مرجع کد و ابزار وب

ابزار ساخت کد پاپ آپ نیو تب

عبدالله - ان شـــــــــــــــــــــــــــــاء الله

92/4/14
1:34 صبح

انتقادات تند عسگری به آیت الله مصباح؛ زمانی برای احمدی نژاد روزه

بدست عبدالله در دسته

آیت الله مصباح یزدی اخیرا گفته است که ایرانی گری ریشه در بهاییت دارد. این سخنان البته با واکنش هایی در محافل خبری و سیاسی مواجه شده است. در این مورد با علی عسگری به گفتگو نشسته ایم.

 

رابط پارلمانی و مشاور مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام می گوید :بهتر است امروز به صورت شفاف به مردم گفته شود ما دارای اجتهاد و نظر کارشناسی در مسائل سیاسی نیستیم و فقط حرف دینی خود را می زنیم.


علی عسگری ،رابط پارلمانی و مشاور مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفتگو با آریا در واکنش به سخنان آیت الله مصباح یزدی مبنی بر اینکه  ایرانی‌گری شعار بهائیان است ،گفت:بهتر است امروز به جای این حرف ها نسبت به گذشته بررسی صورت بگیرد و به صورت شفاف به مردم گفته شود ما دارای اجتهاد و نظر کارشناسی در مسائل سیاسی نیستیم و فقط حرف دینی خود را می زنیم.


وی تاکید کرد:آنچه مسلم است این است که بهاییت یک جریان ساختگی از ناحیه انگلیس است داستان علی محمد باب و برخی چهره ها و اشخاصی که خودشان را در موضع خدایی می دیدند و بعد مدعی پیامبری شدند سپس خود را امام زمان معرفی کردند و بعد با تنزل گفتند ما باب حجتیه الهیه هستیم .


عسگری افزود:اصولا انگلیسی ها در نحله گرایی و در ساختن فرقه ها ید طولانی دارند اگر دقت شود یکی از کارکردهای مهم انگلیسی ها تفکیک قومیت ها و نزاع های معنوی و اختلافاتی است که از نظر آنها ریشه قومیت داشته باشد این موضوع مطلوب آنهاست بنابراین تلاش می کنند این اختلافات قومیتی ریشه مذهبی داشته باشد جنگ تسنن و تشیع که منظور نظر دارند یکی از روش های شیطانی آنها محسوب می شود که به آن دامن می زنند.


این نماینده سابق مجلس ادامه داد: من فکر می کنم بحث شعار مکتب ایرانی یکی از مباحث ساختگی است که از آن سوی مرز طراحی شده است در واقع برخی این مساله را به عنوان تقابل دادن مکتب ایرانی با مکتب اسلام طراحی کرده اند.


وی گفت:آقای {...}و طیف ایشان می خواهند با خط سیر درست و مسلم دینی و اسلامی شیعی  به نحوی مقابله و چالش آفرینی کنند با این دید که از این طریق که با تحریک قومیت و تقابل بین مکتب ایرانی و مکتب اسلام در حوزه سیاست طرحی ببندند و حرفی بزنند و از این جهت موضع گیری سیاسی می کند .بنده برداشتم این است که با هر نوع موضع گیری سیاسی باید موضع گیری سیاسی کرد نه اعتقادی.کما اینکه اگر طرف سوال سیاسی کرد ما باید به آن سوال سیاسی پاسخ سیاسی بدهیم نه پاسخ دینی، فرهنگی و ایدئولوژیک .


عسگری تصریح کرد:آنها در حال حاضر به دنبال بهره برداری از این مساله هستند یعنی یک مرحله از دین ، فرهنگ دینی ، ارزشها ،عدالت و ولایت و روحانیت که از جمله حامیان شخص احمدی نژاد آقای  مصباح یزدی و شاگردان ایشان بودند و این بهره برداری را در دوران سیاسی گذشته خود به انجام رساندند و الان می خواهند با حرف و شعار جدیدی خودشان را مطرح کنند زیرا می دانند از نظر تبلیغ روانی حرف جدید در افکار عمومی ممکن است به دلیل حس ماجراجویی یا جدید خواهی از ناحیه اشخاص بویژه جوانان بازخورد داشته باشد و برای خودش بستر و زمینه ای پیدا کند.


وی اظهار داشت:برخی افراد مباحث امام زمانی و مباحث حجت الهیه شدنشان را در حقیقت به فرم و شعار جدید به عنوان مکتب ایرانی مطرح می کنند که معنویت زرتشت ، روشنفکر مآبی ، جهان خواهی و جهان شمولی نیز در آن هست و می بینیم با حالت مغلطه  مطرح می کنند و پیش می برند .


