مرجع کد و ابزار وب

ابزار ساخت کد پاپ آپ نیو تب

فروردین 91 - ان شـــــــــــــــــــــــــــــاء الله
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

91/1/25
5:1 عصر

نخست وزیری که نتوانست امریکاییها را بیرون کند اما به وعده وفا کر

بدست عبدالله در دسته نخست وزیری که نتوانست امریکایی‌ها را بیرون کند اما به وعده وفا ک

یوکیو هاتویاما کیست که در ابتدای هفته جاری به ایران آمد؛
نخست وزیری که نتوانست امریکایی‌ها را بیرون کند اما به وعده وفا کرد

یوکیو هاتویاما در ابتدای هفته جاری به تهران آمد و با مقام‌های کشورمان از جمله رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه دیدار کرد که حدود دو سال از استعفای او می‌گذرد؛ استعفایی که در پی ناتوانی او در عملی کردن یکی از آرزوهای 60 ساله مردم ژاپن انجام شد.

به گزارش رجانیوز، از زمان جنگ جهانی دوم، نظامیان امریکایی به هر کشوری وارد شده‌اند، دیگر از آن خارج نشده‌اند و پایگاه‌های نظامی آن‌ها هنوز که هنوز است و نزدیک به 70 سال از جنگ‌های جهانی می‌گذرد، در ژاپن، کره جنوبی، آلمان و... حفظ شده است، به‌طوری که یکی از اتفاق‌هایی که ناظران بین‌المللی به‌عنوان "پیروزی بزرگ" برای دولت عراق در سال گذشته میلادی یاد کردند که تحت حمایت‌های ایران نیز این اتفاق شکل گرفت، خروج نظامیان امریکایی از عراق و بسته شدن پرونده پایگاه‌های نظامی امریکا در این کشور به‌عنوان یک اقدام بی‌سابقه پس از جنگ جهانی بود.

نخست وزیر سابق ژاپن نیز که ابتدای هفته جاری مهمان ایران بود و حضور و اظهاراتش در تهران نیز سر و صدای محافل نزدیک به امریکا را در دولت ژاپن و رسانه‌های غربی در آورد، سال 2009 با این وعده روی کار آمد که در ظرف شش ماه از زمان در دست گرفتن قدرت در ژاپن، پایگاه نظامی امریکا را از ایالت اوکیناوا خارج خواهد کرد اما با پایان یافتن این زمان و ناتوانی در اخراج نظامیان امریکایی به وعده‌اش عمل کرد و استعفا داد تا ژاپنی‌هایی که در اثر این وعده در نظرسنجی‌ها به‌شدت به او اظهار علاقه کرده بودند، در پایان مهلت در آرزوی خروج نظامیان امریکایی بمانند.

با این حال، به نظر می‌رسد نخست وزیر ناکام ژاپن که زخم خورده امریکایی‌ها هم هست، تمایل دارد رویکردهای غیر امریکایی خود را به نحوی همچنان به رخ بکشد. روزنامه امریکایی وال استریت ژورنال با یادآوری سفر هاتویاما به ایران و انتقاد او از رفتارهای آژانس بین المللی انرژی اتمی (که اتفاقاً یوکیا آمانو یک ژاپنی دیگر اکه البته کاملاً وابسته به امریکا است و حتی مدیرکلی‌اش در آژانس را دربست مدیون دولت ایالات متحده است)، نوشت: «وزیر امور خارجه ایران در دیدار با نخست وزیر سابق ژاپن که بنا به گزارش خبرگزاری رسمی آن کشور در سفری شخصی به تهران سفر کرده، از آقای یوکیو هاتویاما خواست تا به وی اعتماد نماید. آقای صالحی به نخست وزیر سابق ژاپن اطمینان داد که تهران تصمیمی برای گسترش تسلیحات اتمی ندارد.

می توان گفت به جز آقای یوکیو هاتویاما کمتر سیاستمداری وجود دارد که تا این اندازه مفهوم این عبارت (اعتماد) را بداند چراکه در سال 2009 میلادی وی نیز در سمت نخست وزیر درخواست مشابهی را از باراک اوباما رئیس جمهور امریکا داشت. این موضوع در زمان خود بسیار جنجالی شد. گفتنی است نخست وزیر سابق ژاپن به علت تحقق نیافتن وعده‌هایش در زمینه خروج نظامیان امریکایی از ژاپن و انتقال پایگاه فوتنما از ایالت اوکیناوا از سمت خود استعفا کرد.

قبل از سفر این مقام ژاپنی به ایران، مقامات دولتی آن کشور احتمال هر گونه میانجی‌گری از سوی آقای یوکیو هاتویاما در ارتباط با پرونده هسته ای ایران را رد و تصریح کردند که این دیدار وی صرفا در مقام یک قانون‌گذار صورت می‌گیرد. اما به نظر می‌رسد که این مشاور ارشد سیاست خارجی حزب حاکم ژاپن که این روزها برای دولت کنونی نیز درد سر ساز شده است، پیش‌تر از آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای برخورد دوگانه با ایران انتقاد کرده بود.

قضیه درخواست یوکیو هاتویاما از اوباما برای اعتماد کردن به وی به نوامبر 2009 باز می‌گردد. در آن زمان، نخست وزیر ژاپن در دیدار با رئیس جمهور امریکا در توکیو به وی اطمینان داد که از هیچ تلاشی برای حل مشکل مربوط به انتقال پایگاه نظامی امریکا فروگذار نکرده است. دو کشور پیش از آن توافق کرده بودند تا پایگاه امریکا به مکان دیگری در همان جزیره انتقال یابد اما یوکیو هاتویاما خواستار خروج آن از ایالت اوکیناوا بود و نهایتا با این شعار توانست قدرت را در همان سال به‌دست بیاورد.

