مرجع کد و ابزار وب

ابزار ساخت کد پاپ آپ نیو تب

تیر 91 - ان شـــــــــــــــــــــــــــــاء الله
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

91/4/8
3:18 عصر

شعری از دکتر شریعتی در مدح امام خمینی(ره)

بدست عبدالله در دسته شعری از دکتر شریعتی در مدح امام خمینی(ره)

 

فریاد روزگار ماست

روح خدا

در روزگار قحطی هر فریاد 

در روزگار قحطی هر جنبش

فریاد روزگار ماست

آری در روزگار مرگ اصالتها

بی تو دگر چه بگویم

چه را بسرایم

ای مطلع تمام سرودها 

بی تو فرو نشسته دگر فریاد

تنها شده است هر چه که انسانیت 

در پایتخت غارت و خون 

جز وحشت و هراس نمی بینم

این درد را با که بگویم

که هر ورق از هر کتاب 

ترس را فریاد می کند 

حتی پلاس کهنه خیابان هم 

تجربه کرده است ترس را 

اینک سیاه بینمش 

تا بر تو باز شود 

که راست می گویم 

در هر کرانه این شهر بی طپش

سگهای زنجیری

سگهای دست آموز 

در چشمهای بیدار 

ترس را نشانده اند آنها 

هر روز می­درند 

هر روز می­برند 

و پاداش را 

از دست گرگ می گیرند 

در پایتخت غارت و خون 

سگهای زنجیری 

آن گرگ پیر را به حراست نشسته اند 

بی تو در پایتخت دیو دماوند 

سیاوشها و کاووسها در بندند 

ای کاش رستم

کاووسها را نمی رهاند 

تا اینگونه گشاده دست 

در بند بخواهد رستم را 

در خون کشد سیاوش را 

بی تو من از خمین گذشتم 

افسرده بود و سرد 

نام تو را زمزمه می کرد روز و شب

فریاد روزگار ماست 

روح خدا 

بانگ تعهد و رسالت 

بانگ خدا و خون 

اینک تو ای سلامت پویا

ای کرامت بی مرز

بر این زمین تشنه ببار 

آری آری 

تا زاید این 

سترون فرسوده 

گلهای سرخ شهادت را 

تا باز در نبض شهر تپد 

فریاد آری

تو ای سخاوت بی حد ببار بر جنگل

تا باز این درخت خفته شود بیدار 

تا باز آن جوانه کند فریاد!

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی


91/4/8
3:17 عصر

تشییع جنازه شریعتی به روایت دخترش

بدست عبدالله در دسته تشییع جنازه شریعتی به روایت دخترش

تشییع جنازه شریعتی به روایت دخترش

29 خرداد ماه سالروز درگذشت اندیشمندی است که دیدگاههای گوناگون و مختلفی درباره آراء و افکارش وجود دارد.

به گزارش مهر ، علی شریعتی در دوم آذر سال 1312 در روستای کاهک در کویر مزینان در نزدیکی سبزوار زاده شد. پدر پدربزرگوارش، ملا قربانعلی معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده حاج ملا هادی سبزواری محسوب می‌شد.
 
ملاقربانعلی چهار فرزند به نام‌های محمود، احمد، حسن و حسین داشت. محمود که به هنگام مرگ پدر، به تحصیل علوم قدیمه مشغول بود، با اصرار مردم مزینان به آنجا آمد تا امام جماعت مسجد و مدرس حوزه علمیه باشد. او تا پایان عمر خود در مزینان ماند و چهار فرزند به نام‌های معصومه، قربانعلی، محمدتقی و آقامیرزا محمد از خود به یادگار گذاشت. محمد تقی شریعتی در سال 1311 با دختری روستایی از اهالی کاهک به نام زهرا امینی ازدواج کرد و اولین فرزند آنها، علی شریعتی بود.
 
 
شریعتی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان ابن یمین در مشهد در سال 1319 آغاز کرد، اما به دلیل بحرانی شدن اوضاع کشور در سال 1320، محمدتقی شریعتی مجبور شد خانواده‌اش را به ده بفرستد و بنابراین وقفه کوتاهی در تحصیلات شریعتی ایجاد شد. پس از آن، شریعتی به همان دبستان برگشت و تحصیل را ادامه داد.
 
 شریعتی تحصیلات دانشگاهی خود را در مشهد گذراند و تحصیلات عالی خود را در مقطع دکتری در سال 1341 در دانشگاه سوربن فرانسه و در رشته ادبیات ادامه داد. در سال 1343 به ایران بازگشت و در مرز دستگیر شد. بعد از بازداشت به زندان قزل‌قلعه در تهران منتقل شد. اوایل شهریور همان سال بعد از آزادی به مشهد برگشت.
 
 شریعتی زندگی خود را چنین شرح می دهد: زندگی من، مجموعاً، عبارت است از چندین برنامه پنج‌ساله. همیشه کاری را شروع می‌کرده‌ام و به اوج می‌رسانده‌ام و آخر پنج سال درهم می‌ریخته؛ هر بار از سر: از اول نوجوانی تا 28 مرداد 32 و سقوط دکتر مصدق و آغاز دیکتاتوری، پنج سال. از این دوره تا تشکیل نهضت مقاومت ملی مخفی، که از 1337 به هم خورد و دستگیر شدیم، پنج سال. از 38 تا 43، در اروپا پنج سال. از 43 تا 48، دوره خاص آوارگی و زندان و مقدمه‌چینی و زمینه‌سازی دانشکده، پنج سال. دوره کنفرانس‌های دانشگاه‌ها و ارشاد، پنج سال، تا 51. پس از آن، زندان و خانه‌نشینی و خفقان پنج سال.
 
