مرجع کد و ابزار وب

ابزار ساخت کد پاپ آپ نیو تب

عبدالله - ان شـــــــــــــــــــــــــــــاء الله

90/11/22
1:43 صبح

قطب زاده؛ از همراهی با امام تا عصیان بر امام 2

بدست عبدالله در دسته قطب زاده؛ از همراهی با امام تا عصیان بر امام 2

تدارک کودتا

قطب‌زاده پس از خانه نشین شدن به این نتیجه رسیده بود که جمهوری اسلامی از مسیر خود منحرف شده و برای بازگرداندن آن به مسیر اصلی راهی جز برخورد نظامی وجود ندارد. البته وی در بازجویی حرکت خود را براندازی نظام جمهوری اسلامی نمی‌داند و اعتقاد دارد اصلاً مسأله‌ی براندازی نظام جمهوری اسلامی مطرح نبود، بلکه نجات انقلاب و جمهوری اسلامی ایران از دست کسانی که به نظر وی صلاحیت حکومت کردن ندارند، مورد نظر بوده است.

هدفی که قطب‌زاده برای حرکت خود ذکر کرده است، دقیقاً همان هدف کودتاگران «نوژه» بود که دو سال قبل از او با شکست مواجه شدند؛ این تفاوت که آنان تصریح می‌کردند که ما جهت نجات انقلاب از دست حضرت امام خمینی(ره) شروع به عملیات سیاسی کرده‌ایم. صادق قطب‌زاده برای تحقق هدف خود حدود یک سال و نیم تلاش کرد. ارتباط با برخی از کشورهای منطقه، ارتباط با تنی چند از نظامیان و ارتباط با شماری از روحانیون مخالف، نمونه‌ای از فعالیت‌های خام و حساب نشده‌ی وی بود که قبل از آن که تعداد بیش‌تری را آلوده کند، دستگیر شد.

اعتراف به توطئه

قطب‌زاده شکل‌گیری توطئه برای براندازی نظام جمهوری اسلامی را این گونه بیان می‌کند: «از مدتی قبل، حدود سه ماه قبل، از یک سازمان افسری با من تماس گرفتند و بحث و گفت‌وگویی پیرامون تحلیل ما از مسایلی که فعلاً در کشور ما می‌گذرد، شد. در این تحلیل من یک مقدار نقطه نظرهایی داشتم و آن‌ها هم همچنین. بعد از قبول نقطه نظرهای من و چارچوبی که باید در آن باشیم، بحث و گفت‌وگو راجع به قصد براندازی حکومت و نه نظام جمهوری شد که در اطراف بیت امام چه می‌توان کرد. بر این اساس، بحث اول آن‌ها صحبت از محاصره بود و آن‌ها درباره‌ی محاصره نقشه‌ای می‌خواستند. من این نقشه را توسط یکی از دوستان که تهیه شده بود به آن‌ها دادم. یک نقشه‌ی عادی بود.

آن‌ها گفتند که این نقشه به نظر ما درست نمی‌آید و بنابراین لازم است که ما از نزدیک برویم و آن جا را ببینم. آن ها رفتند و من یکی از دوستانی که در آن جا منزلی - بغل منزل امام - داشت معرفی کردم و این ها رفتند و آن منزل را دیدند. در مراجعت وقتی نشستیم صحبت کردیم، گفتند که این منزل محل بسیار مناسبی است برای انفجار، گفتند: خیلی خوب و بحث راجع به محل انفجار صورت گرفت که چگونه و به چه نوع. هفته‌ی بعد - که دو هفته قبل از دستگیری من بود - آمدند گفتند که سازمان ما تصمیم گرفته آن جا را از دو طریق بکوبد: یکی با توپخانه، یکی هم احیاناً با انفجار از داخل منزل ... هدف از بین بردن همه‌ی سران حکومت من جمله امام [بود]. من در بدو امر دو نوع حالت روانی در برخورد با قضیه داشتم، یکی مسأله آری یا نه. منتها متأسفانه در وهله‌ی اول من گفتم خیلی خوب این مسأله را بررسی کنیم و ببینیم چه کار می‌شود کرد و «نه» نگفتم.

آن ها رفتند و نقشه را بررسی کردند و هفته‌ی بعد آمدند و گفتند که ما فکر کردیم که هم نقشه‌ی کوبیدن آن جا باشد و هم به حالت خون خواهی امام، بقیه‌ی کارها را انجام بدهیم و مردم هم در این باره بیایند و در واقع گیج بشوند که به کدام سمت بروند.قرار شد که آن ها بروند و تمام این نقشه را مورد مطالعه قرار بدهند و چند روز قبل از اجرای نقشه، تصمیم نهایی در این زمینه گرفته شود. در واقع من از این که با این نقشه در اول آن مخالفت نکردم، از لحاظ روحی خودم ناراحت بودم و تصمیم داشتم که در جلسه‌ی نهایی که صحبت است، مطلقاً با کوبیدن جماران و منزل امام به - اعتبار عاطفی خودم نسبت به امام - جلوگیری بکنم؛ ولی البته [با] بقیه‌ی نقشه مثل گرفتن سپاه، کمیته، رادیو و تلویزیون، محاصره‌ی جماران، من کاملاً موافق بودم. این نقشه‌ای بود که در واقع انجام و عملی شد، یعنی تا آن مرحله؛ ولی همین طور که عرض کردم به تصویب نهایی نرسید و ما هم در واقع قبل از آن که اصلاً ماجرا به صورتی در بیاید، دستگیر شدیم.»[8]