یک روز پس از این دیدار، یوکیو هاتویاما در مصاحبه با خبرگزاری‌های ژاپنی اظهار داشت که توافق‌های دوجانبه ایالات متحده و ژاپن لزوما مانع از انتقال پایگاه امریکا نمی‌شود و بدین ترتیب اوباما را در بهت و حیرت گذاشت. وی افزود: شاید آقای اوباما تصور کند که توافقات دوجانبه میان طرفین نهایی شده است، اما اگر چنین بود پس چرا مذاکرات بین دو کشور هنوز ادامه دارد.

سرانجام هاتویاما از مواضع خود عقب نشینی کرد و قبل از ترک قدرت بر لزوم پیروی از توافق‌های میان دو کشور تاکید کرد. با توجه به کناره گیری نخست وزیر سابق ژاپن از صحنه سیاست، وی دست از محافظه کاری برداشته و علنا مقامات بلند پایه و همچنین سیاست‌های حزب را به باد انتقاد می‌گیرد.

بنا به گزارش خبرگزاری رسمی ژاپن به نقل از دفتر ریاست جمهوری ایران، هاتویاما در دیدار با محمود احمدی‌نژاد  رئیس جمهور ایران از مواضع آژانس بین‌المللی انرژی اتمی انتقاد کرده است. این اظهارات نخست وزیر سابق ژاپن از سوی دفترش هنوز تائید نشده است اما "اسامو فوجیمورا" سخنگوی ارشد دولت ژاپن در نشست مطبوعاتی هفتگی خود اظهار داشت: فارغ از اینکه سفر آقای هاتویاما به تهران جنبه شخصی دارد، قبلا دولت ژاپن به وی در مورد سفر به آن کشور در مقطع کنونی هشدار داده بود. فوجیمورا در خصوص انتقاد هاتویاما از سیاست‌های آژانس انرژی اتمی موضع سکوت اختیار کرد و گفت: ژاپن همواره نقش آژانس را تعیین کننده می‌داند.»


91/1/19
10:9 عصر

ناگفته هایی از زندگی اولین شهید هستهای

بدست عبدالله در دسته ناگفته هایی از زندگی اولین شهید هسته‌ای

به گزارش مشرق، منصوره کرمی، همسر شهید علیمحمدی در گفت‌وگو با خبرگزاری دانشجو، بخشی از خاطرات این استاد شهید را بازگو کرد.

 
 نحوه آشنایی

 

برادرم در ستاد انقلاب فرهنگی و عضو گروه شیمی و دکتر علیمحمدی دوست صمیمی ایشان و عضو گروه فیزیک بود. وقتی علیمحمدی فهمیده بود که برادر من خواهر دارد اجازه گرفت و برای خواستگاری آمدند. فاصله عقد و عروسی ما تقریبا 18 روز شد؛ چرا که ایشان خیلی عجله داشت و می‌گفت از برادرتان خجالت می‌کشم.

 

از برادرت خجالت می کشم!

 

بعد از بله‌برون به دعوت خانواده ایشان به منزل‌شان رفتیم و در حین بازدید از طبقه‌ای که قرار بود بعد از ازدواج منزل ما باشد، ایشان دفترچه پس‌انداز بانکی خود را به من نشان داد و گفت من 50 هزار تومان بیشتر پول ندارم و برنامه‌ام این است که این مقدار را نیز خرج نکنم چرا که دوست ندارم در مواقع لزوم و نیاز دستم جلوی کسی دراز باشد و ایشان این روند میانه را همواره در زندگی ادامه می‌داد.

 

زیست شناسی!

 

از خصوصیات دکتر پافشاری ایشان بر روی مسائلی بود که نمی‌دانستند و تا آنجا که می‌شد روی کشف مسائل مختلف تاکید می‌کردند. یادم هست یک سال دانشگاه تهران رشته میکروبیولوژی یا شبیه آن را تاسیس کرده بود و به دکتر گفته بودند که فیزیک آنها را درس دهد. ایشان به من گفتند در بچه‌های فامیل کسی را سراغ نداری که رشته‌اش تجربی باشد، گفتم برای چه، گفتند می‌خواهم زیست بخوانم. من تعجب کردم و پرسیدم فیزیک به زیست چه ربطی دارد؟ ایشان گفتند رشته دانشجویان تجربی بوده و من باید بدانم آنها چه خوانده‌اند تا بتوانم درس‌ها را بهتر تدریس کنم. پس از این قضیه توانستیم از فامیل کتاب‌های زیست را تا دوره پیش دانشگاهی تهیه کنیم و دکتر همه را مطالعه کرد و بخش‌هایی را که نمی‌دانست از دوستان پزشکش می‌پرسید.

 

استادان کلافه!


یکی از دوستان دکتر در دوره لیسانس می‌گفت مسعود جزو دانشجویانی بود که استاد را خیلی اذیت می‌کرد و تا درس را کامل نمی‌فهمید از کلاس بیرون نمی‌آمد.

 

من اهل این حرف ها نیستم


دکتر بی‌نهایت نجیب و خجالتی بود و من اعتماد کامل به ایشان داشتم. یکبار از ایشان برای یک برنامه رادیویی دعوت شد و گفته بودند بچه‌هایی که مشکل فیزیک دارند تماس بگیرند و از دکتر بپرسند. در میان کسانی که تماس گرفته بودند خانمی بود که عنوان کرد خیلی به فیزیک علاقه دارم و سوالاتی از دکتر پرسیده بود که دکتر بعدها به من گفت که فهمیدم این خانم چیزی از فیزیک نمی‌داند.

 

بعد از برنامه مسئولان رادیو به دکتر گفته بودند خانمی اصرار دارد که حتما با شما صحبت کند. بعد از صحبت کردن با دکتر آن زن گفته بود می‌خواهم بیایم و شما را ببینم، دکتر گفته بود من دانشکده هستم بیایید آنجا، اما آن خانم گفته بود نه جای دیگری قرار بگذاریم و دکتر به من گفت که بعد از این حرف وی را پشت تلفن دعوا کرده و گفته من اهل این حرف‌ها نیستم.