 
شریعتی در 29 خرداد 1356 در حالیکه سه هفته از سفرش به انگلستان می‌گذشت، در ساوت‌همپتون به شکل مشکوکی درگذشت. دلیل رسمی مرگ وی انسداد شرائین و نرسیدن خون به قلب اعلام شد؛ هرچند مرگ وی به دلیل نداشتن سابقه? بیماری قلبی، عدم کالبدشکافی و اعلام نتیجه سریع و خبرداشتن سفارت ایران در لندن از مرگ وی قبل از اعلام رسمی خبر مشکوک بود. شریعتی وصیت کرده بود که وی را در حسینیه? ارشاد دفن کنند، ولی در قبرستانی کنار آرامگاه زینب کبری (ع)، در شهر دمشق نگهداری می‌شود و خانواده‌اش هزینه نگهداری جسد وی را متقبل شدند.
 
 
سوسن شریعتی دختر علی شریعتی روایت می کند که قرار بود از جسد دکتر شریعتی بهره برداری سیاسی شود. در خرداد 56 جسد دکتر شریعتی قرار بود به ایران منتقل شود و از این جنازه بهره‌برداری و سوء استفاده شود.
 
 
وی می گوید که در آن زمان در مورد جسد شریعتی یک بلاتکلیفی وجود داشت و بحث بر سر اینکه این جسد کجا دفن شود به موضوعی برای بهره‌برداری‌های سیاسی تبدیل شده بود. موضعگیریها در مورد مرگ شریعتی نیز متفاوت بود و در آن دوران نوجوانی برای من نشانه‌ها و سیگنالهایی را به دنبال داشت.
 
 
سوسن شریعتی تصریح می کند که عده‌ای با مرگ او خوشحال شدند که برای من نوجوان شناخت و پی بردن به وجود این عده جالب بود. کسانی نیز بودند که می‌خواستند این جسد را به بهانه‌ای برای درگیری سیاسی تبدیل کنند. بحثهایی هم در مورد مرحوم بودن و یا شهید بودن او در گرفته بود که نشان از همدلی و یا عدم همدلی با شریعتی بود.
 
 
سوسن شریعتی روایت می کند که در تشییع جنازه شریعتی امام موسی صدر حضور داشت. در آن تشییع جنازه که امام موسی صدر نیز حضور داشت بنده نبودم و خاطرات من به مراسم چهلم شریعتی که در بیروت برگزار شد برمی‌گردد. در نتیجه تلاش امام موسی صدر جنازه شریعتی در زینبیه دمشق به امانت سپرده شد.
 
 
شریعتی متفکری بود که رویکردی نقادانه نسبت به برخی از باورهای مذهبی داشت. او به‌طور خاص، تشیع صفوی را مظهر سنت مسخ شده می‌داند و آن را توام با اسارت‌پذیری، خرافه، تقلید و جبرگرایی معرفی می‌کرد. وی همچنین از نگاه سطحی به مدرنیته نیز انتقاد می‌کرد و معتقد بود که راه پیشرفت و ترقی ملت‌های شرقی، متفاوت از راهی است که غرب پیموده است. البته استفاده آگاهانه از تجربیات مدرنیته در غرب، مورد پذیرش شریعتی قرار داشت.
rajanews

91/4/2
3:0 صبح

نظر امام خمینی(ره) و آیت الله خامنه ایی و بزرگان را در مورد دکتر

بدست عبدالله در دسته نظر امام خمینی(ره) و آیت الله خامنه ایی و بزرگان را در مورد دکتر