عسگری در بخش دیگری از سخنانش انتقاداتی نیز به محمود احمدی نژاد وارد کرد .او گفت :آقای احمدی نژاد برای چاوز مطرح کرد و تاکید  داشت چاوز همراه مسیح و امام زمان می آید .در حالی که امام زمان یک انسان کامل است و چاوز یک سوسیالیست و فرد عیاشی بود که فساد اخلاقی او مشهور و مبرهن بود چاوز از نظر فساد و فساد گرایی شهره بود.


مشاور پارلمانی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام افزود:در مقطعی که شیعه در این مظلومیت و غربت جهانی ، بین المللی و منطقه ای قرار دارد احمدی نژاد به یکباره اینگونه از چاوز سخن می گوید و یک روز عزای عمومی اعلام می کند در حالی که ما دیدیم در زلزله آذربایجان و اهر با وجود آنکه تعداد زیادی از هموطنانمان را از دست دادیم ایشان عزای عمومی اعلام نکرد البته ما نمی گوییم نباید رییس جمهور در عزای رییس جمهور کشور دیگر که با او مناسبات سیاسی و بین المللی داشته اعلام عزا نکند ولی اینگونه سخن گفتن را نیز مناسب نمی دانیم .


وی گفت:در مورد زنده بهار تفسیر کرده اند منظور از زنده باد بهار همان ولایت است در این میان برخی مطرح کردن این سخنان را به حساب ضعف اطلاعات دینی احمدی نژاد می گذارند ، برخی دیگر آن را به حساب عوامی بودن آنها می گذارند اما من این را به حساب زرنگی این جریان می گذارم به این معنا که احمدی نژاد می داند تفاوت بین تفکر اسلام ناب شیعه و ولایت انسان کامل ، امام زمان با مسیحیت در چیست .


عسگری تاکید کرد:احمدی نژاد تفاوت بین انسان کامل و ولایت معصوم حجت والای الهی که واسطه فیض خدا و انسان است با امثال چاوز را می داند که در چیست و 313 نفر یار امام زمان ذخیره الهی هستند که به عنوان کابینه و ارکان اصلی مدیریت جهانی امام زمان محسوب می شوند .بنابراین احمدی نژاد می داند که چاوز در این حد نیست اما سعی می کند الگوی جدیدی ارائه کند و در نظامات فکری خودش و چاوز و امثالهم ساختار شکنی کند تا به نحوی به هم ریختگی جهانی به این چهره ها بازگشت پیدا کند و این تفکرات را به خورد جوانان وکسانی که اندیشه دینی آنها عمق یافتنی است بدهد تا جایی که برای چاوز زیارت نامه درست کنند و پیام رسانی کنند که وی را شهید تلقی کنند.


وی اذعان داشت:بنده معتقدم روحانیت شیعه با جریان پیچیده ای مواجه است ممکن است برخی سطحی نگری کنند کما اینکه این سطحی نگری ها را در گذشته نیز به کار بردند. بنده فراموش نمی کنم  زمانی که ما در مجلس منتقد احمدی نژاد  بودیم یکی از آقایان می گفت احمدی نژاد تنها کسی است که در سازمان ملل دعای فرج خواند و شیعه را بر تارک دنیا نشان داده است در حالی که رییس جمهوری های قبلی ما با وجود آنکه روحانی بودند اما هیچ کدام فکرشان به آنجا نکشید که در آنجا تعلق خودشان را به امام زمان بگویند البته بنده در پاسخ به آنها گفتم آنجا مسجد جمکران نیست که مقتضی ایجاد کند دعای فرج خوانده شود بنده گفتم دعایی که احمدی نژاد می خواند دعایی نیست که شما در جلسات ندبه خالصانه و مخلصانه می خوانید.


این نماینده سابق مجلس اظهار داشت:جریانی جدید از بام افتاده و صدا کرده است اما برخی از بزرگان ما باید پاسخگو باشند  چطور شد یک روز احمدی نژاد را مائده آسمانی معرفی کردند و روزه نذر کردند تا پیروز شود و در حال حاضر می گویند سخنانش ریشه در بهاییت دارد .وی در سخنان تندتر ابراز عقیده کرد :بنده معتقدم از آغاز انتخاب احمدی نژاد نسنجیده بود و مسائل فکری و اعتقادی وی برای ما روشن نبود. احمدی نژاد از نظر قانون اساسی جزء رجال سیاسی -مذهبی نبود بنابراین چطور می شود روزی به وی اعتماد صدرصد کنیم و  سرمایه های انسانی، روحانیت شیعه و چهره های مورد اعتماد امام و رهبری را مورد تخریب و تهاجم قرار دهیم بعد امروز اینگونه قضاوت کنیم.