 

غیبت نه!


روی راستگویی خیلی پافشاری می‌کردند و بسیار صداقت داشتند مثلا اگر از موضوعی خوششان نمی‌آمد سریعا ابراز می‌کردند و همیشه توصیه‌شان به من این بود که اگر از موضوعی ناراحت می‌شوی به طرف مقابلت بگو چرا که ناراحتی در دلت نمی‌ماند و جلوی غیبت و کینه گرفته می‌شود.


وقتی طولانی مدت با تلفن صحبت می‌کردم و ایشان در خانه بودند بعد از تلفن به من تذکر می‌دادند که صحبت‌هایت را کوتاه کن تا به غیبت نرسد و اگر من قبول نمی‌کردم می‌گفتند آخر مرا جهنمی می‌کنی!

 

جای من خوب است


من از ایشان خواب‌های مختلفی دیدم. یکبار دیدم که ما در خانه با لباس مشکی نشسته‌ایم و عزادار ایشانیم. دکتر آمدند داخل خانه و وارد حال شدند. در آن جمع کسی جز من ایشان را ندید، با خوشحالی از جا پریدم که بروم سراغ ایشان اما قبل از آنکه من برسم ایشان به سمت حیاط رفتند، بلند فریاد زدم کجا، تو نبودی و حالا هم که آمدی داری می‌روی گفت آمده‌ام فقط یک چیز به تو بگویم و بروم و آن این است که خیالت از من راحت باشد، جای من خوب است و اینقدر برای من بی‌تابی نکن و بعد از آن خواب آرامش بسیاری پیدا کردم.


بار دیگر در خواب دیدم که من در شرایط بدی هستم (چیزی شبیه به زلزله) و همه چیز در حال ویران شدن است در آن موقع پدرم که ایشان سال 80 فوت کرده‌اند را در خواب دیدم که آمدند و گفتند مسعود خان مرا فرستاده که شما را از اینجا ببرم. پدرم دست من، مادر و بچه‌ها را گرفت که ببرد و گفت جایی که مسعود برایتان در نظر گرفته می‌رویم. من گریه می‌کردم و باورم نمی‌شد و می‌گفتم که خیلی بدبخت شده‌ام. یکی از دوستان همسرم که در قید حیات هستند و همراه پدرم بودند به من گفتند حاج آقا راست می‌گویند و مسعود ما را فرستاده تا شما را به جای امنی ببریم و اگر باور نمی‌کنید شماره ایشان را بگیرید و با وی صحبت کنید. من در خواب با مسعود تماس گرفتم و ایشان پشت گوشی به من گفتند تو چرا اینقدر ناآرامی می‌کنی، من هوای شما را دارم و خیالت راحت باشد.

 

جهت قبله 180 درجه متفاوت است


من شدیدا به همسرم تکیه داشتم و در مسائل اساسی زندگی به ایشان معتقد بودم. یادم هست زمانی که برای حج واجب در مکه بودیم مسئول هتل به ما جهتی را برای قبله نشان داد و چون در روز اول شرایط خواندن نماز جماعت را نداشتیم در اتاق نماز را فرادا خواندیم (در حج واجب خانم‌ها و آقایان از هم جدا بودند). عصر که من همسرم را دیدم از من پرسید شما نمازت را به کدام طرف خوانده‌ای و وقتی من جهت را نشان دادم گفتند اشتباه است و جهت قبله 180 درجه متفاوت است و از من خواستند نمازم را قضا کنم و به هم اتاقی‌هایم نیز بگویم. زمانی که به سایر هم اتاقی‌هایم گفتم یکی از خانم‌ها نیز گفت بر اساس شناختی که من از دکتر دارم ایشان درست می‌گویند و خوب در طول سفر هر دفعه که ما نماز می‌خواندیم همه ما را چپ چپ نگاه می‌کردند.

 

نزدیک انجام اعمال اصلی حج که شد دکتر رفت و به حاج‌آقا گفت من هر چه گفتم شما قبول نکردید بروید مسجد نزدیک هتل و قبله را ببینید که حاج آقا بعد از رفتن به مسجد آمدند و گفتند سمت قبله اشتباه است و دکتر درست گفته و از بقیه خواستند که نماز حدود 20 روز گذشته را قضا کنند.

 

موبایلم را پنهان کن


قبل از شهادت ایشان برای دکتر اتفاقات مختلفی افتاد که نشان می داد ایشان در معرض خطر است. بطور مثال؛ مرداد سال 87 که عمره رفته بودیم دختر خواهرم و دختر خودم نیز همراه ما بودند. یک بار که زیر چراغ مهتابی سبز که معمولا ایرانی ها آنجا قرار می‌گذارند قرار گذاشتیم، وقتی مسعود آمد به من با احتیاط گفت مرد عربی تمام مدت با دوربین از ایشان فیلمبرداری می‌کرده و از من خواست که مراقب خود و دخترها باشم و موبایلشان را نیز به من دادند که پنهان کنم. وقتی برگشتیم ایران از ایشان پرسیدم قضیه را خبر داده‌اید؟ گفتند بله. اما بعدا شنیدیم که آنها فکر کرده بودند دکتر خیالاتی شده است.


تهدیدات منافقین

 

شهریور سال 88 یک روز صبح بعد از رفتن دکتر، آقایی به من زنگ زد و خیلی گرم و صمیمانه صحبت کرد طوری که من فکر کردم از دوستان دکتر هستند و به من گفتند که از دفتر دکتر رهبر تماس می‌گیرند، ایشان با دکتر کار فوری دارند و هر چه تماس می‌گیرند ایشان از دفتر جواب نمی‌دهند و لطفا شماره موبایل‌شان را بدهید. اتفاقا آن روز من از دکتر نپرسیده بودم که کجا می‌روند و شماره موبایل را دادم. عصر که دکتر آمدند از ایشان پرسیدم که آیا دکتر رهبر با شما تماس گرفته‌اند؟ ایشان گفتند که من از صبح دفتر دکتر رهبر بودم و من قضیه صبح را تعریف کردم و ایشان به من گفتند که کار منافقین بوده.