یکم . دکتر شریعتی و امام خمینی (ره)
شریعتی‌ دنبال‌ ارایه‌ی‌ احیای‌ اسلام‌ انقلابی‌ وسیاسی‌ بود و این‌ همان‌ آرمان‌ امام‌ خمینی‌ بود.آرمان‌هایی که شریعتی از تشیع و روحانیت در ذهن خود ترسیم می‌کند، علی‌القاعده باید در امام خمینی عینیت یافته باشد. این استنباط را می‌توان در نوشته‌ها و اسناد شریعتی یافت. وی در کتاب خودسازی انقلابی از امام خمینی که در مقابل صهیونیزم موضع گرفت و از آرمان فلسطین دفاع کرد، تجلیل می‌کند. (دکتر علی شریعتی، مجموعه‌ی آثار، ش 2، خودسازی انقلابی، ص 179) وی همچنین از آیت‌الله خمینی به عنوان ”مرجع بزرگ عصر ما“ نام می‌برد و در ترسیم خط قیام روحانیت می‌نویسد: « . . . ظهور روح‌های انقلابی و شخصیت‌های پارسا، آگاه و دلیری که به خاطر وفادار ماندن به ارزش‌های انسانی و پاسداری از حرمت و عزت اسلام و مسلمین گاه به گاه در برابر استبداد، فساد و توطئه‌های استعمار قیام می‌کرده‌اند، از این گونه است قیام‌هایی که از زمان میرزای شیرازی تاکنون، آیت‌الله خمینی، شاهد آن بوده‌ایم. »(دکتر علی شریعتی،مجموعه آثار،ش27،ص 244 و 245)
شریعتی در ارزیابی قیام خرداد 42 امام خمینی را چنین توصیف می‌کند: « در خاموش‌ترین ایامش ناگاه خفته‌ای از این افسوس بیدار می‌شود و از کهف حجره‌ای بیرون می‌پرد و ابوذروار بر سر قدرت فریاد می‌زند و اسرافیل‌وار در صور قرآن می‌دمد و گورها را بر‌می‌شوراند و امنیت سپاه قبرستان را بر‌می‌آشوبد و محشر قیامتی بر پا می‌کند. » (قبلی، صفحه 250)
این مواضع آشکار شریعتی در مورد امام خمینی بود. اسناد ساواک نشان می‌دهد شریعتی در نهان نیز در پی ترویج امام خمینی بود. طبق گزارش ساواک، شریعتی«پس از بسته شدن حسینیه به طرفداران خود دستور داده است که در مجالس به نام طرفداران آیت‌الله خمینی با معممین و طلاب بحث نموده و آنان را به طرفداری خمینی گرایش دهند.» طبق همین گزارش« در حال حاظر مریدان وی به همین نحو عمل می‌نمایند.« (شریعتی به روایت اسناد ساواک، ج2، ص122)
بروز و ظهور بیرونی‌ نیز نشان‌ می‌داد که‌ بین‌ بیشتر طرف‌داران‌ امام‌ خمینی‌ و هواداران‌دکتر شریعتی‌ نوعی‌ پیمان‌ نانوشته‌ منعقد گردیده‌ است‌. شریعتی‌ در 7/12/1350 درمسجد نارمک‌ «به‌ منبر رفت‌ و درباره‌ی‌ قیام‌ امام‌ حسین‌ و جانبازی‌ آن‌ حضرت‌ برای‌ بقای‌دین‌ به‌ تفصیل‌ سخنرانی‌ کرد.» «پس‌ از سخنرانی‌ شریعتی‌ هنگام‌ خروج‌، ناگهان‌ چراغ‌هاخاموش‌ شد و عده‌ای‌ که‌ حدود دویست‌ نفر و تیپ‌ جوان‌ بودند شعار می‌دادند زنده‌ بادخمینی‌، خمینی‌ پیروز است‌.» این‌ تظاهرات‌ با دخالت‌ پلیس‌ منجر به‌ زد و خورد شد.شعار زنده‌ باد خمینی‌ آن‌ هم‌ در آن‌ شرایط‌ خفقان‌بار سال‌ 1350 نشان‌ از این‌ بود که‌مستمعان‌ شریعتی‌ از هواداران‌ امام‌ خمینی‌ بودند. طبق‌ گزارش‌ دیگری‌ از ساواک‌ همین‌موضوع‌ درسال‌ 51 در حسینیه‌ی‌ ارشاد بعد از سخنرانی‌ دکتر درباره‌ی‌ فلسفه‌ی‌ حج‌تکرار شد و شعار «مگر بر حکومت‌ یزیدی‌، خمینی‌ بت‌شکن‌ بپاخیز» فضای‌ تاریک‌آن‌ زمان‌ را شکست‌.
دکترحسین رزمجو از اساتید دانشگاه فردوسی مشهد، از قول پدربزرگوار دکتر نقل می‌کند: « دکتر یکبار شنیده بود؛ یک واعظ بدبخت و جاهلی که در مشهد منبر می‌رفته، در یکی از منابر خود او بد گفته با این تعبیر که: دکتر شریعتی مقلد امام خمینی است. وقتی دکتر این خبر را می‌شنود با شادی و شعف بسیار می‌گوید: حماقت این به اصطلاح واعظ روحانی را ببین! او به‌جای مذمت من بهترین توصیف و تعریف را از من کرده است. اگر من یک میلیون تومان می‌دادم به کسی، حاضر می‌شد برود در ملا عام بگوید علی شریعتی مقلد امام است؟»
دکتر شریعتی با سربلندی تمام اعلام کرد که افتخار می‌کنم،‌ مقلد امام خمینی هستم و با این کار چراغ هدایت را به امت نشان داد. (پایگاه خانه ملت ، 27 خرداد 1386 )
سروده ای از دکتر علی شریعتی برای امام خمینی:
فریاد روزگار ماست - روح خدا
در روزگار قحطی هر فریاد - در روزگار قحطی هر جنبش
فریاد روزگار ماست- آری در روزگار مرگ اصالتها
بی تو دگر چه بگویم- چه را بسرایم
ای مطلع تمام سرودها – بی تو فرو نشسته دگر فریاد
تنها شده است هر چه که انسانیت - در پایتخت غارت و خون
جز وحشت و هراس نمی بینم- این درد را با که بگویم
که هر ورق از هر کتاب -ترس را فریاد می کند
حتی پلاس کهنه خیابان هم - تجربه کرده است ترس را
اینک سیاه بینمش - تا بر تو باز شود
که راست می گویم - در هر کرانه این شهر بی طپش
سگهای زنجیری- سگهای دست آموز
در چشمهای بیدار - ترس را نشانده اند آنها
هر روز می درند - هر روز می برند
و پاداش را - از دست گرگ می گیرند
در پایتخت غارت و خون - سگهای زنجیری
آن گرگ پیر را به حراست نشسته اند - بی تو در پایتخت دیو دماوند
سیاوشها و کاووسها در بندند - ای کاش رستم
کاووسها را نمی رهاند - تا اینگونه گشاده دست
در بند بخواهد رستم را - در خون کشد سیاوش را
بی تو من از خمین گذشتم - افسرده بود و سرد
نام تو را زمزمه می کرد روز و شب -فریاد روزگار ماست
روح خدا – بانگ تعهد و رسالت
بانگ خدا و خون - اینک تو ای سلامت پویا
ای کرامت بی مرز- بر این زمین تشنه ببار
آری آری - تا زاید این
سترون فرسوده -گلهای سرخ شهادت را
تا باز در نبض شهر تپد-فریاد آری- تو ای سخاوت بی حد ببار بر جنگل
تا باز این درخت خفته شود بیدار - تا باز آن جوانه کند فریاد!
(منبع : هنر و ادبیات انقلاب، پایگاه مطالبه )