وی خطاب به آیت الله مصباح یزدی خاطرنشان کرد:بهتر است امروز به جای این حرف ها نسبت به گذشته بررسی  صورت بگیرد و به صورت شفاف به مردم گفته شود ما دارای اجتهاد و نظر کارشناسی در مسائل سیاسی نیستیم و فقط حرف دینی خود را می زنیم. در مباحث سیاسی هم مردم را به کارشناسان و مجتهدان سیاسی جامعه که البته اندک و انگشت شمارند ارجاع می دهیم زیرا من معتقدم آقای احمدی نژاد هم منتظر نقطه نظرات آنهاست تا از سازوکار و مواضع قدیم و جدید آنها بهره برداری سیاسی کند تا مواضعش را در حوزه سیاست پیش ببرد بنابراین اینگونه سخن گفتن نیز یک نوع به مصاف احمدی نژاد آمدن از نوع نسنجیده آن خواهد بود.


92/4/14
1:31 صبح

سایت هاشمی نوشت:

بدست عبدالله در دسته

http://hashemirafsanjani.ir/content/%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C%D8%8C-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AC-%D9%BE%D8%B3-%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA

هاشمی، انقلاب را از خوارج پس گرفت


92/4/14
1:31 صبح

سایت هاشمی نوشت:

بدست عبدالله در دسته

http://hashemirafsanjani.ir/content/%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C%D8%8C-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AC-%D9%BE%D8%B3-%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA

هاشمی، انقلاب را از خوارج پس گرفت


92/4/14
12:58 صبح

از فیلمسازی با پول قمار و تبلیغ بهائیت تا برهنهنگاری!

بدست عبدالله در دسته

این روزها مهم‌ترین اتفاق سینمایی کشور، اکران «گذشته» -آخرین فیلم «اصغر فرهادی- در سینماهاست. فیلمی که در فرانسه، به زبان فرانسه و با حضور حداکثری بازیگران سرشناس فرانسوی، ساخته شده، همه جا به عنوان محصول فرانسوی شناخته می‌شود و حاصل حدود دو سال اقامت «اصغر فرهادی» و خانواده‌اش در فرانسه است. اما «گذشته» اولین تجربه‌ی فیلمسازی ایرانیان در دوران مهاجرت –چه موقت و چه دائم- به عنوان محصول یک کشور دیگر نیست.

فیلم گذشته به کارگردانی اصغر فرهادی

به گزارش رجانیوز، پیش از «اصغر فرهادی» فیلمسازان دیگری هم بوده‌اند که برای ساخت فیلم‌هایی که به دلیل مغایرت‌های فرهنگی در ایران قابل ساخت نبودند، عازم دیار غربت شده‌اند و البته بر خلاف «فرهادی»، بسیاری از آنها خود راه بازگشت را بر خود بسته‌اند و حالا آثارشان را با نام کشورهای دیگر می‌شناسند؛ از «امیر نادری» تا «محسن مخملباف» و «عباس کیارستمی» و «بهمن قبادی». در میان بازیگران مهاجرت کرده هم می‌توان به «سوسن تسلیمی»، «سعید راد» و «گلشیفته فراهانی» اشاره نمود که هر کدام البته سرنوشت متفاوتی داشتند.

 اما در این میان، یک نکته‌ی مشترک در سرنوشت همه‌ی این فیلمسازان و بازیگران و حتی سایر هنرمندان مهاجرت کرده وجود دارد که هیچ ناظر عادلی نمی‌تواند آن را انکار کند: این هنرمندان مهاجرت کرده، در خارج کشور هیچ‌گاه نتوانسته‌اند به جایگاه خود در وطن حتی نزدیک شوند؛ هیچ‌گاه نتوانسته‌اند آن‌چنان که در ایران و به زعم خود با محدودیت‌های زیاد و زیر تیغ سانسور مورد توجه معتبرترین جشنواره‌های جهانی قرار می‌گرفتند، در ان سوی آب توفیقی در کسب نخل و شیر و اسکار داشته باشند، هیچ‌گاه آثار آنها با وجود بهره گرفتن از موضوعات ممنوع و عبور از خط قرمزهای سیاسی و اعتقادی و نیز شانتاژ بعضی رسانه‌های خارجی و داخلی نتوانست در بین مردم، جایگاه مناسبی پیدا کند و حتی آثار این افراد در خارج کشور، نتوانست متعصب‌ترین هواداران آنها را هم راضی نکرد.
 
ماجرای مهاجرت ستارگان سینما و موسیقی دوران پهلوی از ایران، با وقوع انقلاب اسلامی کلید خورد و سوپراستارهایی که دیگر نمی‌توانستند بنا به شرایط تازه‌ی پیش آمده، در کاباره‌ها جولان دهند و روی پرده بخوانند و دلبری کنند، جلای وطن کرده و عموماً راهی ینگه دنیا شدند. اما نخستین چهره‌ی بعد از انقلاب مشهور شده‌ای که عطای بازیگری در سینمای ایران را به لقایش بخشید، «سوسن تسلیمی» -بازیگر توانمند سریال «سربداران» و فیلم‌های «بهرام بیضائی» همچون «باشو غریبه‌ی کوچک» و «شاید وقتی دیگر»- بود که سال 66 کشورش را به مقصد سوئد ترک کرد.
 