ارتباط با خارج از کشور

کودتای قطب زاده–شریعتمداری نیز مانند دیگر کودتاهایی که در ایران صورت گرفته است، بی بهره از حمایت خارجیان نبود. شخصی به نام «ایل آلون»که از جامعه‌ی سوسیالیست‌ها بود، از نظر اقتصادی به قطب‌زاده قول پول و اطلاعات لازم برای انجام کودتا را داده بود. هم‌چنین صورت اسلحه‌هایی که لازم داشتند، مقداری از آن‌ها را قطب‌زاده صورت کرده بود و قرار بود از طریق آقای ایل آلون تهیه بشود.[9] احمد عباسی داماد شریعتمداری در اعتراف‌های خود درباره‌ی حمایت و تأیید خارجی‌ها از توطئه‌ی قطب‌زاده از زبان «مهدی مهدوی»، امام جماعت مسجد جامع قلهک که در توطئه‌ی قطب‌زاده مشارکت داشته است، می‌گوید: «این بنده [مهدوی] حدود یک ماهی بود در مسافرت بودم.

از این جا ابتدا رفتم به سوریه و چند روزی در سوریه بودم. از آن جا سفری کردم به آلمان و در آلمان با بعضی از شخصیت‌ها و مقام‌های آلمانی ملاقات کردم و برای آن‌ها وضع ایران را تشریح کردم که در ایران اوضاع خیلی خراب است، مردم خیلی مخالف هستند و خفقان و فشار و این ها زیاد است و ناراحتی‌های مردم رو به شدت گذاشته [است] مقامات آلمانی هم حرف من را تأیید کردند و گفتند: بله ما اطلاع داریم و این طور هست و ما هم با این وضع موجود ایران با آقایان نمی‌توانیم همکاری بکنیم و اگر یک نظام صحیحی، درستی و افراد صحیحی روی کار باشند، ما حاضریم با آن ها همکاری کنیم و رابطه داشته باشیم ... بعد از آلمان بنده سفری کردم به عربستان سعودی، هواپیما که نشست و خواستیم پیاده شویم آن جا از ما استقبال محرمانه‌ای کردند... برای ایشان هم بنده شروع کردم همان حرف ها که در آلمان زده بودم [را] زدم که در ایران وضع اِلِه و بِلِه است، ناراحتی زیاد است، فشارها و مخالفت‌ها با رژیم زیاد است ... پس از صحبت‌های من [آن شخصی که به استقبال آمده بود] شروع کرد به صحبت کردن که او هم دل پری داشت از مقامات ایران و رژیم ایران می‌گفت: بله، ایران منطقه را به آتش کشیده که ایران اِلِه و بِلِه کرده با این ها نمی‌شود کار کرد و ما هم آماده‌ایم اگر رژیم صحیحی در ایران باشد، همکاری کنیم و رابطه داشته باشیم. بعد با بعضی از مقامات دیگر در آن جا ملاقاتی دادند و ملاقات کردیم.»[10]

قطب‌زاده در اعتراف‌های خود درباره‌ی همکاری با بعضی از افراد در خارج از کشور و کشورهای بیگانه می‌گوید: «من با آقایان نجفی و محمدحسینی و زارع و ریاضی [از عناصری که قرار بود با کودتا همکاری کنند] این بحث را بلا استثنا کردم که ما نباید به هیچ سیاستی و نیرویی در خارج از کشور متکی باشیم. این بحث را نیز با آقایان حبیب‌زاده و کامبیزی در مدت طولانی نیز داشتم و مسؤولیت سیاست خارجی به عهده‌ی من گذاشته شد. حتی یک مورد آمدند و گفتند که جلسه‌ای در استانبول یا آنکارا بوده است که رضا پهلوی، بختیار، آریانا و یکی دو نفر دیگر در این جلسه بوده‌اند.

آقایان می‌خواستند ما سیاست خارجی خود را با این‌ها هماهنگ کنیم، اما من گفتم از لحاظ من هر کس هر کاری که می‌خواهد بکند، ولی من موافق این کار نیستم. قسمت دیگر مسأله ارتباط با یک سلسله افراد خارج از کشور بود. ارتباط من ارتباط امروز و دیروز نبوده و نیست، بلکه من این ارتباطات را در اثر 15، 16 سال زندگی در خارج از کشور پیدا کرده‌ام و با برخی از شخصیت‌های بین المللی سر و کار داشته‌ام و فعالیت‌های زیادی نیز در خارج داشته‌ام ... من می‌خواستم از نظرات کلی کشورهای اروپایی و خاورمیانه و بلوک شرق راجع به اوضاع داخلی ایران مطلع شوم، زیرا من داشتم وارد کار تغییر حکومت می‌شدم و برای این کار نیاز به یک سلسله مسایل اطلاعاتی داشتم.