دوم . امام خمینی (ره) و شریعتی
حضرت امام(ره) در مورد ایشان اظهار نظر چندانی ننموده‏اند و در اکثر موارد، ترجیح‌شان بر سکوت بوده است و حتی در مورد نامه‌ای که منتسب به استاد شهید، مطهری است و در آن انتقادات نسبتاً شدیدی نسبت به برخی افکار ایشان مطرح شده است؛ امام هیچ پاسخی ندادند . هنگامی که امام- در دوران تبعید‌شان از ایران- در نجف اقامت داشتند؛ حامد الگار، استاد مطالعات خاورمیانه و ایران، در دانشگاه برکلی کالیفرنیا که از دوستان امام و انقلاب اسلامی است؛ ضمن مصاحبه‌ای نظر امام را در باره دکتر شریعتی جویا می‌شود و ایشان در پاسخ می‌فرمایند؛ «... تعالیم شریعتی برخی بحث‌ها و اختلافات را در میان علما برانگیخته است؛ ولی در عین حال نقش بزرگی در هدایت جوانان و روشن‌فکران به‌سوی اسلام ایفا کرده . پیروان شریعتی باید از آنچه دکتر شریعتی به ایشان عرضه می‌کند فراتر بروند و در اسلام سنتی تحقیق کنند. و به همین‌‌‌ترتیب، پیروان علمای سنتی نیز باید این حقیقت را در یابند که آنچه علما مطرح کرده‌اند آخرین کلام نیست؛ پس نیاز به مرور و ارزیابی دقیق مباحثی که دکترشریعتی مطرح کرده است احساس می‌شود.»( کتاب شریعتی در جهان- تدوین و ترجمه: حمیداحمدی – صفحه 194.)
برخى نقطه نظرهاى ایراد شده از سوى حضرت امام با برخى ‏نقطه نظرهاى دکتر شریعتى متضاد است. مثلا درمورد اندیشه اسلام بدون روحانیت - و یا درباره‏ء نقش برخى علما در تاریخ البته موارد دیگر نیز وجود دارد که مجال شرح آن نیست. اما در عین حال‌ شریعتی‌ دنبال‌ ارایه‌ی‌ احیای‌ اسلام‌ انقلابی‌ وسیاسی‌ بود و این‌ همان‌ آرمان‌ امام‌ خمینی‌ بود. شریعتی‌ از روحانیت‌ بی‌تفاوت‌ وحوزه‌های‌ ساکت‌ انتقاد می‌کرد و امام‌ خمینی‌ نیز بر سر حوزه‌ها فریاد می‌زد: «وای‌ برعلمای‌ ساکت‌! وای‌ بر این‌ نجف‌ ساکت‌، این‌ قم‌ ساکت‌، این‌ تهران‌ ساکت‌، این‌ مشهدساکت‌... ای‌ علما ساکت‌ ننشینید، نگویید علی‌ مسلک‌ الشیخ‌ ،رضوان‌الله‌ علیه‌. والله‌، شیخ‌ اگر حالا بود تکلیفش‌ این‌ بود.» امام‌ بود که‌ در سخنرانی‌علیه‌ لایحه‌ی‌ مصونیت‌ مستشاران‌ آمریکا فرمودند: «والله‌ مرتکب‌ کبیره‌ است‌ کسی‌ که‌فریاد نکند... ای‌ علمای‌ نجف‌! به‌ داد اسلام‌ برسید. ای‌ علمای‌ قم‌! به‌ داد اسلام‌ برسید.رفت‌ اسلام‌.»
با این‌ همه‌ امام‌ خمینی‌ در برداشت‌ کلان‌ خود حمایت‌ از حوزه‌ها را برای‌ جلوگیری‌ ازگسترش‌ استبداد و استعمار لازم‌ می‌دید و نقش‌ زمان‌ و مکان‌ را در ایفای‌ رسالت‌ستم‌ستیزی‌ علما بسیار جدی‌ می‌گرفت‌ و نمی‌توانست‌ انتقادهای‌ گزنده‌ی‌ شریعتی‌ رانادیده‌ بگیرد.
گرچه‌ امام‌ خمینی‌ همواره‌ از مسائل‌ اختلافی‌ پرهیز می‌کرد و از بردن‌ نام‌ شریعتی‌ به‌دلیل‌ موقعیت‌ خاص‌ رهبری‌ خودداری‌ می‌کرد، ولی‌ در سوگ‌ حاج‌ آقا مصطفی‌ درسخنانی‌ کنایه‌آمیز، مواضع‌ خود را در قبال‌ شریعتی‌ و مخالفین‌ حوزوی‌ وی‌ تشریح‌کردند. امام‌ خمینی‌ در این‌ سخنرانی‌ نظر حمایت‌آمیز در عین‌ حال‌ انتقادی‌ خود را ازروحانیون‌ و روشن‌فکران‌ اعلام‌ کردند و فرمودند: «من‌ با تمام‌ جناح‌هایی‌ که‌ هستند وبرای‌ اسلام‌ خدمت‌ می‌کنند، چه‌ جناح‌های‌ روحانی‌ که‌ از اول‌ تا حالا خدمت‌ کرده‌اند وچه‌ جناح‌های‌ دیگر از سیاسیون‌ و روشن‌فکرها که‌ برای‌ اسلام‌ خدمت‌ می‌کنند، من‌ به‌همه‌ی‌ این‌ها علاقه‌ دارم‌ و از همه‌ی‌ این‌ها هم‌ گلایه‌ دارم‌.» امام‌ خمینی‌ علت‌ علاقه‌ی‌خود را خدمت‌ همه‌ی‌ این‌ جناح‌ها به‌ اسلام‌ دانستند و گلایه‌ی‌ خود را از روشن‌فکران‌چنین‌ طرح‌ کردند: «در بعضی‌ از نوشتارهایشان‌ این‌ها راجع‌ به‌ فقها، راجع‌ به‌ فقه‌، راجع‌به‌ علمای‌ اسلام‌، راجع‌ به‌ فقه‌ اسلام‌، این‌ها یک‌ قدری‌ زیاده‌روی‌ کرده‌اند. یک‌ قدری‌حرف‌هایی‌ زده‌اند که‌ مناسب‌ نبوده‌ است‌ بگویند. این‌ها غرض‌ ندارند. من‌ می‌دانم‌ که‌غالباً این‌ها می‌خواهند برای‌ اسلام‌ خدمت‌ کنند، نه‌ این‌ است‌ که‌ مغرض‌ باشند و از روی‌سوءنیت‌ حرف‌ بزنند. این‌ها اطلاعاتشان‌ کم‌ است‌.» امام‌ خمینی‌ در پاسخ‌ به‌ کم‌کاری‌روحانیت‌ فرمودند: «ما می‌بینیم‌ که‌ این‌ اسلام‌ را به‌ همه‌ی‌ ابعادش‌ روحانیون‌ حفظ‌کرده‌اند. به‌ همه‌ی‌ ابعادش‌ یعنی‌ معارفش‌ را روحانی‌ حفظ‌ کرده‌، فلسفه‌اش‌ را روحانی‌حفظ‌ کرده‌. اخلاقش‌ را روحانی‌ حفظ‌ کرده‌، فقهش‌ را روحانی‌ حفظ‌ کرده‌، احکام‌سیاسیش‌ را روحانی‌ حفظ‌ کرده‌. الان‌ که‌ شما یک‌ همچو فقهی‌ غنی‌ می‌بینید که‌ فقه‌ شیعه‌غنی‌ترین‌ فقهی‌ است‌ که‌ در دنیا هست‌ قانونی‌ که‌ با زحمت‌ علمای‌ شیعه‌ توضیح‌ و تفریع‌شده‌ است‌... تمام‌ این‌ها را این‌ جماعت‌ عمامه‌ به‌ سر و به‌ قول‌ این‌ آقایان‌، عمامه‌ به‌ سر وریش‌دار، درست‌ کرده‌اند.»