آن‌طور که از گفته‌های خود «تسلیمی» می‌توان برداشت کرد، مهم‌ترین دلیل او برای مهاجرت، مسئله‌ی حجاب و محدودیت‌های مربوط به بازیگران زن در دوران بعد از انقلاب اسلامی بود. او خود در گفتگویی با بی‌بی‌سی فارسی در مورد بازی‌اش در فیلم «شاید وقتی دیگر» می‌گوید: « بزرگترین مشکل «شاید وقتی دیگر» برای من، مسئله‌ی حجاب زن در خانه بود. اینکه زن در خانه با روسری راه برود و با روسری بخوابد، غیر طبیعی و غریب بود. حتی وقتی فیلم را در سوئد نشان دادند تعدادی از تماشاگران از من پرسیدند: شما موقع خواب هم روسری سر می‌کنید؟ دچار وسواس فکری هم شده بودم. هم باید در نقش فرو می‌رفتم و هم باید حواسم به روسری می‌بود تا مبادا تار مویی بیرون بزند که زد. این نگرانی تاثیرش را روی بازی من گذاشت.»
 
به هر حال «تسلیمی» ایران را در سال 66 ترک کرد و در «آتلیه تئاتر» سوئد مشغول به کار شد. او شغل جدیدش در سوئد را این چنین توصیف می‌کند: «کارم ارسال نامه‌های دفتر، نظافت، فروش بلیت و درست کردن قهوه تا حتی تنظیم نور صحنه بود.»
 
سه سال بعد، «تسلیمی»  موفق به اجرای نخستین تئاترش شد و طی چند سال، در تئاتر و دنیای بازیگری سوئد برای خود اسم و رسمی مهیا کرد، اما هیچ وقت به جایگاه یک چهره‌ی بین‌المللی در دنیای بازیگری نرسید و به گرفتن جوایز جشنواره‌های محلی و داخلی سوئد اکتفا نمود؛ در حالی که او برای یکی از نخستین‌ فیلم‌های حرفه‌ای دوران کاری‌اش در ایران -«چریکه‌ی تارا»- در جشنواره‌ی نسبتاً معتبر «سن‌سباستین» مورد تقدیر قرار گرفته بود.
 
اما «تسلیمی» که در بازیگری فروغی نسبی در داخل مرزهای سوئد داشت، در کارگردانی به شدت ناموفق بود. او به جز ساخت چند تله‌فیلم معمولی و البته فیلم سینمایی فمینیستی و اروتیک «خانه‌ی جهنمی» (2002) هیچ دستاوردی در زمینه‌ی کارگردانی سینما نداشت.
 
 فیلم خانه جهنمی
«خانه‌ی جهنمی» نخستین فیلم سینمایی او ماجرای یک خانواده ایرانی ساکن سوئد است. خانواده‌ای مرکب از یک پدر و مادر و دو خواهر و یک برادر و مادربزرگ پدری. «مینو» یکی از خواهران که به استریپ‌تیز در کلوب‌های شبانه‌ی آمریکائی اشتغال دارد و از روابط نامشروعش حامله است، به بهانه‌ی عروسی«گیتا» -خواهرش- به سوئد می‌آید. دوری وی از خانواده‌، از او شخصیتی ساخته که مورد اعتراض پدر خانواده است؛ پدری که چون به فرهنگ ایرانی پایبند است، شخصیتی پدرسالار دارد. در دیگر سو، مادر این خانواده با تعمیر کار منزل رابطه جنسی دارد. مرد خانواده هم چشمش دنبال زن همسایه است و با دوربین خانه‌ی اورا نگاه می‌کند. اوقات فراغت پسر کوچک خانواده هم به سیگار کشیدن و رصد تصاویر جنسی با دوستانش می‌گذرد. او البته بدون هیچ ناراحتی شاهد رابطه‌ی جنسی پنهانی مادرش با تعمیرکار منزل هم هست. و این خلاصه داستانی نجیبانه از نخستین ساخته‌ی سینمایی یک بازیگر مشهور ایرانی است که در آن سوی مرزها پشت دوربین کارگردانی ایستاده است.
 
شاید با این خلاصه داستان بتوان درک کرد که چرا خانم «تسلیمی» نمی‌توانست در ایران به فعالیت هنری‌اش ادامه دهد. به هر ترتیب، «خانه‌ی جهنمی» بی‌آنکه کوچکترین توجهی را حتی در جامعه‌ی کوچک سوئد برانگیزد، به نمایش درآمد تا «تسلیمی» دریابد توفیقی در فعالیت‌های هنری در خارج وطن نخواهد داشت. ناگفته نماند که برخی رسانه‌های داخلی در این سال‌ها همیشه از «تسلیمی» به عنوان نامزد تصدی پست‌های مهم در وزارت فرهنگ سوئد نام برده‌اند، اما عملاً هیچ‌گاه او به چنین جایگاهی دست نیافته است.
 