کسی بالای سرم ایستاده و می‌خواهد مرا بکشد

 

ماه رمضان آن سال سریالی از تلویزیون پخش می‌کرد که در تیتراژ آن فردی هر صبح با این حال از خواب بیدار می‌شد که فرد دیگری اسلحه‌ای را به طرفش گرفته و می‌خواهد شلیک کند. در یکی از افطارها که ما منتظر شروع فیلم بودیم دخترم گفت که این وضعیت بسیار وحشتناک است و دکتر برای نخستین بار اتفاقی گفت باور می کنید من تاکنون چند بار چنین خوابی را دیده‌ام که کسی بالای سرم ایستاده و می‌خواهد مرا بکشد.


روی پای خودت بایست

 

دکتر معتقد بود من باید بتوانم تمام کارهای مورد نیازم را در خارج از خانه انجام بدهم. نمونه آن در سال 72 بود که یک روز با وجود بنایی در خانه و تنها بودن دختر کوچکم مرا مجبور کرد که با وی بیرون بروم. از ایشان پرسیدم که کجا می‌رویم؟گفت می‌خواهم تمام حساب‌هایم را مشترک کنم. من به ایشان گفتم چه عجله‌ای است؟ ایشان گفت که بعضی از کارها هست که من نمی رسم انجام دهم و شما باید پیگیری کنید و من گفتم به هیچ عنوان اهل انجام کارهای بانکی نیستم. اما ایشان به من اجبار کرد و الان که می‌توانم برخی از کارها را انجام دهم دعایش می‌کنم که مرا از دیگران بی نیاز کرده است.


با وجود آنکه من در خانه بودم ایشان مرا مقید می‌کرد که مطالب مختلف و کارهای متفاوت را بیاموزم. برای نمونه مثلا هر گاه که ایشان پای رایانه می‌نشست مرا مجبور می‌کرد که کارهایی را که می‌خواهد انجام بدهم و معتقد بود اگر زنان ایرانی از کارهای «خاله‌زنکی» دست بردارند به طور مطلوب پیشرفت خواهند کرد. حتی ایشان خود برای من دفترچه کنکور گرفت و مرا مجبور کرد که لیسانس بگیرم.

 

همیار خانه


خیلی مراعات مرا در خانه می‌کرد. زمانی که پدرم فوت کرد، من دچار افسردگی شدید شده بودم و نزدیک به یک سال تمام در خانه هیچ کاری نمی‌کردم اما ایشان کمی زودتر خانه می‌آمد و به برخی امورات رسیدگی می‌کرد و مرا بیرون می‌برد، آن سال سفرهای متعددی با ایشان رفتیم. در موقع امتحانات دانشگاه نیز مهمانی‌ها را تعطیل می‌کرد و در پختن غذا و نگهداری از بچه‌ها خیلی مرا کمک می‌کرد.

 

وقتی کاری را شروع می‌کنید باید تا انتها پای آن بایستید

 

در پروژه سزامی، ایران چند نماینده دارد که البته نمایندگان اصلی شهیدان علی‌محمدی و شهریاری بودند. سال آخر قبل از شهادت همسرم، شهید شهریاری بر اساس احتمالات مختلف از جمله ترور که برای ایشان وجود داشت به جلسه گروه نرفت و همسر من و چند نفر دیگر راهی اردن شدند. شب قبل از حرکت مسعود رنگش پریده و نگران بود. به او گفتم همه برای سفر خارج ذوق می‌کنند اما تو قیافه‌ات گرفته است و کاش من جای تو بودم. ایشان گفتند به خدا راضی بودم که نروم و می‌ترسم که باز نگردم  اردن همسایه اسرائیل است و برای آنها هیچ کاری در اردن نیست که نتوانند انجام دهند. من از ایشان خواستم که نروند اما گفتند وقتی کاری را شروع می‌کنید باید تا انتها پای آن بایستید. ایشان رفتند و من از دکتر خواسته بودم وقتی رسیدند تماس بگیرند اما زمانی که به اردن رسیده بودند تمام موبایل ها قطع شده بود. یکی از دوستانشان به نحوی با شرکتش تماس گرفته و گفته بود شماره هتل را به خانواده اعضای گروه بدهند و زمانی که من زنگ زدم و با ایشان صحبت کردم خیالم راحت شد.

 

رابطه با شهریاری و عباسی


ما با خانواده شهید شهریاری و دکتر عباسی رابطه گرم و صمیمانه داشتیم و حتی روز سیزدهم فروردین را نیز با یکدیگر بیرون می‌رفتیم. البته بعد از شهادت دکتر همچنان این رابطه برقرار است.

 

تا چند وقت پس از شهادت مسعود بنا به دلایل امنیتی کسی به خانه ما نمی آمد.حتی شهید شهریاری مجبور شد منزلش را عوض کند. به نحوی ناراحتی دخترم از این تنها ماندن به شهید شهریاری رسیده بود. ایشان در دانشگاه از دوستانشان پرسیده بودند که آیا کسی به خانه شهید علیمحمدی رفته؟ گفته بودند نه و ایشان با ناراحتی گفته بود اگر من نیز شهید شوم خانواده ام را تنها می گذارید؟!

 

شهادت دکتر شهریاری

 

زمانی که خبر شهادت دکتر شهریاری را شنیدم حال من مانند روزی بود که خبر شهادت مسعود را به من دادند. روز تشییع پیکر شهید شهریاری هر کدام از مسئولان را که می‌دیدیم با آنها دعوا می‌کردم که فکر می‌کنید امثال مجید و مسعود آسان به دست آمده‌اند که راحت می‌نشینید تا هر 10 ماه یکبار یکی از این سرمایه‌ها را ترور کنند. واقعا فکر می‌کنم حداقل بیست سال طول بکشد تا چنین افرادی جایگزین شوند که توانمندی و تعهد داشته و حاضر باشند جانشان را در این راه بگذارند.