امام‌ خمینی‌ در پاسخ‌ به‌ حمله‌ی‌ شریعتی‌ به‌ علامه‌ مجلسی‌ فرمودند: «نباید یک‌ کسی‌تا به‌ گوشش‌ خورد که‌ مثلاً مجلسی‌، رضوان‌الله‌ علیه‌، محقق‌ ثانی‌، رضوان‌الله‌ علیه‌،نمی‌دانم‌ شیخ‌ بهایی‌ هم‌، رضوان‌الله‌ علیه‌، با این‌ها روابط‌ داشتند، می‌رفتند سراغ‌ این‌ها،همراهی‌شان‌ می‌کردند، خیال‌ کنند که‌ این‌ها مانده‌ بودند برای‌ جاه‌ و عزت‌ و احتیاج‌داشتند به‌ این‌که‌ شاه‌ سلطان‌ حسین‌ و شاه‌ عباس‌ به‌ آن‌ها عنایتی‌ بکنند. این‌ حرف‌ها نبوده‌در کار. آن‌ها گذشت‌ کردند، مجاهده‌ی‌ نفسانی‌ کردند برای‌ این‌که‌ این‌ مذهب‌ رابه‌وسیله‌ی‌ آن‌ها، به‌ دست‌ آن‌ها ترویج‌ کنند» .

آن‌گاه‌ امام‌ خمینی‌ به‌ تشریح‌ وضعیت‌ آن‌زمان‌ پرداختند که‌ چگونه‌ در ایران‌ به‌ حضرت‌ امیر(ع‌) سب‌ می‌کردند و چگونه‌ مذهب‌تشیع‌ در غربت‌ به‌ سر می‌برده‌ است‌ و علما در چنین‌ وضعیتی‌ چنین‌ سیاستی‌ رابرگزیدند. امام‌ ورود علما را به‌ دربار صفوی‌ به‌ ورود علی‌بن‌ یقطین‌ و سکوت‌ آن‌ها را به‌سکوت‌ 25 ساله‌ی‌ حضرت‌ امیر تشبیه‌ کردند. امام‌ خمینی‌ در این‌ سخنرانی‌ مصالح‌اسلام‌ را فوق خیالات‌ دانستند و افزودند: «من‌ هم‌ اگر چنان‌چه‌ می‌توانستم‌ یک‌ سلطان‌جائری‌ را به‌ راه‌ بیاورم‌، می‌رفتم‌ درباری‌ می‌شدم‌. شما هم‌ تکلیفتان‌ این‌ بود.» امام‌ خمینی‌در رد بی‌تفاوتی‌ علما بعد از دوره‌ی‌ صفوی‌ با اشاره‌ به‌ قیام‌ تنباکو، نهضت‌ مشروطه‌ی‌ایران‌، جنبش‌ آزادی‌خواهی‌ عراق در مقابل‌ اشغال‌ عراق توسط‌ انگلیسی‌ها، مهاجرت‌علمای‌ اصفهان‌ در زمان‌ رضاشاه‌، قیام‌ میرزا صادق انگجی‌ در تبریز، ایستادگی‌ مرحوم‌مدرس‌ در مقابل‌ شوروی‌ و رضاشاه‌ و قیام‌ 15 خرداد، بالندگی‌ انقلابی‌ حوزه‌ها را خاطرنشان‌ کردند.