اما سال 66، تنها سال مهاجرت «سوسن تسلیمی» نبود. «سعید راد» -ستاره‌ی سینمای قبل انقلاب- هم بعد از ایفای نقش در هشت فیلم شاخص سال‌های نخست انقلاب اسلامی، در سال 62 با اعمال سلیقه‌ی برخی از مدیران وقت ممنوع‌الکار شد و بالاخره در سال 66 تصمیم به ترک وطن به مقصد آمریکا گرفت. اما او نگذاشت سرنوشتش همچون «تسلیمی» رقم بخورد.
 
«راد» در امریکا ایام بدی را پشت سر گذاشت و فقط توانست در نمایش «آخرین بازی» به کارگردانی «محمود استاد محمد» بازی کند. از همین رو، او به کانادا رفت و در جایگاه یک پستچی مشغول به کار شد. «راد» خود ایام غربت در کانادا را در گفتگو با شبکه ایران چنین تعریف می‌کند: « در کانادا پستچی بودم. بی رحم ترین اتوبان دنیا، اتوبانی است به نام فوروان 401 که از تورنتو به مونترال میرود. اتوبانی که مسافت آن 540 کیلومتر است و من چهار سال هر روز صبح در سرمای سخت زمستان کانادا میرفتم و شب این مسیر را برمی گشتم.»
 
او در گفتگوی دیگری با روزنامه‌ی جام‌جم در مورد همین ایام اضافه می‌کند: «جالب است بدانید من نان هم پخته‌ام! کانادا که بودم باید کار می‌کردم تا خرجم را در می‌آوردم. باید کرایه خانه می‌دادم، مثل اینجا نبود که یکی بگوید بیا خانه ما، از این خبرها نبود، یا باید پول می‌داشتم که من نداشتم یا باید کار می‌کردم، چون نه پزشک بودم و نه مهندس، فقط یک بازیگر بودم و کاملا در آن شرایط خلع سلاح شده بودم.»
 
 اما از سال 78 به بعد، دوباره به «راد» اجازه‌ی فعالیت داده شد و او به ایران بازگشت و بالاخره در سال 82، وی با فیلم «دوئل» بازگشت قدرتمندانه‌ای به دنیای سینما داشت. «راد» با بازی در آثار شاخصی مانند سریال «در چشم باد» حضور قدرتمندش در دنیای بازیگری را ادامه داد و با گزیده‌کاری، سرانجام موفق شد در جشنواره‌ی سی‌ام فجر جایزه‌ی بهترین بازیگر بخش فیلم‌های اول را به خاطر بازی در فیلم «گیرنده» تصاحب کند. «سعید راد» به تازگی ایفای نقش در فیلم «چمران» حاتمی‌کیا را به پایان رسانده است.
 
سعید راد در نمایی از فیلم چمران به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا
 
چهره‌ی مشهور بعدی، «امیر نادری» -کارگردان فیلم‌های به یاد ماندنی «ساز دهنی»، «تنگسیر» و «دونده»- بود که در سال 69 ایران را به مقصد آمریکا ترک کرد. او خود در مورد دلایل مهاجرتش به رادیو زمانه می‌گوید: «من سال 1975 به نیویورک رفتم. بار سوم یا چهارم بود که به نیویورک می‌آمدم. اما به خاطر انقلاب از ایران بیرون نیامدم. درست است که جلوی فیلم‌هایم را گرفته بودند و من کمی عصبانی بودم، ولی همیشه هدف‌ام این بود که در خارج از ایران فیلم بسازم. آرزویم نبود، هدفم بود. علتش هم این است که من بچه‌ی‌ آبادان هستم. زمانی که من در آن‌جا به دنیا آمدم و زندگی کردم، آبادان مثل یک کشور خارجی بود. برای همین وقتی به تهران رفتم، هیچ‌وقت خودم را متعلق به آن‌جا ندانستم. وقتی که جنگ شد و من برگشتم به آن شهر تا فیلم «جستجوی2» را بسازم، دیدم که دیگر «آبادان»ی وجود ندارد و از همان‌جا بود که فهمیدم من دیگر شهری ندارم.»
 
«نادری» از همان سال پروسه‌ی آمریکایی شدن را شروع کرد تا بتواند فیلم «آمریکایی» بسازد. ««بعد از اینکه به آمریکا آمدم، فهمیدم برای کار باید پشت‌ام را از لحاظ احساس و خاطره و خواب به زبان مادری، خالی کنم. هر کدام از این‌ها یک وزنه بسیار زیبا ولی سنگینی دارند که ‌با آن‌ها نمی‌توان دوید.» (مصاحبه با رادیو زمانه)
 