به خاطر این مسأله بود که بر اساس آن یک سلسله تماس‌هایی با «ویل آلون» گرفته و ایشان هم با سوسیالیست‌های آلمان تماس گرفتند [... سازمان سوسیالیست‌های آلمان] در10، 15 سال گذشته [سال 1361] شاید حدود یک هزار تلگراف به شاه سابق و دستگاه گذشته، راجع به زندانیان آن روز ایران زده بود. به همین دلیل با اعتقادی که به نقش عربستان سعودی در خاورمیانه داشتم، باید از نظرات آن کشور نیز مطلع می‌شدم. ولی در هیچ مورد ما به آن ها نگفتیم که می‌خواهیم چه بکنیم و در آینده قول دادن امتیازی به آن‌ها بدهیم ... من در تمام عمرم تنها یک اسلحه‌ی کمری از برادر «حافظ اسد» گرفتم، آن هم هنگام مذاکرات با وی بود. بعدها نیز من این اسلحه را به برو بچه‌های مدرسه رفاه دادم.»[11]

شریعتمداری و کودتا

 یکی از مسایل مهمی که در جریان کودتای قطب‌زاده مطرح شد، شرکت «آیت الله شریعتمداری» از مراجع تقلید آن زمان در کودتا بود که منجر به سلب صلاحیت مرجعیت ایشان شد.[12] صادق قطب‌زاده در مصاحبه‌ای تلویزیونی پس از دستگیری، رابطه‌ی آیت الله شریعتمداری را با جریان کودتا افشا کرد. وی در این باره گفت: «... در بین مراجع فقط با واسطه‌ای با شخص آیت الله شریعتمداری مسأله را در میان گذاشته بود ... من از طریق آن دو واسطه مطلع شده بودم که این مطالب - مسأله‌ی اصل براندازی - به نظر ایشان رسیده بود.

در دو سه ماه قبل یک بار آقای حجت الاسلام مهدوی رفتند آن جا و صحبت کرده بودند با ایشان و در مجموع برخورد آیت الله شریعتمداری بسیار برخورد محتاطانه‌ای بود با کل مسأله. بعد وقتی که حجت الاسلام مهدوی تشریف برده بودند به خارج، من از حجت الاسلام آقای عبدالرضا حجازی خواستم مطلب را با حضرت آیت الله شریعتمداری در میان بگذارند و کلیات طرح را یعنی اصل کلیت طرح را با آقای حجازی در میان گذاشتم و آقای حجازی هم با آیت الله شریعتمداری - آن طوری که به من گفتند - مسأله را در میان گذاشته است و نقل قول از آقای حجازی است که ایشان گفتند که من قبل از انجام برنامه کاری نمی‌توانم بکنم و بعد از انجام برنامه، بنده خود ایشان را تأیید می‌کنم و اقدام می‌کنم. این ماجرا گذشت... تا مجدداً آیت الله مهدوی آمدند. من مجدداً به آقای مهدوی گفتم و ایشان هم در مراجعت به من گفتند که نظر ایشان همان است و اگر براندازی انجام شد، ایشان تأیید خواهند کرد و اقدام خواهند کرد. البته یک دو روز بعدش آقای مهدوی پولی در حدود 500 هزار تومان به من دادند و تنها پولی بود که به من رسید و گفتند من بابت خرید منزل از آیت الله شریعتمداری گرفتم.»[13]

کشف کودتا

حدود یک سال و نیم پیش از کشف کودتا که آقای قطب‌زاده پس از چند روز دستگیری آزاد شد، اخباری مستند و گاه غیر مستند که حکایت از فعالیت ایشان برضد جمهوری اسلامی ایران می‌نمود، به دست می‌رسید. پس از دستگیری اعضای گروهک پارس (پاسداران رژیم سلطنت) یکی از کسانی که با این گروه همکاری می‌کرد و در همین رابطه اعدام شد به نام «عسگر مهاجر»، در بازجویی‌هایی که در تاریخ 27/3/1360 از وی انجام شد، معلوم گردید که با آقای قطب‌زاده ارتباط داشته و آقای قطب‌زاده مشغول جذب افراد ناراضی مانند اوست.

پس از دستگیری گروهک سلطنت طلب «رضا زاده» یکی از افراد این گروه به نام «سرهنگ صیرفی» که در همین رابطه اعدام شد، در بازجویی ـ در تاریخ 5/7/1360 ـ ضمن اعترافاتی از یکی از همکاران قطب‌زاده نقل می‌کند که قطب زاده به همراهی تعدادی نظامی می‌خواهند حکومتی تشکیل بدهند که او نخست وزیر باشد. نقل کننده‌ی این سخن یکی از محافظین قطب‌زاده بوده که در رژیم سابق 17 سال از شاه محافظت نموده و اکنون به جرم همکاری با گروه رضا زاده، به حبس ابد محکوم شده است. به تدریج با پی گیری‌هایی که انجام می‌شد، فعالیت‌های قطب‌زاده برضد جمهوری اسلامی ایران قطعی‌تر می‌گردید تا این که تعدادی از عناصر نظامی و غیر نظامی که قطب‌زاده می‌خواست با آن‌ها همکاری کند و در این رابطه مبالغ زیادی پول جهت همکاری به آن‌ها داده بود؛ مسؤولین را در جریان فعالیت گسترده‌ی وی در رابطه با براندازی جمهوری اسلامی ایران قرار دادند.