امام‌ خمینی‌ در مورد تز« بی‌نیازی‌ اسلام‌ از روحانیت‌» شریعتی‌ فرمود: «شما که‌می‌گویید: اسلام‌ را می‌خواهیم‌، نگویید: اسلام‌ را می‌خواهیم‌، آخوند نمی‌خواهیم‌. شمابگویید اسلام‌ را می‌خواهیم‌، آخوند هم‌ می‌خواهیم‌.» امام‌ خمینی‌ در تحلیل‌ این‌ نیاز ازلحاظ‌ سیاسی‌ فرمودند: «گله‌ای‌ که‌ من‌ دارم‌ از این‌ آقایان‌ روشن‌فکرها این‌ است‌ که‌ یک‌همچو جناح‌ بزرگی‌ که‌ ملت‌ پشت‌ سرش‌ ایستاده‌، این‌ را از خودتان‌ کنار نزنید... این‌هابهتر از شما توی‌ مردم‌اند. شما که‌ نفوذ ندارید، این‌ها دارند. این‌ها در بین‌ مردم‌ نفوذدارند. هر ملایی‌ در محله‌ی‌ خودش‌ نافذ است‌.» امام‌ خمینی‌ اسلام‌ و روحانیت‌ را دوپاره‌ی‌ به‌ هم‌ تنیده‌ توصیف‌ کردند و افزودند که‌اسلام‌ بی‌روحانی‌ مانند «اسلامی‌ است‌ که‌ سیاست‌ نداشته‌ باشد. اسلام‌ و آخوند این‌طورتوی‌ هم‌ هستند. اسلام‌ بی‌آخوند اصلاً نمی‌شود. پیغمبر هم‌ آخوند بوده‌. یکی‌ ازآخوندهای‌ بزرگ‌ پیغمبر است‌. حضرت‌ امام‌ جعفر صادق هم‌ یکی‌ از علمای‌ اسلام‌است‌... من‌ آخوند نمی‌خواهم‌، حرف‌ شد؟»

امام‌ خمینی‌ از مواضع‌ « علمای‌ اعلام‌» در قبال‌ شریعتی‌ هم‌ گلایه‌ کردند و این‌اختلاف‌ را توطئه‌ی‌ رژیم‌ برای‌ سرگرمی‌ و غفلت‌ از مسئله‌ی‌ اصلی‌ دانستند و افزودند:«هر چند وقت‌ یک‌ دفعه‌ یک‌ مسئله‌ای‌ درست‌ می‌شود در ایران‌، تمام‌ وعاظ‌ محترم‌، تمام‌علمای‌ اعلام‌، وقتشان‌ را که‌ باید صرف‌ بکنند در یک‌ مسائل‌ سیاسی‌ اسلام‌ در یک‌مسائل‌ اجتماعی‌ اسلام‌، صرف‌ می‌کنند در این‌که‌ زید کافر و عمر مرتد و او وهابی‌ است‌.»امام‌ خمینی‌ چنین‌ برخوردی‌ را نکوهش‌ کردند وبا توصیف‌ وضع‌ موجود وحساسیت‌های‌ زمانه‌ وظیفه‌ی‌ روحانیون‌ را در مقابل‌ روشن‌فکران‌ مذهبی‌ چنین‌ ترسیم‌کردند: «آن‌ها که‌ قلم‌ را دستشان‌ گرفته‌اند و دارند ترویج‌ می‌کنند از شیعه‌، فرض‌ کنیدچهار تا هم‌ غلط‌ دارد، خوب‌ غلطش‌ را رفع‌ کنید، طرد نکنید، بیرون‌ نکنید، شما دانشگاه‌را رد نکنید از خودتان‌... شما این‌ها را برای‌ خودتان‌ حفظ‌ کنید، هی‌ طرد نکنید. هی‌ منبرنروید و بد بگویید. منبر بروید و نصیحت‌ کنید.» سخنرانی‌ حضرت‌ امام‌ در آن‌ زمان‌ پرهیجان‌ موجب‌ پایان‌ دادن‌ به‌ بگو و مگوهای‌طرف‌داران‌ و مخالفان‌ شریعتی‌ شد و نقش‌ بزرگی‌ را در اتحاد بین‌ دانشگاهیان‌ و حوزویان‌ایفا نمود.

