب(س)، حسن(ع) و حسین(ع) را یکجا در خود جمع نموده است؛ اتاق کوچکی که مظهر عشق، فداکاری، ایمان، استقامت و شهادت است.

راستی چقدر دل‌انگیز است آنجا که فاطمه کوچک را نشان می‌دهی که صورت خاک‌آلود پدر بزرگوارش را با دست‌های بسیار کوچکش نوازش می‌دهد و زیر بغل او را که بی‌هوش بر زمین افتاده است، می‌گیرد و بلند می‌کند!

ای علی! تو «ابوذر غفاری» را به من شناساندی، مبارزات بی‌امانش را علیه ظلم و ستم نشان دادی، شجاعت، صراحت، پاکی و ایمانش را نمودی و این پیرمرد آهنین‌اراده را چه زیبا تصویر کردی، وقتی که استخوان‌پاره‌ای را به دست گرفته، بر فرق «ابن کعب» می‌کوبد و خون به راه می‌اندازد! من فریاد ضجه‌آسای ابوذر را از حلقوم تو می‌شنوم و در برق چشمانت، خشم او را می‌بینم، در سوز و گداز تو، بیابان سوزان ربذه را می‌یابم که ابوذر قهرمان، بر شن‌های داغ افتاده، در تنهایی و فقر جان می‌دهد … .

‌ای علی! تو در دنیای معاصر، با شیطان‌ها و طاغوت‌ها به جنگ پرداختی، با زر و زور و تزویر درافتادی؛ با تکفیر روحانی‌نمایان، با دشمنی غرب‌زدگان، با تحریف تاریخ، با خدعه علم، با جادوگری هنر روبه‌رو شدی، همه آنها علیه تو به جنگ پرداختند؛ اما تو با معجزه حق و ایمان و روح، بر آنها چیره شدی، با تکیه به ایمان به خدا و صبر و تحمل دریا و ایستادگی کوه و برّندگی شهادت، به مبارزه خداوندان «زر و زور و تزویر» برخاستی و همه را به زانو در آوردی.
ای علی! دینداران متعصّب و جاهل، تو را به حربه تکفیر کوفتند و از هیچ دشمنی و تهمت فروگذار نکردند و غربزدگان نیز که خود را به دروغ، «روشنفکر» می‌نامیدند، تو را به تهمت ارتجاع کوبیدند و اهانت‌ها کردند. رژیم شاه نیز که نمی‌توانست وجود تو را تحمّل کند و روشنگری تو را مخالف مصالح خود می‌دید، تو را به زنجیر کشید و بالاخره… «شهید» کرد…

 

منبع آنلاین : سایت عدالت خواهی

http://shariati.nimeharf.com/Shariati/article-2588/shahid-chamran/


<      1   2   3   4   5      >