اطلاعاتی که از این طریق می‌رسید حاکی از این بود که جریان آقای قطب‌زاده یک مسأله‌ی ساده نیست، زیرا از نظر خارجی به بعضی از رژیم‌های مرتجع منطقه و بعضی از کشورهای غربی و در رأس همه‌ی آن‌ها آمریکا متصل می‌شود و در داخل نیز به تعدادی روحانی نما و در رأس آن‌ها آقای شریعتمداری ربط پیدا می‌کند و روابطی با بعضی از خان‌های ایلات دارد و با بعضی در حال ارتباط است. تا این جا جریان اهمیت فوق العاده‌ای نداشت زیرا از مرحله‌ی طرح و فرض و تصمیم کلی تجاوز نمی‌کرد و نیرویی هم که بخواهد با آن‌ها همکاری انجام دهد، هر چند بسیار محدود و کوچک در اختیار آقای قطب‌زاده نبود. قابل ذکر است که تا این مرحله تعدادی از مسؤولین جمهوری اسلامی تصمیم داشتند وی را احضار نمایند و با اخذ اطلاعات وی در رابطه با همکاری داخلی و خارجی‌اش، او را از منجلاب نجات دهند.

این جریان از جایی اهمیت یافت که همزمان با شروع عملیات گسترده‌ی رزمندگان اسلام علیه رژیم صدام، آقای قطب‌زاده پیشنهادهای تندی از قبیل ترور فرمانده‌ی نیروی زمینی و اعضای شورای عالی دفاع را مطرح نمود و از همکاران خود به طور جدی می‌خواست که ترورها را به مرحله‌ی اجرا درآورند. مهم‌تر از موارد یاد شده، پیشنهاد ترور حضرت امام خمینی از سوی قطب‌زاده است. طبق نوارهایی که از جلسات آقای قطب‌زاده به دست آمد، مقارن با پیروزی‌های غرورآفرین رزمندگان اسلام، نامبرده پیشنهاد ترور امام را مطرح و روی این مسأله سخت پافشاری می‌کند و امکاناتی از قبیل منزل و مبلغ 750 هزار تومان پول در این رابطه قرار می‌دهد.

«حجت الاسلام ری شهری» در این باره می‌گوید: «... تعدادی از مسؤولین کشور که در جریان این توطئه بودند، نظرشان این بود که قطب‌زاده را از این جهنم و از این آلودگی نجات بدهیم. نظر این بود که یک روز بخواهیمش و بگوییم این جریان را می‌دانیم و افرادی با تو هستند و می‌دانیم افرادی که از خارج و داخل در ارتباط با تو هستند، مشخص کن و بعد از این که همه‌ی مسایل را گفت، آزادش کنیم تا این که این جریان پیش آمد. مقارن عملیات فتح الفتوح قرار شد، خانه‌ی «شاه ویسی» را با کمک مهندس «فرزان» در اختیار این گروه قرار بدهند تا از آن جا کار را انجام دهند. این مسأله که مشخص شد و وقتی فهمیدیم این مرد این قدر کثیف است و می‌خواهد یک چنین خیانتی[14] به امت بکند - خیانتی که شاه حاضر نشد انجام دهد - وقتی مسأله به این شکل شد، تصمیم گرفتیم ایشان را باز داشت کنیم... »[15] پس از دستگیری، آقای قطب‌زاده تمامی اتهام‌ها را مردود دانست ولی پس از اطلاع از این که مسؤولین کشور در جریان بوده‌اند، به جرم خود اعتراف کرد و کودتای او و همدستانش برضد نظام جمهوری اسلامی با شکست مواجه گردید.

اتهام‌های قطب زاده

با توجه به اطلاعاتی که از فعالیت‌های آقای قطب‌زاده پیش از دستگیری وی وجود داشت و اعتراف‌های او پس از دستگیری، پرونده‌ی اتهامی او به سرعت تکمیل و به دادگاه ارسال شد. در تاریخ 23 مرداد 1361 دادگاه انقلاب اسلامی ارتش برای رسیدگی به اتهام‌های وی تشکیل جلسه داد و اتهام‌های قطب‌زاده به شرح زیر اعلام شد:

1ـ رهبری کردن عده‌ای جهت براندزی نظام جمهوری اسلامی در زیر پوشش پیاده کردن جمهوری اسلامی واقعی؛