سوم . آیت الله خامنه ای و شریعتی
جهت آشنائی با دیدگاههای رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره دکتر شریعتی دو نمونه ارائه می گردد :
1 . «... مرحله بعدی این است که بیائیم آن مسائلی را که شریعتی با استفاده از آشنائی های خودش با فرهنگ اسلام فهمیده بود و ارائه داده بود با اصول اساسی فلسفی مکتب اسلام بیامیزیم و منطبق کنیم. آنچه که به دست خواهد آمد به نظر من مرحله جدیدی است که می تواند برای نسل ما مفید باشد، به تعبیر بهتر بیائیم شریعتی را با مطهری بیامیزیم. شریعتی را در کنار مطهری مطالعه کنیم.
ترکیبی از زیبائیهای شریعتی با بتون آرمه اندیشه اسلامی مطهری به وجود بیاوریم، آن به نظر من همان مرحله نوینی است که نسل ما به آن نیاز دارد. (دکتر شریعتی از دیدگاه شخصیت ها، ص72، به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی 30/3/60 )
2 . آخرین نظرات مقام معظم رهبری در باره دکتر شریعتی در کتاب «جریانها و سازمانهای مذهبی – سیاسی ایران» نوشته رسول جعفریان منتشر گردیده است که حضرت آیت الله خامنه ای به هنگام مطالعه چاپ سوم کتاب «جریانها و سازمانهای مذهبی – سیاسی ایران» در حاشیه کتاب نگاشته اند و در شناخت آخرین قضاوتهای رهبر معظم انقلاب در چند موضوع اختلافی پیرامون شریعتی بسیار مفید است. عمده ترین مواضع رهبری که قابل تامل است و می تواند در مورد شریعتی دفاعیه به حساب آید، به دو موضوع زیر مربوط است:
الف . بحث نامه نگاری شریعتی به ساواک و نوع تعامل وی با رژیم شاه ؛ در این زمینه رسول جعفریان دو نظر را مطرح می کند: نخست نظر سید حمید روحانی که دکتر شریعتی را عامل رژیم معرفی می کند. دوم کسانی که شریعتی را عامل رژیم نمی دانند اما معتقدند که شریعتی و رژیم شاه در چند حوزه از جمله در برخورد با مسائل اجتماعی، روحانیت، مارکسیسم و ...، دارای وحدت نظر و همسویی فکری بوده اند. در این زمینه مقام معظم رهبری با هر دو نظر فوق مخالفت می کنند و بر نظری تاکید می کنند که مطابق آن، نامه نگاری به ساواک و انتخاب محتوای خاص در این نامه ها، یک تاکتیک به قصد فریب دستگاه حکومت شاه تلقی می شود. مقام معظم رهبری در این باره می نویسند: « به نظر من و با شناختی که از دکتر داشتم، وی تلاش کرد تا از وجود نقاط مشترک خود با دستگاه مانند ضدیت با مارکسیسم و انتقاد از روحانیت استفاده کند و ساواک را درباره خود به طمع بیندازد و در واقع آنها را فریب دهد و موفق شد. شاکله او با نوکری ساواک سازگار نبود. حداکثر این بود که وی اهل خطر کردن در مبارزه با دستگاه نبود و مایل بود در حاشیه عرصه مبارزه قرار داشته باشد ... در سال 54 که من از زندان آمدم، و همه به دیدن من می آمدند، او به منزل من نیامد و برای دیدار من منزل جوانی از دوستان مشترکمان را معین کرد و چند ساعتی با هم بودیم (آن جوان فرحبخش بود که به من و دکتر ابراز ارادت می کرد.»
ب . انتقادهای تند استاد مطهری از شریعتی
دومین موضوعی که در این کتاب از حاشیه نویسی های مقام معظم رهبری منعکس شده است، مربوط به قضاوت تند و همراه با سوءظنی است که نسبت به دکتر شریعتی در نامه استاد شهید مطهری به حضرت امام خمینی در سال 56 آمده است. بسیاری از افراد طرح این مواضع از سوی استاد مطهری را از سر عصبانیت تلقی کرده بودند و برخی نیز آن را به دشمن شناسی ایشان مربوط می دانند. در این زمینه هم نظر مقام معظم رهبری متفاوت است و در هر حال قضاوت شهید مطهری در باره شریعتی را نمی پسندند. ایشان در این زمینه می نویسند: « نظرات مرحوم شهید مطهری در باره شریعتی – چه در آغاز آشنائیشان که تا دو سه سال از وی به نحو شگفت آوری ستایش می کرد و چه در سالهای بعد که از او به نحو شگفت آوری مذمت می فرمود – غالبا مبالغه آمیز ... بود. در همین مطالبی که ایشان به امام مرقوم داشته، نشانه های بزرگنمایی آشکار است. برخی دیگر از دوستان ما از جمله مرحوم شهید بهشتی نیز همین نظر را در باره اظهارات شهید مطهری داشتند.»
( پاورقی کتاب جریانها و سازمانهای مذهبی – سیاسی ایران» نوشته رسول جعفریان صفحه 476 کتاب)
در هر حال نحوه برخورد مقام معظم رهبری با این مسئله و قضاوت منصفانه و حمایت آمیز ایشان از مرحوم شریعتی - ضمن وارد دانستن انتقادهای فکری و اعتقادی به آثار آن مرحوم – می تواند الگوی خوبی برای همگان باشد تا در مواجهه با این متفکران کشور، بزرگی بزرگان انکار نشود ولو آن که در بسیاری از زمینه ها ما با آنان مخالف باشیم و انتقاد کنیم.