 

امنیت دانشمندان

 

یکی از موضوعاتی را که دوست داشتم خدمت حضرت آقا عرض کنم و نشد مسئله امنیت دانشمندان کشور است. اگر چه آنها راه خود را انتخاب کرده‌اند اما خانواده‌هایشان هر روز می میرند و زنده می‌شوند و این به لحاظ روحی بسیار صدمه‌زننده است که هر روز صبح در حالی با همسرت خداحافظی کنی که نمی‌دانی آیا بار دیگر وی را خواهی دید یا نه. مثلا در قضیه همسرم اگر به آن چند دفعه‌ای که احساس خطر کرده بود توجه می شد شاید این اتفاق رخ نمی‌داد. من به آقایان گفتم که اگر برای شهید علی‌محمدی محافظ می‌گذاشتید این اتفاق نمی‌افتاد و آنها گفتند دکتر قبول نمی‌کرد و خوب من گفتم می‌توانستید دورادور مراقب ایشان باشید.


به من گفتند که آن موتور حاوی بمب را نزدیک به بیست روز آورده و برده‌اند و مسلما اگر خانه تحت نظر بود به این قضیه شک می‌کردند. گفتند که اگر منزل شما ریموت کنترل داشت این اتفاق نمی افتاد و من گفتم آیا همسر من یک میلیون تومان نمی ارزید که این وسیله را بیاورید و نصب کنید؟


91/1/19
10:0 عصر

زنانی که به فکر ارضای شخصی خود هستند

بدست عبدالله در دسته زنانی که به فکر ارضای شخصی خود هستند

به گزارش مشرق، عصر امروز نوشت: در این روزها موضوع کشف حجاب مینا لاکانی بازیگر سیما در شبکه صدای امریکا خبری بود که توجه بسیاری از اهالی سینما را به خود معطوف کرد.
همین موضوع جرقه ای شد تا در گزارشی به بررسی احوال برخی از زنانی که در قالب بازیگر، خبرنگار و فعال سیاسی در کشور جمهوری اسلامی ایران نامی برای خود دست و پا کردند و امروزه در آن سوی مرزها با کنار گذاشتن حجاب، اظهار نظرات مغرضانه، همکاری با شبکه های ضد ایرانی و . . . قصد ضربه زدن به ایران اسلامی را دارند، بپردازیم.

مینا لاکانی:
مینا لاکانی متولد1351 تهران، بازیگر تئاتر و سینمای ایران بود که در سال 1373 برای بازی در فیلم دیدار، برنده جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن جشنواره فیلم فجر شد. وی کار خود را با تئاتر آغاز کرد اما آغاز فعالیت سینمایی او حضور در فیلم «پرواز را به خاطر بسپار» صورت گرفت.
از دیگر کارهای سینمایی او می ‌توان به جان سخت، دیدار، روز فرشته، زن شرقی و فیلم های تلویزیونی بگو که رویا نیست اشاره کرد. همچنین وی در سریال های تاوان، آخرین گناه، روزهای اعتراض و ترانه? مادری نیز حضور داشته است.
لاکانی چند روز پیش با شرکت در برنامه شباهنگ صدای آمریکا بدون حجاب حاضر شد و در مصاحبه با این شبکه خود را مبرا از حزب بازی خواند ولی مدعی شد به خاطر همبستگی با مردم، از ایران خارج شده است. لاکانی در این مصاحبه عدم حضورش در صدا وسیما را نه ضعف بازیگری و نامناسب بودن برای نقش، بلکه سیاسی خوانده است.


فریبا داوودی مهاجر
فریبا داوودی مهاجر کارشناس و مشاور دفتر مشارکت زنان اصلاحات، خبرنگار روزنامه های اصلاح طلب، مشاور رئیس جمهور در مرکز مطالعات و تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری (دولت خاتمی), مشاور وزیر علوم و مشاور وزیر ارشاد اسلامی دوران اصلاحات) بوده است.
وی پس از فرار به خارج و پناه بردن به دامن آمریکایی ها طی مصاحبه ای با یکی از شبکه های لس آنجلسی وقتی مجری از او سوال پرسید که چرا شما فقط جلوی دوربین روسری سر می کنید؟ گفت: من بنا بر مصلحت و شرایط قبلا در ایران حجاب داشتم ولی اعتقادی به آن ندارم. خبرنگار از او خواست تا روسری اش را بردارد داودی هم مقابل دوربین تلویزیون حجابش را برداشت. وی این عمل را اعتراض به وضع موجود ایران می داند و از زنان ایرانی هم می خواهد که تجربه او را تکرار کنند.



فرناز قاضی زاده

فرناز قاضی‎زاده روزنامه نگار ایرانی و مجری شبکه تلویزیونی بی‎بی‎سی فارسی، متولد12 آذر 1353 در تهران است. قاضی‎زاده سال‎ها در روزنامه‎های ایرانی فعالیت کرد. او از سال 1375 کارش را در هفته‎نامه «خانه» آغاز کرد. بعد از آن در سال 1377 به روزنامه ایرانیان سپس به روزنامه زن رفت.
قاضی‎زاده همچنین سابقه فعالیت در روزنامه نشاط، جامعه روز، آفتاب امروز، هم میهن (به مدیر مسئولی غلامحسین کرباسچی) و «یاس‎نو» را دارد.
قاضی‎زاده در سال 1379 حتی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز به‎عنوان مجری در یک برنامه علمی به نام کاوش فعالیت می‎کرد. فرناز قاضی‎زاده در سال 1382، به‎همراه خانواده‎اش ایران را ترک کرده و به هلند و بعد از آن به انگلستان رفت. در سال 2005 میلادی، قاضی‎زاده به‎همراه مسعود بهنود، نوشابه امیری، هوشنگ اسدی و حسین باستانی روزنامه اینترنتی روزآنلاین را راه‎اندازی کردند. در فوریه 2005 به‎عنوان تهیه‎کننده رادیو، به استخدام بی‎بی‎سی‎فارسی درآمد. در بی‎بی‎سی، قاضی‎زاده علاوه‎بر تهیه گزارش، به‎عنوان مجری برنامه‎های رادیویی کار کرد تا این‎که در سال 2009 به‎عنوان مجری تلویزیون فارسی بی‎بی‎سی کار خود را آغاز کرد.