 امیر نادری
این فراموش کردن فرهنگ و زبان مادری به نفع فرهنگ بیگانه تا جائی پیش رفت که دو سال پیش«زاون قوکاسیان» -منتقد سینمای ایران- در روزنامه‌ی بانی فیلم در مورد «نادری» و آخرین فیلمش «کات» (Cut) -که ادای دینی به سینمای ژاپن است- و مواجهه با او در جشنواره‌ی ونیز نوشت: «سال گذشته که او را با فیلم Vegas در همین فستیوال دیدم گفت حتی کتاب فارسی نمی‌خوانم تا زبان فارسی یادم برود!؟»
 
جالب‌تر نحوه‌ی تأمین هزینه‌ی همین فیلم «وگاس: بر اساس یک داستان واقعی» (2008) است که خود «نادری» آن را این چنین شرح می‌دهد: ««با پول چند نفر قمارباز این فیلم را ساختم. یعنی به قول خودمان تقارن مسخره‌اش این است که با پولی که از قمار در لاس‌وگاس به دست آوردم، راجع به لاس‌وگاس فیلم ساختم.»
 
البته جشنواره‌های جهانی معتبر بالاخره بعد از 25 سال فیلمسازی او در خارج ایران، برای فیلم ««وگاس: بر اساس یک داستان واقعی» با «نادری» آشتی کردند و این فیلم نامزد دریافت جایزه‌ی شیر طلائی جشنواره‌ی ونیز شد که این توجه را می‌توان نمادی از پذیرفته شدن «نادری آمریکایی» در غرب دانست. هر چند که هیچ‌گاه این فیلم‌ها به فیلم‌های مهمی در امریکا بدل نشدند و مخاطبین هم هیچ‌گاه از آثار او حتی در حداقلی‌ترین شکل ممکن استقبال نکردند.  بدین ترتیب «نادری» بر خلاف ایران، هیچ‌وقت در رسته‌ی کارگردانان مهم امریکا قرار نگرفت.
 
در اواخر دهه‌ی شصت و اوایل دهه‌ی هفتاد روند مهاجرت‌ها کند شد و حتی در مواردی برخی از مشهورترین مهاجرت کرده‌ها همچون «داریوش مهرجویی» و کمی بعد «بهمن فرما‌ن‌آرا» به ایران بازگشتند و مشغول فیلمسازی شدند و مهم‌ترین جوایز سینمای ایران را هم درو کردند.
 
اما از اوایل دهه‌ی هشتاد و در دولت اصلاحات اوضاع کمی متفاوت شد و دوباره بخشی از سینماگران ساز مهاجرت کوک کردند. از «محسن مخلمباف» که در سال 1381 و بعد از یکی دو تجربه‌ی به زعم خود موفق فیلمسازی برون مرزی در افغانستان همچون «سفر به قندهار»، ایران را برای همیشه ترک کرد و بعدها گفت از ترس جانش ایران را ترک گفته، تا «عباس کیارستمی» که دیگر نمی‌توانست در سینمای ایران دغدغه‌های خود را پیگیری کند.

«مخملباف» بعدها در نخستین تجربه‌ی فیلمسازی‌اش در ایام مهاجرت، «سکس و فلسفه» را ساخت که ماجرای قرار یک مرد با چهار معشوقه خود در یک روز را روایت می‌کرد تا مشخص شود که چرا سینمای ایران دیگر مجالی برای فیلمسازی امثال «مخلمباف» نداشته است. او بعدها دو فیلم «فریاد مورچگان» و «باغبان» را ساخت که این دومی در تبلیغ فرقه‌ی انگلیسی بهائیت و در شهر حیفا ساخته شده است. ویکی‌پدیا داستان این فیلم را این چنین توضیح می‌دهد: «یک فیلم‌ساز ایرانی و پسرش برای تحقیق درباره‌ی بهائیت -یک دین ایرانی که حدود 170 سال پیش در ایران به وجود آمده و اکنون چند میلیون پیرو دارد- به اسرائیل سفر می‌کنند. پیروان این دین از سراسر جهان به شهر حیفا می‌آیند تا در باغی که مرکز این دین است، خدمت کنند و از طریق کار در طبیعت خود را صلح‌طلب بار بیاورند. پدر از طریق همراهی و گفتگو با باغبانی که از پاپانیوگینی آمده در می‌یابد که افکار او و دینش با افکار صلح طلبانه و به دور از خشونت کسانی چون گاندی و ماندلا شباهت دارد. برای پدر این سوال مطرح می‌شود که اگر نگاه دینی اصلاح طلبانه‌ای در ایران وجود داشت، آیا حکومت ایران امروز، هنوز به دنبال ساخت بمب اتمی می‌رفت؟ اما پسر عمیقا معتقد است همه‌ی ادیان جز تخریب جهان کاری نکرده‌اند.»
 
جالب آنکه «مخملباف» که در ایران با هر فیلمش، جوایز فراوانی را از جشنواره‌های بین‌المللی به دست می‌آورد، با این سه فیلم کوچکترین توجهی را در سطح بین‌الملل به خود جلب نکرد. فیلمسازی که حالا بیش از سینماگر، یک بیانیه‌نویس دست‌چندم سیاسی است که فیلم‌هایش نیز به بیانیه‌هایی در تبلیغ فرقه‌های ضاله‌ای همچون بهائیت تبدیل شده‌اند.
 