2ـ همکاری با چند گروه نظامی به منظور تحقق بخشیدن به اهداف شوم خود؛

3ـ تغذیه‌ی مالی گروه‌های نظامی همکار؛

4ـ برقراری ارتباط و حتی همکاری و تهیه‌ی پوشاک جهت مفسدین جریان‌های شمال کشور؛

5ـ اعزام رابط جهت تماس با قشقایی‌ها و درخواست کمک از آن‌ها؛

6ـ اعزام نمایندگانی به خارج از کشور جهت گرفتن پول و اطلاعات برای براندازی؛

7ـ گرفتن مبلغ 600 هزار دلار از خارج از طریق «ویل آلون»؛

8ـ فرستادن «سیدمهدی مهدوی» به عنوان نماینده‌ی به عربستان برای گرفتن پول؛

9ـ برقراری ارتباط با جامعه‌ی سوسیالیست‌ها جهت براندازی و اعزام نمایندگانی نزد آنان؛

10ـ اعزام نمایندگانی نزد شریعتمداری برای جلب همکاری و تأیید وی؛

11ـ درخواست اسلحه از خارج با فرستادن لیستی مرکب از اقلام مورد نیاز؛

12ـ تهیه‌ی طرح و به عهده گرفتن رهبری عملیات تسخیر مراکز سپاه، کمیته‌ها، رادیو و تلویزیون؛

13ـ تهیه‌ی نقشه‌ی چگونگی انهدام بیت امام و شروع به اقدام؛

14ـ قرار دادن دو منزل در اختیار بعضی از افراد گروه، یکی نزدیک بیت امام و دیگری خارج از جماران جهت دیده بانی و تخریب؛

15ـ اقدام جهت آزادی «اصغر مهاجر» یکی از بمب گذاران گروه پارس با دادن مبلغ 500 هزار ریال به عنوان رشوه؛

16ـ اقدام به آزادی یکی از منافقین و تلاش برای تهیه‌ی گذرنامه و خروج او از کشور. [16]

سرنوشت رهبران کودتا

پس از دستگیری صادق قطب‌زاده، دادگاه انقلاب ارتش با توجه به اتهام‌های وی، او را به عنوان یاغی و یکی از مصادیق بسیار روشن مفسد، محکوم به اعدام کرد. قطب‌زاده در آخرین لحظات اجرای حکم اعدامش، در جمع زندانیان اوین سخنرانی کرد و ضمن اعتراف به کودتا برضد جمهوری اسلامی، از اقدام‌های خود اظهار پشیمانی و ندامت نمود. هم‌چنین در پی افشای ارتباط آیت الله شریعتمداری با جریان قطب‌زاده و با توجه به سوابق حمایت ایشان از جریان‌های مخالف نظام اسلامی، جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم در جلسه‌ی مورخ 31/1/1361 عدم صلاحیت وی را برای مرجعیت تصویب کرد. قطب‌زاده که در تاریخ 17/1/61 بازداشت شده بود پس از 3 جلسه محاکمه بر اساس رأی دادگاه ارتش به اعدام محکوم شد و رأی صادره در شب 24 شهریور 1361 اجرا گردید.
 
 پی‌نوشت‌ها:

1 ـ  آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کدهای 18287، 20369 و 8611
2 ـ خاطرات علی جنتی، به کوشش سعید فخر زاده، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص117.
3 ـ روزنامه‌ی اطلاعات، 12/11/1357.
4 ـ سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج2 ، ص601
5ـ مهدی بازرگان، شورای انقلاب و دولت موقت، تهران نهضت آزادی ایران، 1360، ص 25 و 40
6ـ خاطرات علی جنتی، همان.
7ـ روزنامه‌ی کیهان 8/2/1361.
8ـ همان 21/2/1361.
9ـ همان.
10ـ همان8/2/61.
11ـ همان.
12ـ محسن صالح، جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم از آغاز تاکنون، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ج دوم (فعالیت ها)، ص160- 159.
13- روزنامه‌ی جمهوری اسلامی 20/8/1368.
14ـ منظور ترور حضرت امام خمینی است.
15- محمد محمدی ری شهری، خاطره‌ها، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383 جلد اول، ص425
16ـ ری شهری، پیشین.

*حسین کاوشی/پژوهشگر تاریخ/برهان


90/11/22
1:42 صبح

قطب زاده؛ از همراهی با امام تا عصیان بر امام 1

بدست عبدالله در دسته قطب زاده؛ از همراهی با امام تا عصیان بر امام

 

صادق قطب‌زاده اصفهانی از جمله افرادی است که اظهارات ضد و نقیضی در مورد او وجود دارد. بررسی منابع و اسناد نشان می‌دهد که او زندگی پرفراز و نشیبی داشته است که می‌تواند از بسیاری جهات عبرت آموز باشد.