گلشیفته فراهانی
رهاورد (گلشیفته) فراهانی 19 تیر 1362 در تهران و در خانواده ای هنرمند متولد شد. پدرش بهزاد فراهانی بازیگر سینما و تئاتر کشور و مادرش فهیمه رحیم نیا فارغ التحصیل رشته هنرهای تجسمی است.
وی بازی خود را بازی در فیلم درخت گلابی در سال 1376 آغاز کرد. از دیگر فیلم های معروف او می توان به بوتیک، اشک سرما، ماهی ها عاشق می شوند، به نام پدر، گیس بریده، میم مثل مادر، سنتوری، همیشه پای یک زن در میان است، دیوار و درباره الی اشاره کرد.
گلشیفته فراهانی با خروجش از کشور حجابش را کنار گذاشت و سپس طی مصاحبه ای اعلام کرد که از حجاب متنفر است. فراهانی با بازی در فیلم های غیر اخلاقی هالیوود علاوه بر این که تمام راه های برگشت به ایران را به روی خودش بست باعث شد تا بسیاری از سینمادوستان کشور از وی به خوبی یاد نکنند.



شادی صدر
شادی صدر متولد 1353 وکیل و روزنامه‌نگار فمینیست ایرانی و فعال حقوق زنان به شمار می آید. او در حدود پانزده سالگی با ماهنامه سروش نوجوان وارد حوزه? روزنامه‌نگاری شد، سپس با ماهنامه همشهری همکاری کرد. در دانشگاه رشته حقوق را انتخاب کرد و دبیر سرویس حقوقی روزنامه زن شد.
صدر به عنوان یکی از مخالفان جمهوری اسلامی مدتی است به آمریکا مهاجرت کرده و به دلیل سخنان ضدایرانی خود به بهانه دفاع از حقوق زنان جوایز متعددی را از نهادهای وابسته به آمریکا و رژیم صهیونیستی دریافت کرده است، در جدید‌ترین اقدام خود دست به تاسیس یک سازمان جدید زده است.
«شادی صدر» که پای ثابت سخنرانی‌های ضداسلامی و ضدایرانی در کشورهای مختلف اروپایی و آمریکا است، پس از ناکامی در اجرای طرح «کمپین علیه حجاب» مدتی را سکوت کرده بود، با استفاده از یک بودجه هنگفت که منبع آن مشخص نیست، سازمانی را تحت عنوان عدالت برای ایران تاسیس کرده و به دنبال اجرای برنامه‌های ضدایرانی است.



مسیح علی نژاد
معصومه علی‎نژاد قمی، معروف به مسیح علی‎نژاد در سال 1355 در بابل متولد شد. او روزنامه‎نگاری را از سال 1378 با روزنامه همبستگی آغاز کرد و بعد از آن با ایلنا همکاری کرد. از او در روزنامه‎های شرق، بهار، وقایع اتفاقیه، هم‎میهن و اعتماد ملی نیز نوشته‎هایی منتشر شده است.
علی‎نژاد به‎همراه عناصر افراطی و نفوذی مدعی اصلاح‎طلبی پس از فرار به آمریکا، معرکه‎گیر تجمعات 20-30 نفره ضد انقلاب در شهرهای واشنگتن، نیویورک و بوستون شد. در این تجمعات عناصری نظیر محسن سازگارا، فاطمه حقیقت‎جو، علی افشاری، علی‎اکبر موسوی خوئینی، محمد تهوری، احمد باطبی، مسیح علی‎نژاد و... حضور پیدا می‎کنند و ضمن معرکه‎گیری تلاش می‎کنند تا خود را نزد طرف آمریکایی، فعال و به درد بخور! نشان دهند. این طیف همچنین پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و به‎ویژه در روزهای منتهی به 18 تیر، از سوی رسانه‎های بدنام غربی (صدای آمریکا، رادیو فردا، بی‎بی‎سی، گویانیوز، روز نت، رادیو زمانه و...) به عرصه فعالیت فراخوانده شدند تا به تحریک بی‎هزینه برای آشوبگری بپردازند. خبرنگار فراری نشریات زنجیره‎ای اصلاح‎طلب، اکنون در لندن اقامت دارد و با سایت جرس همکاری می‎کند.
به نظر می رسد چنین افرادی که سال ها تحت قوانین اسلامی و شرایط مساوی حقوق بشر در ایران فعالیت می کردند هرگز به عنوان یک ایرانی مسلمان دغدغه اعتلای ایران و اسلام را در سر نمی پروراندند و بیشتر به فکر ارضای امیال های شخصی خود بوده اند و از موضع گیری آنان پس از خروج از کشور نیز چنین بر می آید که مخالفتشان با جمهوری اسلامی نه یک مخالفت اصولی و دارای مبانی منطقی بلکه بیشتر مخالفتی از جنس غریزه های جنسی است. مخالفتهایی که تماما در یک کلام خلاصه می شود: چرا جمهوری اسلامی نمی گذارد ما لخت باشیم و در خیابانهای تهران خود را نمایش بدهیم؟

 


91/1/19
9:32 عصر

کسی که از مذاکره با آمریکا صحبت میکند اگر خائن نباشد فراموشی دار

بدست عبدالله در دسته کسی که از مذاکره با آمریکا صحبت می‌کند اگر خائن نباشد فراموشی دا

واکنش دکتر آقاتهرانی به اظهارات اخیر هاشمی:
کسی که از مذاکره با آمریکا صحبت می‌کند اگر خائن نباشد فراموشی دارد / این افراد تکیه‌گاه «ولایت» را ندارند

نماینده مردم تهران در مجلس گفت: کسی که از مذاکره با آمریکا صحبت می کند، اگر خیانت نکرده باشد، احتمالا فراموشی در سن پیری پیدا کرده است.