چهارم . شهید مطهری و شریعتی

علوه بر مطالب فوق در این باره شاید بهترین و گویاترین نظر، سخنان مرحوم آیت الله شهید مطهری باشد که در تاریخ 56/6/23 ایراد کرده است:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم و به نستعین نظر به این که مسائل مربوط به مرحوم دکتر علی شریعتی مدّتی است موضوع جنجال و اتلاف وقت طبقات مختلف و موجب انصراف آنها از مسائل اساسی و حیاتی و وسیله بهره برداری افراد و دستگاههای مغرض گردیده است، اینجانبان تبادل نظر در این مسائل را ضروری دانستیم و در پی یک سلسله مذاکرات به این نتیجه رسیدیم که تا حدود زیادی وحدت نظر داریم و با توجّه به این که بیشترین افرادی که دچار این سردرگمی و بیهوده کاری هستند، از قشر حقیقت طلب اند، وظیفه شرعی دانستیم عقاید و نظریات مشترک خود را در این زمینه نخست به طور اجمال و سپس به طور تفصیل به اطّلاع عموم و به ویژه این قشر برسانیم. باشد که وسیله خیری برای رهایی از این سردرگمی و بازگشت به وحدت و الفت میان مسلمانان گردد که البته موجب رضای خدای متعال خواهد بود.
آنچه درباره آن مرحوم شایع است، یا مربوط است به جنبه گرایشهایش و یا به استنباطها و اظهار نظرهایش در مسائل اسلامی که در آثار و نوشته های او منعکس است. اینجانبان که علاوه بر آشنائی با آثار و نوشته های مشارالیه با شخص او فی الجمله معاشرت داشتیم، معتقدیم نسبتهایی از قبیل سنّی گری و وهابیگری به او بی اساس است و او در هیچ یک از مسائل اصولی اسلام از توحید گرفته تا نبّوت و معاد و عدل و امامت گرایشی غیر اسلامی نداشته استV}(لمعاتی از شیخ شهید، انتشارات صدرا، ص 38.){V.ولی نظر به این که تحصیلات عالیه و فرهنگ او غربی بوده و هنوز فرصت و مجال کافی نیافته بود در معارف اسلامی مطالعه وافی داشته باشد تا آن جا که گاهی از مسلّمات قرآن و سنّت و معارف و فقه اسلامی بی خبر می ماند، هر چند با کوشش زیاد به تدریج بر اطّلاعات خود در این زمینه می افزود، در مسائل اسلامی(حتّی در مسائل اصولی) دچار اشتباهات فراوان گردیده است که سکوت در برابر آنها ناروا و نوعی کتمان حقیقت و مشمول سخن خداست که:«انّ الذین یکتمون ما انزلنا من البیّنات من بعد ما بینّاه للناس اولئک یلعنهم اللّه و یلعنهم اللاعنون»از این رو، با توجّه به استقبال فراوان جوانان به کتب مشارالیه و این که خود او در اواخر عمر در اثر تذکرات متوالی افراد بی غرض و بالاتر رفتن سطح مطالعات خودش متوجّه اشتباهات خود شد و به یکی از نزدیکانش وکالت تام برای اصلاح آنها داد، اینجانبان بر آن شدیم به حول و قوّه الهی ضمن احترام به شخصیّت او و تقدیر از زحمات و خدماتش در سوق دادن نسل جوان به طرف اسلام، بدون مجامله و پرده پوشی و بدون اعتنا به احساسات طرفداران متعصب و یا دشمنان مغرض، طّی نشریاتی نظریات خود را درباره مطالب و مندرجات کتابهای ایشان بالصراحه اعلام داریم. از خداوند متعال مدد می طلبیم و از همه افرادی که بی غرضانه نظریات مستدل خود را در اختیار ما قرار دهند و ما را در این راه یاری نمایند، متشکر خواهیم شد والسلام علی من اتبع الهدی مرتضی مطهری». لازم به ذکر است که در انتهای نامه مذکور در کتاب لمعاتی از شیخ شهید تنها نام استاد بزرگوار، شهید مطهری آورده، آمده است. (به نقل از سایت تبیان)
در جائی دیگر شهید مطهری در مورد آثار شریعتی می گوید:
«در ماه های آخر عمر شریعتی, بنده مکرر به وسیله اشخاص مختلف به او پیغام دادم که در نوشته های تو مطالبی هست بر ضد اسلام و لازم است اصلاح شود, من حاضرم در حضور جمعی صاحب نظر یا تنها, هر طور خودت مایل باشی, به تو ثابت کنم. اگر ثابت شد, خودت آنها را ولو به نام خودت, نه به نام من, اصلاح کن و شأن تو بالا هم خواهد رفت و الا مجبورم از تو صریحا و مستدل انتقاد کنم و برایت گران تمام خواهد شد. آخرین شخصی که از طرف او نزد من آمد, اظهار داشت که او حاضر است اختیار بدهد به آقای محمد تقی جعفری و آقای محمد رضا حکیمی که از آثارش انتقاد کنند و در نهایت امر, تو صحه بگذاری. من گفتم بسیار خوب؛ ولی به شرط این که کتبا بنویسد.
مقارن با حرکتش به خارج اطلاع پیدا کردم که تنها به آقای حکیمی نوشته که شما مجازی نوشته های مرا نقد کنی. در اروپا خبر موثق این بود که گفته بود تا یک سال کاری نخواهم کرد؛ جز اصلاح نوشته های خودم و یکی از دوستان نزدیک حضرت عالی - منظور «حضرت امام خمینی»است, زیرا مطالب فوق از نامه ای که استاد مطهری به امام خمینی در سال 1356 و پس از درگذشت دکتر شریعتی نوشته, استخراج شده است.- نقل کرد که به او گفته بود, منتظرم فلانی به اروپا بیاید, راجع به اصلاح کتابهایم با او مشورت کنم و البته من این جهت را تحسین کردم و دلیل حسن نیت او و سوء نیت اطرافیانش در ایران گرفتم.
روی این حساب, می بایست از نشر آثارش قبل از اصلاح و تجدید نظر, لااقل به وسیله آقای حکیمی که کتبا به او اجازه داده است, جلوگیری شود؛ ولی افرادی که اخیرا تصمیم گرفته اند او را مظهر رنسانس اسلامی قرار دهند و راه را برای اظهار نظرهای خود در اصول و فروع اسلام باز کنند, در شعاع وسیعی به نشر و تکثیر همه آثار او پرداخته اند... . ) سیری در زندگانی استاد مطهری, صص 221, 222, 223, 225 و 226(
منابع :
1. دکتر علی شریعتی، روح الله حسینیان، تهران : مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386 .
2 . کتاب شریعتی در جهان- تدوین و ترجمه: حمیداحمدی – صفحه 194.
3 . کتاب دکترعلی شریعتی از دیدگاه شخصیت‌ها- به کوشش حجه‌الاسلام جعفر سعیدی- صفحات79و 80.
4 . کتاب چرا هوادار شریعتی شده ام؟دکتر حسین رزمجو .
5 . شریعتی‌ و روحانیت‌ ، پایگاه رجا نیوز .
6 . کتاب چهارده سال رقابت ایدئولوژیک در ایران(1356-1343)،روح الله حسینیان،انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی .
7 . گفت و گوی چهار جانبه، شهید مطهری و دکتر شریعتی و...، انتشارات صدرا چاپ اول.
8 . استاد مطهری و روشنفکران، ص 50، چاپ اول، انتشارات صدرا.

برگرفته از پرسمان

http://www.porseshkadeh.com/Question/25253.aspx


<      1   2   3   4   5      >