«کیارستمی» هم که روزگاری با «طعم گیلاس» نخل طلای کن را کسب کرده بود، در خارج وطن حداکثر موفقیتش حضور در بخش رقابتی جشنواره‌ی کن بوده است. آن هم با فیلم‌هایی که دیگر نمی‌توان آن را محصول یک نگاه ایرانی و شرقی دانست؛ فیلم‌هایی همچون «کپی برابر اصل» و «مثل یک عاشق» با موضوعاتی خارج از عرف‌ اخلاقی و فرهنگی ایرانی و با فرمی تقلیدی از دیگر آثار خود کیارستمی و البته به مراتب ضعیف‌تر از آن‌ها.

 
در این میان، سال گذشته نمایش فیلم «مثل یک عاشق» کیارستمی با پایانی عجیب و غریب در جشنواره‌های جهانی دیگر همه‌ی منتقدان را به این باور رساند که او فیلمسازی تمام شده است. «مثل یک عاشق» فیلمی است ساخته شده در ژاپن و با بازگیران ژاپنی. این فیلم ماجرای رابطه‌ی یک دختر دانشجو -که به خاطر نیاز مالی‌اش خودفروشی می‌کند در یک کلوب شبانه اشتغال دارد- با یک استاد پیر دانشگاه است که می‌خواهد تنهایی شبانه‌اش را با زنی، پر کند. از طرف دیگر این زن دوست پسری دارد که دیوانه‌وار عاشق اوست و از بی اعتنایی‌اش به تنگ آمده و با او در کشمکش است.... شاید همین خلاصه داستان کامل‌ترین استدلال پیرامون چرایی مهاجرت کیارستمی باشد. هر چند که او در این سال‌ها به یک فیلمساز تمام شده تبدیل شده است که اکران فیلم «شیرین» او در ایران، دستاوردی به جز شکستن شیشه‌های سینما در اعتراض به خسته‌کننده بودن فیلمش نداشت.
 
«بهمن قبادی» و «گلشیفته فراهانی» از نسل متاخر سینماگران مهاجر ایرانی هستند که آنها هم سرنوشتی مشابه بقیه‌ی مهاجرین و حتی تلخ‌تر از آنها داشتند؛ چرا که اگر «کیارستمی» پس از سال‌ها اقامت در اروپا، به سراغ داستان روسپی‌ها رفت و البته در این میان باز هم از نشان دادن برهنگی‌ها تا حد ممکن اجتناب ورزید، اما «قبادی» و «گلشیفته فراهانی» از همان ابتدا در دنیایی از بی‌عفتی‌ها و عریان‌نمایی‌ها غرق شدند.
 
 

«قبادی» که روزگاری با روایت داستان «کرد بی‌وطن» و ایجاد حساسیت‌های قومی و قبیله‌ای، دل معتبرترین جشنواره‌های جهانی همچون کن و برلین را به دست می‌آورد، سال 88 ترک وطن کرد و سال گذشته با ساخت و پخش گسترده‌ی فیلم «فصل کرگدن» از شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان، نشان داد که او هم به باشگاه سینماگران تمام شده‌ پیوسته است. فیلمی که با وجود هنرپیشه‌های نامداری چون «بهروز وثوقی»، «مونیکا بلوچی» و چند هنرپیشه‌ی ترکیه‌ای مشهور و روایت داستانی مثلاً سیاسی و ملتهب و البته با چاشنی صحنه‌های اروتیک فراوان، باز هم نتوانست توجهی را چه در داخل و چه در خارج ایران به خود جلب کند. فیلمی که فارغ از همه‌ی این توصیفات، حتی از سوی حامیانش نیز فیلمی ضعیف و بی‌سروته و الکن خوانده شد.
 
«گلشیفته فراهانی» هم که به نقل از خودش روزگاری او را «شاه‌ماهی سینمای ایران» می‌خواندند، حالا محبور است نقش روسپی افغانی را بازی کند که مردان با محاسن بلند، هر وقت اراده می‌کنند از او تلذذ جنسی می‌برند. هنرپیشه‌ای که نامش مطرح نمی‌شود مگر به مورد جدیدی از رسوایی‌ها و برهنگی‌ها؛ تا جائی که او در برهنگی از فرانسوی‌ها هم فرانسوی‌تر شده است.
 