به گزارش رجانیوز، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی شب گذشته در مراسم شهادت حضرت زهرا(س) که در هیئت فاطمیون قم برگزار شد، با اشاره به این که عده ای از مسئولین قدیمی در هفته های گذشته صحبت ها و نوشته هایی در رابطه با مذاکره با آمریکا داشته اند، اظهار داشت: این مسئولین فکر کرده بودند که جمهوری اسلامی در حالت قدرت نمی باشد و این خیال برای کسی که فکر کند مقام معظم رهبری یار ندارد، طبیعی است.
 
آقاتهرانی با بیان اینکه من نمی گویم کسانی که بر خلاف سیاست های کلی نظام صحبت می کنند، آمریکایی هستند، خاطرنشان کرد: این اشخاص چون با مقام معظم رهبری نیستند و تکیه گاهی ندارند، درکشان از شرایط بیش از نیست و در فکر برقراری رابطه با آمریکا می باشند.
 
وی با بیان پیامدهای مثبت قطع صادرات نفت به کشورهای اروپایی گفت: زمانی که صادرات نفت ایران به کشورهای اروپایی قطع شد، نفت ما ارزش بالایی گرفت و ما با این کار حالت تهاجمی در برابر تحریم ها و اقدامات غرب لحاظ کردیم.
 
این استاد حوزه و دانشگاه با تاکید بر این که در آمریکا تحت هر شرایطی نرخ قیمت ها را ثابت نگه می دارند و با افزایش قیمت بنزین آمریکا در حال انفجار است، خاطرنشان کرد: کسی که از مذاکره با آمریکا صحبت می کند، اگر خیانت نکرده باشد، احتمالا فراموشی در سن پیری پیدا کرده است.
 
عضو هئیت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) با اشاره به نامه جام زهر مجلس ششم به مقام معظم رهبری درباره ارتباط با آمریکا گفت: مقام معظم رهبری در جواب این نامه در خطبه های نماز جمعه در یک جمله فرمودند که ما در دوران اباعبدالله الحسین هستیم که این نشان دهنده قدرتمند بودن کشور است.
 
وی در ادامه خاطرنشان کرد: طبق بیانات مقام معظم رهبری در رابطه با نامگذاری سال 90، اگر به فکر معیشت مردم نباشیم اشتباه کرده ایم.
 
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بهترین روش بهره برداری از تولید ملی را استفاده نکردن از اجناس خارجی دانست و تصریح کرد: ما باید عزت خود را در این اوضاع جهانی حفظ کرده و اجناس داخلی را به کیفیت مطلوب برسانیم.
 
آقاتهرانی با بیان این که تلاش دشمن با استفاده از برنامه های ماهواره مردم ما را به انحراف بکشد، بیان داشت: در هر شرایطی از تماشای برنامه های ماهواره ای خودداری نمایید تا به انحراف کشیده نشوید.
 
عضو هئیت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) اقدامات کشور چین در برابر برنامه هایی که از طریق ماهواره ها بر ضد افکار و عقاید مردمشان را محکم دانست و تصریح کرد: این کشور برنامه هایی که مناسب نباشد، حذف نموده و نحوه اداره کشورش را در اختیار خود می داند.
 
وی با اشاره به بیداری اسلامی در کشورهای منطقه گفت: در دعای ندبه آمده است که گرچه کفار بدشان بیاید، اسلام عالم گیر می شود.
 
این استاد اخلاق وظیفه مقام ولایت را طبق آیات و روایات تعیین شده دانست و تصریح کرد: اگر مقام ولایت یاور محکم، مقاوم و پایمرد داشته باشد، باید ایستاده و حقش را از دشمنان بگیرد و در برابر ظلم از مسلمانان دفاع کند.
 
آقاتهرانی با اشاره به این که حجاب اسلامی در جامعه امروز نماد اسلامی و حزب اللهی بودن دختران ما می باشد، گفت: برای اسلام و قرآنی که امروز به دست ما رسیده است، زحمت زیادی کشیده شده است و با این کار در حفظ آن خدمت نمایید.
 
عضو هئیت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) روزی دهنده را خداوند متعال دانست و تصریح کرد: ما این انقلاب را برای نان، گوشت و پنیر نکرده و بعد از انقلاب به دنبال این چیزها نرفتیم و نخواهیم رفت.
 
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با تاکید بر این که همه مردم و مسئولین در اسلامی کردن کشور مسئول می باشند، گفت: باید به جایی برسیم که اگر کسی وارد کشور شد، بتوان گفت که این کشور در تمام زمینه ها اسلامی می باشد.
 
وی با اشاره به این که دوران آغاز زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها در مکه با دوران محاصره اقتصادی شعب ابیطالب مصادف شد، گفت: احکام اسلام در جایی که در قدرت باشد با جایی که در قدرت نباشد، تفاوت دارد.
 
آقاتهرانی با تاکید بر این که به آداب دین اهمیت بدهید، اذعان داشت: برنامه های زندگی خود را طوری قرار دهید که نماز اول وقت را در هر وضعیتی بخوانید.
 
عضو هئیت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) با اشاره به این که باید قبل از انجام گناه زمینه ترک آن را مهیا کنید، گفت: دوستان خود را از افراد خوب، با ایمان و حزب اللهی انتخاب کرده و با آن ها رفت و آمد کنید.