یکی از موضوعات جالب و در عین حال عبرت‌آموز، بررسی احوال شخصیت‌های دخیل در انقلاب است. عناصر متعدد با گرایش‌های فکری مختلف، به نهضت مردمی ایران پیوستند و بسیاری از آنان، پس از پیروزی انقلاب با توجه به تلاش‌های سیاسی خود در گذشته، ادعاهایی داشتند و حق و سهمی از نهضت قائل بودند. برخی از این چهره‌ها، پس از برقراری نظام جمهوری اسلامی در مناصب کلیدی نیز نقش‌ آفرینی‌هایی داشتند و در نهایت در تغییر راه و روش و انتخاب مسیری متفاوت خود را در مقابل نظام قرار دادند. «صادق قطب‌زاده اصفهانی» از جمله‌ی این افراد است که اظهارنظرهای ضد و نقیضی در مورد او وجود دارد. بررسی منابع و اسناد نشان می‌دهد که او زندگی پر فراز و نشیبی داشته است. در ادامه به فراز و فرود زندگی وی در دوران قبل و پس از انقلاب خواهیم پرداخت.

ادامه مطلب...

90/11/22
1:7 صبح

جایزه از قاتلان پدر علیرضا مبارک!

بدست عبدالله در دسته جایزه از قاتلان پدر علیرضا مبارک!

محسن اقبال دوست:
آقای فرهادی سلام!
 در این شلوغی که همه برای تبریک گفتن به شما از همدیگر سبقت می‌گرند، از عباس کیارستمی خودمان که او هم در گرفتن جایزه‌های بین‌المللی دستی بر آتش دارد و مسعودکیمیایی و رضا میرکریمی، آقا مجید مجیدی عزیز و رسول صدر عاملی گرانقدر و احمدرضا درویش دوست داشتنی و رضا کیانیان(سلحشور تنهائی‌های من) و بهرام رادان و خانم میلانی همچنین بازیگر محبوبم حمید فرخ نژاد و حبیب رضایی گرفته تا همین جناب خزاعی خودمان و جواد خان شمقدری و عادل فردوسی پور و به صورت محرمانه هم کمال خان تبریزی و البته مهم‌تر از همه که با صدای یواش‌تر می گویم، سرکار خانم ویکتوریا نولاند  سخنگوی وزارت خارجه آمریکا! به تو تبریک می‌گویند، چرا من یک دانشجوی قمی، در این بین سهمی نداشته باشم و به شما که البته مرا نمی‌شناسید تبریک نگویم؟! پس همین جا به شما اصغر سینمای ایران که با به احتزاز در آوردن تصویردودی کشورم توانستی جایزه‌های مللی و بین‌المللی را درو کنی تبریک می‌گویم و امیدوارم توفیقات روز افزونت را شاهد باشیم.


آقای فرهادی!
نامه‌های زیادی در این چند روز برایتان نوشته‌اند! خیلی‌هاشان تبریک بوده! خیلی‌هاشان هم گله گذاری! بعضی‌هاشان نامه را در روزنامه چاپ کردند بعضی‌ها هم ترسیدند مخفیانه و محرمانه به تو تبریک گفتند! اما چند خطی هم من برایت نامه می‌نویسم چند خط نامه غیر سیاسی!

همه کسانی که در این یک سال به نحوی فیلم تو را دیدند و نقد کردند چه مثبت و چه منفی! به نحوی با نگاه سیاسی به قضیه نگاه کردند! البته خودت هم خوب می‌دانی که اگر اسکاری گرفتی آن هم سیاسی بوده نه هنری! و گرنه چه لزومی داشت سرکار خانم نولاند تبریک بگوید موفقیتت را! بگذریم از آفرین گفتن رضا ربع پهلوی که قرار من با تو در این نامه چیز دیگریست!

می‌خواهم چند خطی فرهنگ غیر سیاسی برایت مشق کنم! اصغر جان! اگرچه از مضمون و محتوای فیلمت به واقع راضی نبودم و آن چیزی که عینک دودی تو برایم روایت کرد را قبول نداشتم، ولی هیچگاه نگاهم هم به فیلم تو سیاسی نبود! چرا که همین فیلم تو مگر نبود با وساطت همین دوستانت در معاونت سینمایی مجوز ساخت گرفت؟ پس فیلمت را فیلم همین نظام می‌دانستم که در همین جا هم جایزه گرفته بود!

وقتی فیلم جایزه گرفتنت را در برلین به یکی از همین دوستانی که تاثیر بسیار زیادی در رفع مانع از ساخت فیلم تو داشت نشان دادم خیلی جا خورد! فکر نمی‌کرد تو باشی که اینچنین دوان دوان به سمت گلدن گلوب میروی و دستت را به سوی مدل ایتالیایی دراز می‌کنی و می‌فشردی دستش را! اصلا بی‌خیال! شاید افتخاری باشد برای تو که با جولی عکس گرفتی و از مدونا جایزه! قرارمان این بود که چند خطی فرهنگ غیر سیاسی مشق کنیم!