و این طومار بلند بالا، فقط روایتی است از سرنوشت ماجرای چند تن سینماگران مهاجرت کرده و اگر قرار بود به سرنوشت تلخ کسانی چون «عباس معروفی» در میان نویسنده‌های ترک وطن کرده و «سعید شنبه‌زاده» در میان اهالی موسیقی و یا انزوای «سهراب شهید ثالث» -کارگردان فیلم مشهور «طبیعت بی‏جان»- در آلمان پرداخته شود، این طومار بلندتر و تلخ‌تر هم می‌شد. هر چه هست، با خواندن این سطور، شاید بتوان فهمید که چرا «اصغر فرهادی» تا الان دست رد به سینه‌ی مهاجرت از ایران زده است. او قطعاً تجربیات «گذشته» را از یاد نبرده است...

 

 

 

 

 

 

رجانیوز


92/4/10
10:2 عصر

کاهش تعرفه واردات درصورت عدم ارتقای کیفیت خودرو

بدست عبدالله در دسته

پس از آنکه در نحوه اخذ تعرفه واردات تغییراتی به وجود آمد، تعرفه واردات خودرو از 90 درصد به 45 درصد کاهش یافت اما این کاهش فرقی به حال واردکنندکان نداشت چرا که همزمان نرخ محاسبه تعرفه بر اساس دلار از 1226 تومان به حدود 2500 تومان افزایش یافت.

به گزارش تابناک، به همراه تصویب آزادسازی قیمت خودرو از سوی دولت مقرر شد که هر ساله پنج درصد از تعرفه واردات خودرو کاهش یابد. اما رئیس جمهور در آخرین مصاحبه تلویزیونی با انتقاد شدید از افزایش قیمت محصولات خودروسازان داخلی آنها را به آزاد سازی واردات خودرو تهدید کرد.

این تهدید رئیس جمهور با واکنشی هم از سوی خودروسازان و هم از سوی نمایندگان مواجه شد. احمد نعمت بخش رئیس انجمن خودروسازان با اعلام اینکه خودروسازان با کاهش تعرفه مشکلی ندارند معتقد است همزمان با این موضوع باید تعرفه واردات قطعات خودرو هم کاهش یابد. علاوه بر این قاضی‎پور عضو کمیسیون ویژه حمایت از تولید ملی هم از مخالفت مجلس با کاهش تعرفه واردات خبر داده است.

اما از سوی دیگر کفیت پایین محصولات داخلی و عدم ایمنی کافی در خودرو های ساخت داخل تبدیل به دغدغه ای شده است که به راحتی نمی توان از آن چشم پوشی کرد و همین دلیل شاید عاملی باشد تا در تعرفه وادات خودرو تغییراتی صورت گیرد.کیفیت پایین خودروهای تولید داخل و از طرفی بالا بودن قیمت آن در مقایسه با خودروی مشابه خارجی فریاد مصرف‌کنندگان را در آورده به طوری که وضعیت خراب خودروی داخلی نقل مجلس تمام محافل عمومی و تخصصی است و تمامی اقشار جامعه در این خصوص اظهارنظر می‌‌کنند.

الیاس طاهری نماینده مردم اقلید در مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با «تابناک» با بیان اینکه یکی از راهکارهای مجلس و دولت برای ارتقاء کیفیت محصولات داخلی کاهش تعرفه خودروهای وارداتی است تا خودروسازان مجبور شوند کیفیت را بالا ببرند. در جلسات کمیسیون صنایع مجلس قرار ما با خودروسازان داخلی آن بود که کیفیت خودروها را افزایش یافته و در کنار آن قیمت‌ها متعادل شود.

این عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس گفت: در صورتی که خودروسازان داخلی کیفیت تولیدات خود را ارتقاء نداده و قیمت ها را کاهش ندهد، تعرفه واردات خودرو را کاهش می‌دهیم.

وی گفت: در جلساتی که با خودروسازان و متخصصان این حوزه و حتی اعضای کمیسیون بدون حضور خودروسازان داشته‌ایم به این نتیجه رسیدیم که برای رسیدن خودروها با یورو 4 لازم است که کیفیت خودروهای داخلی بالا برده شود و مصرف کننده از همین خودروها با کیفیت بالا و قیمت پایین استفاده کند. این در حالی است که قیمت خودروها بیش از دو برابر شده و کیفیت آن تغییری نکرده است.

وی خاطر نشان کرد‌: بخشی از دلایل تصادفات عامل انسانی است اما کیفیت خودرو هم در کاهش تصادفات ، جراحات و مرگ و میر نقش مهمی دارد و باید به مشتریانی که با قیمت بالا خودرو خریداری می‌کنند ماشینی متناسب با آن قیمت تحویل داشته شود ضمن آنکه خودرو با کیفیت افتخار ملی برای محسوب خواهد شد.

وی با بیان اینکه افزایش تولید خودرو در کنار ارتقاء‌کیفیت آن برای تقاضای بالای جامعه ما ضروری است،‌ گفت: تسهیلات لازم برای افزایش تولید به خودروسازان ارائه شده و در صورت صلاح دید دولت کمک خواهد کرد که اگر نیاز به نقدینگی داشته باشند، برطرف شود.


<   <<   26   27   28   29   30   >>   >