91/1/19
9:31 عصر

طنز/معرفی چند کتاب برای جنبش مغز پسته ای

بدست عبدالله در دسته طنز/معرفی چند کتاب برای جنبش مغز پسته ای

طنز/معرفی چند کتاب برای جنبش مغز پسته ای

طنز ـ محمدرضا شهبازی: آقای میرحسین موسوی در یکی از دیدارهای نوروزی خود با فرزندان کتابی را برای مطالعه به آنها و مردم معرفی کرده است. ظاهرا این کتاب روایت زندگی مردی است که در سده شانزدهم میلادی به مبارزه علیه انحراف کلیسا بر می‌خیزد.

در پی اعلام این خبر تعدادی از پژوهشگران به تدوین چند کتاب جدید پرداختند تا فرزندان آقای موسوی و هواداران جنبش سبز بتوانند با مطالعه آنها سیر مطالعاتی آغاز شده را تکمیل کنند. ما هم در اینجا به معرفی این چند کتاب می پردازیم:
 
عنوان: چگونه برای آدم زنده مجلس ختم بگیریم
نویسنده: کامبیز زنده صفت
ناشر: معاونت فرهنگی ستاد مرکزی صنف مرده خواران و کشته سواران
شمارگان: 1254 عدد
 
نویسنده در این کتاب با برشمردن اهمیت برگزاری مجلس ختم، همگان را به تلاش برای هرچه بهتر برگزار شدن این مجالس دعوت می‌کند. فصل اول کتاب به بیان خصوصیات آدم زنده و مرده می گذرد: «آدم زنده می‌خورد و آدم مرده هم می‌تواند توسط تعدادی مرده‌خور خورده شود. آدم زنده قضای حاجت می‌کند و آدم مرده نیز می‌تواند موجب روا شدن حاجت برخی سیاسیون شود. آدم زنده می‌میرد و آدم مرده هم زنده می‌شود.» نویسنده در پایان این فصل بعد از برشمردن مواردی چند از این خصوصیات نتیجه می‌گیرد که پس تفاوت زیادی بین آدم زنده و مرده نیست و بنابراین می توان در مجلس ختم آدم زنده هم شرکت کرد.
 
 مرحوم زنده صفت برای کاربردی شدن مباحث در فصل دوم به بیان خاطرات خود پرداخته و به بازگویی خاطرات خود از حضور در 13 مجلس ختم حکایت می‌کند. وی می‌گوید: «برای مردم عجیب بود که چطور من توانسته‌ام در مجلس ختم خودم شرکت کنم. من حتی شاهد پوزخند زدن های مخفیانه آنها هم بودم و می شنیدم که به من می‌گفتند «بابا این یارو تعطیله!» اما فکر می‌کنم این‌ها مهم نیست.» البته نویسنده به اینکه پس چه چیزی مهم است اشاره نمی‌کند.
 
نویسنده در فصل سوم کتاب که بعنوان فصل آخر نتیجه گیری نام دارد سعی کرده تا به جمع بندی از مباحث مطرح شده بپردازد ولی گویا هرچقدر سعی کرده به نتیجه خاصی نرسیده است. صفحات سفید فصل سوم موید این امر است!
 
 
 
عنوان: من و سطل زباله‌ام
نویسنده: کتون شارپ(برادر جین شارپ!)
مترجم: غلام بیژامه
ناشر:مرکز گذار از جنگ نرم به جنگ سخت
شمارگان: بیشمار
 
کتاب « من و سطل زباله ام» مجموعه یادداشت های روزانه یک چریک سابق جنگ نرم(فعال کنونی جنگ سخت) است. نویسنده در مقدمه کتاب می‌نویسد: «خیلی سخت است که هر شب بعد از برگشتن از یک عملیات نفسگیر زنت به تو بگوید: «ایششششه... بدو برو تو حموم، بوی گندت من رو کشت»؛ سخت است که در قرارگاه تو را به عنوان فرمانده بخش آشغال بشناسند؛ همه اینها سخت است اما در راه جنبش سبز آسان.»
 
نگارنده در این کتاب با شرح ریز جزئیات نحوه آتش زدن یک سطل زباله می‌گوید: «ابتدا سطل زباله را در میان دست‌هایتان گرفته و به سینه بفشارید. سرتان را در سطل فرو کنید و جوری که انگار دارید در گوش معشوقتان نجوا می‌کنید از اینکه مجبورید او را آتش بزنید معذرت بخواهید. دل او را بدست بیاورید تا در مسیر سوختن شما را یاری کند وگرنه مسیر سختی را پیش رو خواهید داشت.» البته نویسنده یک راه میانبر هم برای فرار از سختی های آتش زدن یک سطل زباله پیشنهاد می‌کند: «البته اگر بتوانید بجای بدست آوردن دل سطل زباله، دل برخی ها را بدست بیاورید تا بجای سطل زباله آهنی، سطل زباله پلاستیکی بگذارند باز هم موفق خواهید شد!»
 
در صفحه 23 این کتاب می خوانیم:
 
«هیچ کس نبود. سطل زباله گوشه چهار راه چشمم را گرفت. آرام خودم را به آن رساندم و در آغوشش گرفتم. حس کردم من را شناخته است و با من همراهی خواهد کرد چون گرمای خاصی داشت. کم کم با خودم گفتم ببین چقدر با جنبش حال می‌کند که اینطور دارد گرمایش می‌رود بالا. کبریت را روشن کردم و مثل یک گربه پریدم بالا تا آتش را بیاندازم داخلش. اما نمی‌دانم کدام بی پدر و مادری قبلا آنرا آتش زده بود که آتش تمام مژه هایم را سوزاند. صد بار به مسئولمان گفتم به بچه ها بگوید در کار ما دخالت نکنند.»
 
نویسنده در انتهای کتاب بر این نکته تاکید می‌کند که برای آتش زدن سطل زباله همراه داشتن فندک یا کبریت الزامی است!

<      1   2   3   4   5      >