اما هرچه بالا و پائین میزنم یک چیز را به واقع نمی‌فهمم! اصغر آقا! به نظر شما کودک چهار ساله از سیاسی بازی‌های ما چیزی می‌فهمد؟ کودک چهار ساله انتهای چیزی که می‌فهمد لذت داشتن یک اسباب بازی زیبا به همراه کمی از لذت دیدن کارتون پلنگ صورتی و بی‌نهایتتر از آن، داشتن محبت پدرش را! سیاست یک کودک چهارساله در چارچوب لوس کردن خودش برای پدر رقم می‌خورد تا مگر پدر، فرزندش را از روی زمین بردارد و روی شانه‌هایش بنشاند و بر دست و پای کوچکش بوسه زند! این اتفاق را حتما خودت نیز در زندگی تجربه کرده‌ای! پس کودک چهارساله هم سیاست دارد. سیاستی برای کسب سیمرغ بلورین محبت پدرش! پس سیاسی بازی امثال تو و آدم‌های دور و اطرافمان زمین تا آسمان باسیاست کودک چهارساله فرق می‌کند که از قضا کودک چهار ساله نامه ما، در همین ایامی که جنابعالی در سفرهای کسب جایزه هستید پدرش را به صورت بسیار نامردانه‌ای ترور کردند!

 

مدعیان اصلی این ترور، به پاس ارمغانی که تو برایشان فرستادی اکنون برایت فرش قرمز پهن کرده‌اند و "حیوانات طلائی و نقره‌ای" ارزانی‌ات داشته‌اند و برایت تابعیت خودشان را هدیه می‌دهند و تو نیز به شکرانه این همه ایران دوستیشان با کمال افتخار به گرمی دستان سردشان را می‌گیری و برای اعتلا و افتخار سینمای ایران عکس به یادگار می‌گیری! کسانی که به تو نخل و خرس و احتمالاً مجسمه زرین می‌دهند قاتلان پدر کودک چهار ساله بی‌خبر از شهادت پدر هستند! این صحبت من به هیچ‌وجه قصد کمرنگ کردن اعتبار هدایای تو را ندارد و اصلا گوارایت باشد این جایزه‌ها!x


اصغر خان! لال شوند کسانی که نمی تواند تحمل کنند سخنت را که گفته‌ای ما ایرانی‌ها صلح طلبیم! اما به نظرت این کودک 4 ساله جنگ‌طلب است؟ به نظرت کودک چهارساله نامه ما اگر بفهد که در کنار صلح طلبیت نامی از پدرش نبرده‌ای در مورد تو چه فکری خواهد کرد؟ یا اگر بداند کسانی که به تو جایزه داده‌اند از خبر کشته شدن پدرش شادمانند و جشن گرفته‌اند، چه فکری می‌کند؟ اگر کودک چهارساله قصه ما بفهمد که برای جعفر پناهی سینه چاک می‌کنی و دوست داری دختر عریانِ این روزهای یوتیوب و فیگارو به ایران باز گردد و اگر می‌توانست این بار به جای درباره الی ات، درباره گُلی ات را بازی کند، در حالی صدای انفجار خودروی پدرش در سوت و کف گلدن کلوب تو گم شده، تو را چگونه در ذهنش ترسیم خواهد کرد؟ اصغر خان یادم هست ترمه و سیمین را به خاطر دروغ از ایران بردی؛ حیف نیست که کودک چهارساله به خاطر نفرت تو را به ایران راه ندهد؟ جناب فرهادی! می‌دانم که می‌دانی و حتی کودک چهارساله هم می‌داند که برای زنده نگه داشتن نام پدرش نه نیازی به نادرت هست و نه نیازی به  سیمینت و نه حتی به ترمه! این شمائید که برای جلب لطف و محبت کودک چهارساله به او نیازمندید! و اگر تو لذت دست دادن با جولی و جایزه گرفتن از مدونا را با نفرت کودک چهارساله عوض می‌کنی، پس شیر و خرس و سیمرغ و نخل و آدمک برا تو! لطف و محبت کودک چهارساله برای من!


90/11/22
1:5 صبح

پیام دوستی رئیس جمهور بچه کش برای مردم ایران!

بدست عبدالله در دسته پیام دوستی رئیس جمهور بچه کش برای مردم ایران!

ان شاء الله به حول و قوه الهی ایرانیان با قطع کردن این غده سرطانی از منطقه، صلح را برای کودکان فلسطین، غزه، لبنان و آزادی خواهان جهان، معنا خواهند کرد. صلحی توام با عدالت!

به گزارش بی باک به نقل از صراط، "شیمون پرز رئیس جمهور رژیم اشغالگر قدس در سخنرانی خود در صحن پارلمان پیام دوستی برای ملت ایران فرستاد و گفت: "دو ملت ایران و اسرائیل نیازی به دشمنی با یکدیگر ندارند(!)"

پرز که به مناسبت شصت و سومین سالگرد تاسیس پارلمان صهیونیست ها (کنیست) سخن می گفت افزود: "ما دشمن زاده نمی شویم و نیازی به دشمنی نداریم."

به گزارش سرویس سیاسی صراط، رئیس جمهور بچه کش اسرائیل مردم ایران را خطاب قرار داد و گفت: "اجازه ندهید رسانه ها سایه دشمنی را بر تاریخ و تمدن بگسترانند."

او در ادامه افزود: "ملت ایران ملت با احساسی است که در پی صلح و آشتی است و نه تنش و جنگ."

کاملا واضح است که صهیونیست ها پاسخ مناسبی برای تهدیدات نظامی هر روزه شان در رسانه های دنیا، از سوی ایران دریافت کرده اند که این طور دم از صلح و دوستی می زنند!

گفتنی است شیمون پرز رئیس جمهوری مردمی است که نخست وزیرشان از ترور دانشمندان ایرانی ابراز خوشحالی می کند و انکار نمی کند که این قضیه کار تیم ترور موساد بوده است. ماه ها است که ایران را تهدید به بمباران اتمی می کند و فرودین را به عنوان زمان حمله به ایران اعلام کرده بود. با این حال وقتی همه رسانه ها و استراتژیست های جهان، توخالی بودن طبل جنگ اسرائیل و اوج قدرت ایران اسلامی را مخابره کردند، صهیونیسم دم از صلح و دوستی می زند. این کاملا طبیعی است آقای پرز!

واضح است که مفهوم "صلح" به آخرین روزهای رشد و بالندگی خود می رسد و ان شاء الله به حول و قوه الهی ایرانیان با قطع کردن این غده سرطانی از منطقه، صلح را برای کودکان فلسطین، غزه، لبنان و آزادی خواهان جهان، معنا خواهند کرد. صلحی توام با عدالت!


90/11/22
12:58 صبح

علی دایی به کدام تئاتر جشنواره اعتراض کرد

بدست عبدالله در دسته علی دایی به کدام تئاتر جشنواره اعتراض کرد

علی دایی این روز‌ها از آنچه در جشنواره تئا‌تر فجر رخ داد، ناراحت است. در یکی از تئاترهای جشنواره فجر، نمایشی توسط یک گروه فرانسوی به روی صحنه آمد که شخصیت‌های نمایش به نام مشاهیر کشور ایران نامگذاری شده بودند.

در این نمایش خیابانی، اسم اسب قصه، علی دایی بود! این گروه نمایش فرانسوی، با نام گلو، در عموم کشورهای جهان شخصیت‌های این نمایش اجتماعی را که به طور نمادین از بین حیوانات انتخاب کرده است. در این نمایش سه اسب شخصیت‌های قصه بودند که یکی از آن‌ها یابو نام داشت، دیگری سیب زمینی و سومی علی دایی!

کارگردان این نمایش، ژان لوک پروو بود. نمایش وی با واکنش اعتراض آمیز برخی از تماشاگران هم مواجه شد و زمانی که کارگردان – بازیگر نمایش «سوارکاران» نام اسب سوم را علی دایی اعلام کرد، برخی از تماشاگران اسم زین الدین زیدان را به نشانه اعتراض فریاد زدند. در پایان این نمایش، مترجم گروه گلو اعلام کرد که این نامگذاری صرفً یک شوخی بوده و آن‌ها قصد توهین به کسی را نداشتند. گروه گلو در ایتالیا، فرانسه و آلمان، نام برلوسکونی، سارکوزی، فرانک ریبری و آنگلا مرکل را بر روی شخصیت‌های نمایش خود گذاشته بود.

این نمایش با اعتراض علی دایی مواجه شد؛ اعتراضی که رنگ و بوی سیاسی داشت. دایی در انتقاد از این نمایش، به این نکته اشاره کرد که در ایران علیه همه می‌توان حرف زد ولی کسی کوچک‌ترین انتقادی از مسئولان سیاسی مشهور کشور نمی‌تواند بکند.

دایی با زیر سوال بردن دین و ایمان مسئولانی که از نظر وی ریاکار هستند، بر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تاخت که چرا اجازه اجرای این نمایش را در جشنواره تئا‌تر فجر داده است.

انتقاد دایی اگر چه در همه فراز‌هایش چندان صریح نبود ولی آشکارا در انتقاد از مسئولان گفت: متأسفانه برخی از مسئولان به می‌زشان چسبیده‌اند و دوست ندارند از پشت آن بلند شوند ادامه داد: صحبت کنیم هزار جور حرف درمی‌آورند. نمی‌دانم وزیر ارشاد که برای همه چیز صحبت می‌کند کجاست؟

وی با بیان اینکه اینگونه افراد «کف رودخانه هستند و می‌روند و همیشه سنگ‌های درشت کف رودخانه باقی می‌ماند»، گفت: متأسفانه برخی از مسئولان به میزشان چسبیده‌اند و دوست ندارند از پشت آن بلند شوند ادامه داد: صحبت کنیم هزار جور حرف درمی‌آورند. نمی‌دانم وزیر ارشاد که برای همه چیز صحبت می‌کند کجاست؟ «

دایی البته ترجیح می‌دهد زیاد صریح سخن نگوید و دلیل این عدم صراحتش را نیز این گونه توضیح می‌دهد: آدم سیاسی نیستم. نه عضو گروهی هستم و نه به کسی وابسته.»

علی دایی همچنین تلویحاً از فرج الله سلحشور انتقاد کرد و گفت: آن آقای کارگردان که همه جور مصاحبه می‌کند و خودش را انقلابی می‌داند کجاست؟ «


<   <<   66   67   68   69   70   >>   >